به گزارش قدس آنلاین، قصه سریال درباره قاچاق سنگی تاریخی است که باندی خلافکار در پوشش خیریه، قصد فروش و خروج آن از ایران را دارند؛ ولی در مسیر مبادله، سنگ را از دست میدهند و این گنجینه تاریخی به دست خردهبزهکارانی میافتد که آنها را وارد بازی برگشتناپذیری میکند. آفاق و ایرج، خواهر و برادری هستند که با کلاهبرداریهای کوچک در پی کسب درآمدهای رؤیایی هستند و در مسیر خردهخلافهایشان وارد یک مبادله خونین میشوند که مسیر زندگی آنها را تغییر میدهد. بازی شهرام حقیقتدوست در نقش ایرج و پانتهآ پناهیها در نقش آفاق، تماشایی بوده و تلاش آنها برای ادای لهجه گیلکی قابل قبول و باورپذیر است.
«مرداب» شخصیتهای اصلی و فرعی متعددی دارد و چندین قصه با هم روایت میشود؛ ماجرای پیرمرد پولداری که پس از کشته شدن پسرش از او اخاذی میشود، خواهر و برادری که به دنبال یکشبه پولدار شدن و مهاجرت هستند، پلیسی که نیروی نفوذی در باندهای خلافکار است؛ اما فرزندش به گروگان گرفته میشود، گندهخلافکاری که به زیردستانش اعتماد ندارد و برای آزمودنشان هر بار چینش مهرهها و زمین بازی را تغییر میدهد، وکیلی که باید خلافهای موکلش را بپوشاند؛ اما خودش رازهای زیادی برای پنهان کردن دارد، دختری که به خاطر قتل ناپدریاش در زندان بوده و با ضمانت مردی ناشناس آزاد میشود، پسری که دل در گرو دختر مورد علاقهاش دارد و برای اثبات شجاعتش دست به هر کاری میزند و چندین خردهروایت دیگر.
تعلیقهای پی در پی
پیچیدگیهای داستان سبب شده مخاطب نتواند به راحتی مسیر قصه را حدس بزند و همین کشش موجب پیگیری ماجراهای معمایی و جنایی میشود. فرمول سریالسازی در چند سال اخیر به سمت ایجاد تعلیقهای پی در پی رفته تا مخاطب را در مسیر گرهگشایی با خود همراه کند. قصههای پیچیده، شخصیتهای مرموز، نقشآفرینیهای متفاوت و لوکیشنهای متنوع میتواند یک سریال را پربیننده کند؛ همان اتفاقی که در «پوست شیر» افتاد و تماشاچی پابهپای شخصیتهای سریال در پی حل معمای قتل ساحل و یافتن قاتل بود. در این سریال هم گم شدن سنگ قیمتی، تعلیق اصلی ماجراست. یافتن سنگ برای شخصیتهای خوب و بد سریال، حیاتی است و هر فرد و گروهی در پی اهداف خیر و شر به دنبال این سنگ تاریخی میگردد. ویژگیهای منحصر بهفرد برخی شخصیتهای «مرداب» نیز مرز تمایز آن با دیگر سریالهای جنایی و معمایی است؛ مثلاً در این سریال، برگ برنده آفاق، مخفیگاه منحصربهفرد او در مرداب برای پنهان کردن جعبه سنگ یا کیف دلارهاست. در واقع ویژگیهای اختصاصی هر شخصیت سبب ماندگاری او در ذهن مخاطب میشود.
تنوع لوکیشن سریال هم از دیگر جذابیتهای آن است. قصهها به طور موازی در تهران و گیلان اتفاق میافتند و ممکن است در قسمتهای بعد، لوکیشنهای دیگری هم در مسیری که سنگ به آنجا میرود، اضافه شود. چشماندازهای زیبای شمال ایران، دست فیلمساز را در ثبت قابهای دیدنی با عمق میدان وسیع باز گذاشته و قابهای لانگشات هم مانع از خستگی چشم بیننده میشود.
ترکیب درست بازیگران
نگاهی به ترکیب بازیگران سریال نشان میدهد کارگردان از چهرههای سینمایی و تلویزیونی شناخته شده برای شخصیتهایش استفاده کرده است. امیر جعفری که در «یاغی» نقش یک خلافکار را داشت، در این سریال هم بدمن است و بازی متفاوتی را از او نمیبینیم همچنان که همین بازی تکراری را در سریال «هفت» در نقش یک خلافکار از او شاهدیم.
مجتبی پیرزاده که در «پوست شیر» درخشیده بود، با نقشی متفاوت در «مرداب» ظاهر شده است. او شخصیت وکیلی را بازی میکند که باید خلافهای اسفندیار شکیب (امیر جعفری) را ماستمالی کند.
پانتهآ پناهیها هم که در «مترجم» نقش زنی خونخواه شوهرش را داشت، در این سریال نقش خواهری دلسوز را بازی میکند که خردهخلافکاری با رؤیاهای بزرگ است و با باندهای جنایتکار قاچاق سروکار پیدا میکند. شهرام حقیقتدوست که پیشتر در سریال «خون سرد» نقش یک پلیس را ایفا کرده بود، در اینجا نقش یک دلهدزد سادهدل را دارد که نگران خودسریهای خواهرش است.مهدی هاشمی که پس از چند قسمت اول، ناپدید شد و حالا سروکلهاش پیدا شده، در نقش فیاض قرار است تسویهحساب شخصی با اسفندیار شکیب داشته باشد. سرگرد فتحی با بازی حامد کمیلی هم پس از زخم بزرگی که از شکیب میخورد، در پی انتقام از او و البته اتمام مأموریتش در ادامه سریال پررنگتر خواهد شد. به جز این شخصیتها، چند شخصیت فرعی دیگر هم در سریال با قصههای جداگانه ولی مرتبط به هم وجود دارند که مخاطب منتظر رو شدن نقش آنها و ارتباطشان با هم است.
مهارت فیلمساز در غافلگیری
سریال «مرداب» که چهارشنبهها از فیلمنت پخش میشود، به تهیهکنندگی محمد شایسته تولید شده است که پیش از این سریال «قهوه ترک» را برای این پلتفرم ساخته بود. برزو نیکنژاد هم به عنوان کارگردان این مجموعه از سریالسازان شناخته شده تلویزیون در دهههای گذشته است. نیکنژاد اگرچه با دستیاری سریال «پس از باران» وارد عرصه کارگردانی سریال شد؛ اما بیشتر در حوزه کمدی قدم زده است؛ از ساخت سریال «دردسرهای عظیم» گرفته تا مجموعه تلویزیونی «دودکش».
او با فیلم سینمایی «دوزیست» نشان داد مهارت خوبی در غافلگیری مخاطب دارد. این فیلمساز مهرههایش را طوری میچیند که در پایان، یک مهره برای کیش و مات در صفحه بازی داشته باشد همان طور که با نزدیک شدن به قسمتهای پایانی «مرداب» سرو کله مهرههای ناپیدا، کمکم پیدا میشود. با ورود فیاض به قصه و ارتباط او با شکیب و خالد که هر سه، گندهخلافکار هستند، شاهد به جان هم افتادن مثلثی از بدمنها برای از میان برداشتن رقیب در قسمتهای بعدی خواهیم بود و البته سر باز کردن زخمهایی کهنه و کینههایی دیرینه که انگیزههای انتقام را در هر کدام از این شخصیتهای منفی قوت میبخشد. باید منتظر ماند و دید کارگردان «دوزیست» چه برگ برندهای برای غافلگیری مخاطبان «مرداب» دارد.
نظر شما