تحولات لبنان و فلسطین

۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۵
کد خبر: 960280

پیامبر اکرم(ص) فرمود: کسی که چیزی از امور مسلمین را بر عهده گیرد، سپس فردی را عهده دار کار مهمی کند، در حالی که فرد اصلح از او را می‌یابد، خیانت به خدا و رسول او کرده است.

حجت الاسلام و المسلمین حامد میرزا خان، از اساتید حوزه و دانشگاه و رئیس مرکز تحقیقات علوم اسلامی بیان الصدق، در یادداشتی گزینش اصلح در دین را بررسی نموده است. این یادداشت به شرح ذیل است:

در جهان‌بینی اسلامی، ولایت و حاکمیت به خالق متعال و مالک هستی اختصاص دارد و اصل بر ولایت خداوند متعال است و در نتیجه، هر ولایتی غیر آن باید با دلیل و بر اساس ولایت الهی، و مأذون از سوی خداوند متعال باشد. بنابراین، مشروعیت ولایت و حکومت غیر خداوند مشروط به رعایت سلسله مراتب طولی و وجود شرایط ولایت و حکومت است. به همین دلیل، در حکومت اسلامی، حاکمان و کارگزاران حکومتی باید بر اساس مبانی و اهداف خاص اسلامی، دارای شرایط ویژه اعتقادی، اخلاقی و علمی باشند تا مجاز به اعمال ولایت گردند. بر این اساس، بدون وجود آن شرایط، کسی حق و صلاحیت تصدّی هیچ مقام و مسئولیتی در نظام اسلامی ندارد و در صورت تصدّی بدون شرایط، متصدی غاصب به شمار می‌رود. علاوه بر این، بدون واجدان این شرایط، نظام اسلامی به اهداف عالی خود نمی‌رسد.

در اسلام روی مسئله «انتخاب اصلح، تأکید شده است؛ چنانکه در تاریخ زندگی پیغمبر اسلام(ص) آمده است که او از میان تمام مسلمانان، جوان بیست و چند ساله‌ای را به نام «عَتَّاب بنِ اسید» برای فرمانداری «مکه» برگزید و فرمانی به نام وی صادر کرد و چون انتخاب این جوان با توجّه به کمی تجربیات او در میان اصحاب و یاران سؤال انگیز بود و کمتر موردی در گزینش‌های پیامبر(ص) شبیه آن پیدا می‌شد که برای مرکز بسیار حسّاسی همچون مکه فرد بسیار جوانی را انتخاب کند با یک جمله به تمام سؤالاتی که در اذهان مطرح بود پاسخ داد.
رو به سوی «عَتَّاب» کرده فرمود:«ای عَتّاب آیا می دانی تو را برای چه به این مقام برگزیدم؟ و بر کدام قوم فرمانروا کردم؟ تو را فرماندار «اهل اللّه» عزّوجل (اهل حرم خدا و ساکنان مکه) نمودم و اگر در میان مسلمانان کسی را برای این مقام «شایسته‌تر» از تو می‌یافتم، این کار را به او می‌سپردم!»( ابن اثیر، اسد الغابة، ج 3، ص 385؛ مکارم شیرازی، ناصر، مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص 128.)

پیامبر اسلام(ص)، عواقب کوتاهی در انتخاب فرد اصلح را در قالب یک دستور کلّی بیان نموده و می‌فرماید: «مَنْ وَلَّی مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمینَ شَیئاً فَوَلَّی رَجُلًا وَهُوَ یجِدُ مَنْ هُوَ أَصْلَحُ لِلْمُسْلِمینَ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَرَسُولَهُ»( السیاسة الشّرعیة، ص 716؛ مکارم شیرازی، مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص 128. قاسمی، قاسم الحلاق، محاسن التأویل،ج3،ص180).

(رواه الحاکم فی صحیحه): کسی که چیزی از امور مسلمین را بر عهده گیرد، سپس فردی را عهده دار کار مهمّی کند، در حالی که فرد اصلح از او را می‌یابد، خیانت به خدا و رسول او کرده است!

و نیز در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: «مَنْ قَلَّدَ رَجُلًا عَلی عِصابَةٍ وَهُوَ یجِدُ فی تِلْک الْعِصابَةِ أَرْضی مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَخانَ رَسُولَهُ وَخانَ الْمُؤمِنینَ؛ کسی که کار گروهی را بر عهده کسی بگذارد که در میان آن گروه فردی از او شایسته‌تر پیدا می‌شود، خیانت به خدا و رسول خدا و مؤمنین کرده است!»(همان)

