تحولات لبنان و فلسطین

پرونده زندگی و مرگ «مارادونا» قرار نیست به این زودی‌ها بسته شود. مرد افسانه‌ای دنیای توپ گِرد، علاوه بر جادوگری‌هایش در مستطیل سبز، قهرمانی‌هایی که عامل اصلی‌اش بوده و گل‌های عجیب و باورنکردنی که به ثمر رسانده، در زندگی شخصی هم، کم دسته‌گل به آب نداده است.

مثبت در مثبت... منفی

«جونیور» روز گذشته گفت: «تحقیقات درباره چگونگی مرگ پدرم ادامه دارد. ما به این تحقیقات ایمان داریم و معتقدیم پدرمان را کشتند... نمی‌توانم بگویم چه کسی پدرم را کشت...نظراتی داریم که قابل بیان نیست...». پسر مارادونا که فقط یکی از پنج... شش...هفت...هشت و حتی احتمالاً نُه فرزند مارادوناست ظاهراً می‌خواهد بگوید به این سادگی‌ها ول‌کن ماجرای مرگ مشکوک پدرش نیست!

گل‌ها و دسته‌گل‌ها
فرزندانش که بمانند، چه برای اهالی فوتبال و چه برای خیلی دیگر از مردم جهان، پرونده زندگی و مرگ «مارادونا» قرار نیست به این زودی‌ها بسته شود. مرد افسانه‌ای دنیای توپ گِرد، علاوه بر جادوگری‌هایش در مستطیل سبز، قهرمانی‌هایی که عامل اصلی‌اش بوده و گل‌های عجیب و باورنکردنی که به ثمر رسانده، در زندگی شخصی هم، کم دسته‌گل به آب نداده است.
حالا این‌ها را بگذارید کنار رفتارها و فعالیت‌های گاه تقریباً سیاسی، کنش‌های اجتماعی، جنجال‌سازی رسانه‌ای و سفرهای خیریه به کشورهای مختلف تا ببینید شخصیت اسطوره دنیای فوتبال چقدر زوایای ریز و درشت و جالب و ناجالب دارد و حتی با وجود گذشت بیشتر از سه سال از مرگش چرا هنوز پرونده مرگ و زندگی‌اش کاملاً بسته نشده است؟ اگر مخالف این حرف هستید و فکر می‌کنید اظهارنظر دیروز پسرش -جونیور- فقط تلاش ناکام برای زنده نگه داشتن یاد و نام پدر است، این را یادآوری می‌کنیم که یک هفته پیش عالی‌ترین دادگاه ایتالیا، مارادونا را از اتهام فرار مالیاتی تبرئه کرد!
وقتی حتی یک جنگ و دعوای حقوقی که مارادونا زمان عضویت در تیم ناپولی ایتالیا، آن را آغاز کرد و اصرار داشت فرار مالیاتی نداشته، توانسته ۳۰ سال تمام کِش بیاید و برسد به سال۲۰۲۴، بی‌شک سایر مسائل مهم زندگی ازجمله مرگ مشکوکش هم می‌تواند آن قدر جذابیت و حاشیه داشته باشد که تا ۳۰ سال دیگر هم کِش بیاید. مثلاً از کجا می‌دانید سال۲۰۵۵ هم خودتان یا فرزندانتان، در همین صفحه روزنامه، مشغول خواندن آخرین وضعیت پرونده مرگ مشکوک مارادونا و قاتلان احتمالی‌اش نباشید؟

