نسبت به وجود مبارک حضرت زهرا(س) نیز ما نیاز به شناخت جامع داریم. قطعاً همانطور که پررنگ کردن نقشهای خانوادگی ایشان بدون در نظر گرفتن بعد فردی و معنوی و حضور اجتماعی و سیاسی امری نادرست است، صرفاً پرداختن به بعد اجتماعی و اغراق در آن هم اشتباه است.
به نقل تاریخ، حضرت زهرا(س) اجتماعیترین زن دوران خود بودهاند و در کنار حضور در مسائل اجتماعی و توجه به امور زنان عصر خود از نقشهای خانوادگی وحوزه فردی و عبادی غافل نبودهاند.
حضرت زهرا(س) اگر چه پس از ازدواج و تقسیم کاری که از سوی پدرشان نسبت به امور زندگی صورت گرفت، حضور در منزل و تدبیر امور آن را پذیرفتن و از این امر ابراز خوشحالی کردند، اما این به معنی قطع ارتباط با جامعه نبود، بلکه حضرت به عنوان یک عنصر آگاه و فعال اجتماعی به عناوین مختلف با جامعه ارتباط داشت.
گاهی در نقش عالمی پاسخگوی پرسشهای علمی افراد و بهویژه زنان جامعه بودند و زمانی مشغول گرهگشایی و رسیدگی به امور فقرا و حاجتمندان و گاهی در نقش قاضی به داوری مسائل زنان میپرداختند.
جدای از حضور ایشان در جریان هجرت به مدینه و شرکت در جنگها و انجام اموری که با ویژگیهای زنانه ایشان سازگار بود.
مالکیت باغ فدک، نظارت و رسیدگی به امور مختلف این باغ که سال هفتم هجری پس از جنگ خیبر به حضرت زهرا(س) بخشیده شد؛ یکی دیگر از وجوه حضور اجتماعی ایشان است.
والبته مطالبه و دادخواهی فدک در قالب خطبه فدکیه نماد اوج حضور اجتماعی و سیاسی ایشان است.
محتوای عمیق این خطبه و شیوه بیان و مطالبه آن از سوی حضرت زهرا(س) بیانگر آگاهی ایشان به تاریخ عرب و تسلط و قدرت تحلیل ایشان برمسائل اجتماعی و سیاسی دوران خود است.
اما چند نکته را باید به مثابه اصول شناخت ساحت اجتماعی صدیقه کبری(س) در نظر گرفت.
اول: مسائل اجتماعی و قالب مشارکت سیاسی آن روزگار که مناسبات اجتماعی سادهای داشته با دوران معاصر بسیار فرق دارد و نمی توان قالبهای امروزین را در آن روزگار بهعینه دید.
دوم: در بررسی بعد اجتماعی زندگی حضرت زهرا(س) باید گفت با اینکه ایشان در متن اجتماع و مسائل آن حضور داشتند، اما آنچه مهمتر از حضور فیزیکی و ظاهری ایشان در فضای اجتماعی وسیاسی است، داشتن بینش و درک اجتماعی و سیاسی در جامعه است. با این نگاه همه زنان فارغ از اینکه به چه میزان در جامعه حضور فعال دارند، موظف به داشتن این درک و آگاهی هستند.
سوم: آنچه را تاریخ برای ما گزارش میکند، غالباً مربوط به حضور اجتماعی مردان است واز طرفی تاریخنویسان عموماً مردانی بودند که عملکرد مردان را ثبت میکردند.
به همین دلیل از آنجا که زنان حضور اجتماعی گستردهای نداشتند و یا کمتر مورد توجه تاریخنویسان قرار گرفتهاند، بنابراین در تاریخ گزارش کمتری از حضور اجتماعی زنان داریم.
چهارم: برای رسیدن به فهم بهتر نسبت به این وجود نورانی باید بستر تاریخی زندگی ایشان، شخصیتها و زنانی که در کنار حضرت زندگی میکردند، شناخته و معرفی شوند.
نکته پایانی اینکه از آنجا که دین اسلام، انسان را جدا از جامعه نمیداند و برای او هویت فردی و جمعی قائل است، فاطمه زهرا(س) به عنوان الگوی کاملی در هویت بخشی فردی و اجتماعی به زنان و دختران به شمار میروند.
آنچه در فرایند این الگوسازی باید دقت شود، این است که قبل از نقل روایات تاریخی و بازگویی مشهورات باید به روش تحقیق اجتماعی تاریخی در زمینه زندگی ایشان پرداخت و اصول و مبانی شناخت ساحت اجتماعی الگوی زنان را مورد بررسی قرار داد.
نظر شما