در همین زمینه و در فرازی دیگر، پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «مَن اسْتَعْمَلَ عامِلًا عَنِ المُسْلِمینَ وَهُوَ یعْلَمُ أَنَّ فیهِمْ مَنْ هُوَ أَوْلی بِذلِک مِنْهُ، وَأَعْلَمُ بِکتابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِیهِ، فَقَدْ خانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَجَمیعَ المُسْلمینَ؛ هر کس از میان مسلمانان فرمانداری را برگزیند در حالی که می‌داند دیگری نسبت به او اولویت دارد و به قرآن و سنّت آگاهتر است، خیانت به خدا و رسول او و جمیع مسلمانان کرده است.»(سنن بیهقی، ج 10، ص 201؛ مکارم شیرازی، ناصر، مدیریت و فرماندهی در اسلام؛ ص 136. (أَخْبَرَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی الْعَدْلُ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَیُّوبَ، أَنْبَأَ یَزِیدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ الطَّیَالِسِیُّ، ثَنَا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِیُّ، عَنْ حُسَیْنِ بْنِ قَیْسٍ الرَّحَبِیُّ، عَنْ عِکْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنِ اسْتَعْمَلَ رَجُلًا مِنْ عِصَابَةٍ وَفِی تِلْکَ الْعِصَابَةِ مَنْ هُوَ أَرْضَی لِلَّهِ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وخانَ رَسُولَهُ وخانَ الْمُؤْمِنِینَ» هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ»(حاکم، ابو عبد الله، المستدک علی الصحیحین، ج4، ص104)

به راستی این حدیث که هم ناظر به بُعد مکتبی و تعهّد، و هم بُعد تخصّصی و آگاهی است پشت را می‌لرزاند و به همگان هشدار می‌دهد که در همه جا اصل لیاقت و آگاهی و اولویت‌ها را دقیقاً مراعات کنند.( مکارم شیرازی، مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص136)

از دیدگاه امیرالمؤمنین علی(ع)، رهبر و مدیراسلامی باید توانایی حکومت و علم به قانون الهی درباره آن داشته باشد: «أَیُّهَا النَّاسُ، إنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ فِیهِ»؛(سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه 173) ای مردم، سزاوارترین اشخاص به خلافت، کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر، و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوبگری به فتنه‌انگیزی برخیزد به حق بازگردانده شود، و اگر سر باز زد با او مبارزه شود.

در حکمت 110 نهج‌البلاغه هم می‌فرماید: «لاَ یُقِیمُ أَمْرَ اللهِ سُبْحَانَهُ إلاَّ مَنْ لاَ یُصَانِعُ وَلاَ یُضَارِعُ وَلاَ یَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ»؛ فرمان خدا را برپا ندارد جز آنکه در اجرای حق مدارا نکند، سازشکار نباشد، و پیرو آرزوها نگردد.

امام صادق(ع) درباره شرایط حاکم حکومت اسلامی (قاضی اسلامی) در زمان غیبت فرمودند: قال أبا عبد الله(ع): ینظران [إلی] من کان منکم ممن قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف أحکامنا فلیرضوا به حکما فإنی قد جعلته علیکم حاکما فإذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فإنما استخف بحکم الله وعلینا رد والراد علینا الراد علی الله وهو علی حد الشرک بالله.(محمد بن یحیی، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن عیسی، عن صفوان بن یحیی، عن داود بن الحصین، عن عمر بن حنظلة قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجلین من أصحابنا بینهما منازعة فی دین أو میراث فتحاکما إلی السلطان وإلی القضاة أیحل ذلک؟ قال: من تحاکم إلیهم فی حق أو باطل فإنما تحاکم إلی الطاغوت، وما یحکم له فإنما یأخذ سحتا، وإن کان حقا ثابتا له، لأنه أخذه بحکم الطاغوت، وقد أمر الله أن یکفر به قال الله تعالی: " یریدون أن یتحاکموا إلی الطاغوت وقد أمروا أن یکفروا به" قلت: فکیف یصنعان؟؛ محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 67؛ نوری ، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، جلد۱۷، صفحه۳۱۱؛ حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، جلد۲۷،  صفحه۱۳۶.)

هر یک از شما که از ما حدیث نقل کند و با توجه به حلال و حرام ما، احکام ما را تشخیص دهد، باید حکمش پذیرفته شود، قطعاً من او را به عنوان حاکم شما منصوب نمودم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و کسی حکمش را نپذیرد، حکم خداوند را سبک شمرده و ما را رد کرده است و کسی که ما را رد کند خداوند را رد کرده و این رد در حدّ شرک به خداوند متعال است.

با توجه به دستورات الهی و سخنان اهل بیت(ع)؛ تأکید بر انتخاب فرد شایسته و کارآمد برای هر نوع مسئولیت و به لحاظ حساسیت و نقش آن در تحقق شایسته سالاری و تضمین سلامت مدیریت کشور، اهمیت فراوانی دارد، سلامت نظام و حکومت با حضور کارکنان و مسئولین کوشا و مسئولیت پذیر در عرصه فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در صورت انتخاب و گزینش درست (فرد اصلح) امکان‌پذیر می‌باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.