چوب خدا
احتمالاً سال۱۹۸۶ بود...همان سالی که دست‌خدا یا چوبش از آستین نابغه فوتبالی آرژانتین درآمد و دروازه انگلیس و پیترشیلتون را باز کرد. البته مارادونا برای اینکه ثابت کند چوب خدا نه صدا دارد و نه دوا، بعد از گل اول، یک بار هم توپ را از وسط میدان برداشت، یک تنه ۷ یا ۸ انگلیسی را دریبل کرد و این بار با پا توپ را توی دروازه جا داد تا تلافی قلدربازی و نامردی انگلیسی‌ها در جنگ فالکلند را کرده باشد.
همین سال یکی از مجلات ورزشی عکسی از مارادونا را در حال زدن ضربه قیچی برگردان چاپ کرد. تصویر عجیبی بود از یک انعطاف بدنی عجیب‌تر، آن قدر عجیب که شما باورت نمی‌شد، بدنی تا خورده که در عکس و توی آسمان دیده می‌شود، صورتش معلوم نیست و پاها و سرش تقریباً کنار هم قرار گرفته‌اند واقعاً انسان باشد چه برسد به مارادونای گِرد و قلمبه با اضافه وزن همیشگی! برای خیلی از علاقه‌مندانش هم خبر آذرماه ۱۳۹۹ و مرگ ناگهانی مارادونا همین قدر باور نکردنی بود. آن‌ها به همان اندازه که دهه۹۰ میلادی وقتی برای نخستین بار خبر اعتیاد مارادونا، همکاری‌اش با مافیای مواد مخدر و... منتشر شد، حاضر به باور کردن ماجرا نبودند، حالا هم دلشان نمی‌خواست ماجرا واقعیت داشته باشد. از دیدگاه خیلی از فوتبال‌دوستان ایتالیایی و آرژانتینی، همه این‌ها داستان‌ها و توطئه‌هایی بود که مافیای مواد مخدر و دست‌های پشت پرده فوتبال حرفه‌ای آن‌ها را علیه مرد همیشه یاغی ترتیب داده بودند.
باید چند سالی طول می‌کشید، جنجال‌ها درباره زندگی شخصی او بیشتر می‌شد، پرونده‌های مختلف رو می‌شدند، رفتارهای عجیب مارادونا در زمین فوتبال و توی کوچه و خیابان، عجیب‌تر از قبل می‌شد و... تا کار برسد به سال ۲۰۰۶ و اعتراف‌های صریح جادوگر فوتبالی که: «من در سال ۱۹۸۲ زمانی که در اروپا بودم برای اولین بار امتحانش کردم. من ۲۲سالم بود و مواد را برای این امتحان کردم که آن روزها در فوتبال همه جا پیدا می‌شد. به دستشویی می‌رفتم و چراغ را خاموش می‌کردم و با ترس و لرز مواد مصرف می‌کردم. من معتاد بودم».

دیر شده بود
دیگر دیر شده بود. مارادونای افسانه‌ای دیر به فکر اعتراف افتاد. شاید فکر کرده بود فوتبال و هنرهای خداداد فوتبالی که یک بار دستش را گرفته و او را از فقر و فلاکت بالا کشیده بود تا در قلب اروپا پول پارو کند، باز هم می‌تواند او را از ورطه مصرف مواد مخدر، الکل، روابط نامتعارف و هزار جور پلشتی دیگر نجات دهد.
او زمانی به فکر اعتراف افتاد که مستطیل سبز دیگر جایی برای هنرنمایی‌هایش نداشت. حاشیه‌های زشت و پلشت جوری احاطه‌اش کرده بودند که حتی اگر چابکی و فرزی دوران جوانی‌اش را هم داشت نمی‌توانست همه آن‌ها را دریبل بزند. روابط و رفتارهای اندک و بهنجار سیاسی و اجتماعی‌اش نتوانستند چندان کمکی به او بکنند.
حتی آن‌هایی که سعی کردند با کشاندن دوباره او به عرصه فوتبال و فقط فوتبال و سپردن سکان هدایت تیم ملی آرژانتین، دیه‌گو را احیا کنند، موفقیتی بدست نیاوردند. مشکل این بود که مارادونا هنوز هم قدر و ارزش خودش را نمی‌دانست. آن قدر که برای درافتادن با مافیای دنیای فوتبال و سیاست اراده و ثبات و تلاش به خرج می‌داد، برای برنامه‌های درمانی و ترک اعتیاد همت نداشت. دیر به فکر افتاد و نتوانست ثابت کند ممکن است دست‌های آلوده سیاست و فوتبال آرام آرام از او انتقام گرفته یا قربانی‌اش کرده باشند. فرزندانش حالا فقط می‌توانند پرونده‌اش را باز نگه دارند و بپرسند پس تکلیف هشت پزشکی که در ماجرای مرگ پدرشان متهم به قصور و کم کاری شده و اتهام را هم تقریباً پذیرفته بودند، چه شد؟   

خبرنگار: مجید تربت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.