متن کامل این یادداشت را در ادامه میخوانیم:
«یکی از چالشهای جدی که خصوصا در سالهای اخیر بسیاری از معلمان و مربیان قرآن را در کشور متوجه خود نموده و موجب اختلاف نظرهای اساسی میان این قشر از خادمان عرصۀ آموزش قرآن شده است؛ این سوال است که آموزش قرآن در ابتدای مسیر آموزش، باید بر مبنای آموزش قبلی قواعد و ضوابط روخوانی آن باشد، یا بهتر است ابتدا فارغ از هرگونه آموزش قواعدی، بر آموختهها و توانایی خود افراد استوار باشد، و در ادامۀ راه اگر نیاز به هر نکته و قاعدهای بود در جای خود آموزش داده شود؟
عدهای بر این باورند که همچنان که برای شناخت هر موضوع، شیای یا هر مسیری در ابتدا نیاز به نقشۀ معرّف یا به عبارتی شناسنامه یا بروشوری از آن برای برای رفتار صحیح و انتخاب مناسبترین روش و مسیر لازم است، کاملا ضروری مینماید که برای فراگیری و کسب توانایی در خواندن قرآن کریم نیز ابتدا لازم است به قواعد و توضیحات آموزشی پیرامون چگونگی مواجهه با حروف، کلمات و علائم موجود در قرآن ـ که در اینجا نقش همان شناسنامه یا بروشور را دارد ـ مراجعه کرد.
در مقابل، اما تفکری نو و ساختارشکنانه، با نظریۀ جدید و قابل تأمل در زمینۀ ترسیم مسیر آموزش تلاوت یا همان خواندن قرآن کریم، چند سالی است که پدیدار شده و با استنادات و استدلالات خود در برابر تفکر پیشین، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
این نظریه بر این باور استوار است که امروزه با توجه تغییر نسلها و افزایش سطح هوش و توانمندی نسل جدید، روش صحیح آموزش قرآن، نباید متوقف به آموزش قواعد روخوانی قرآن بوده و آن را به عنوان پیشنیاز بر قرآنآموز تحمیل کرد؛ چرا که بسیاری از افراد میتوانند با اتکاء به اندک آموختۀ خود از حروف و الفباء فارسی، قرآن را بجز در مواردی که نگارش یا علامتگذاری خاصی در کلمات وجود دارد بخوانند.
مثالی که میتوان برای نظریۀ دوم مطرح کرد این است که به شخصی که آشنایی اندکی به رانندگی دارد و مایل به توانمندتر شدن در این زمینه است گفته شود پشت فرمان خودرو بنشیند و ضمن توجه به تمامی تابلوهای نصب شده در راه(اعمّ از اِخباری یا هشداری) رانندگی کند؛ و حالا در مقابل آموزشگاهی را در نظر بگیرید که برای حصول توانمندی بیشتر در رانندگی به این فرد توصیه میکند که فقط نسبت به اصل فیزیکی موضوع رانندگی(فرمان، دنده، ترمز و کلاچ و ...) متمرکز شده و در صورت نیاز صرفا به تابلوهای هشداردهنده توجه کند و نیازی به توجه به تمامی تابلوها نیست.
سوال این است که از دو حالتی که گفته شد کدامیک به نتیجۀ سریعتر و بهتر در رانندگی روان، راحت و بدون استرس نزدیک است؟
در واقع نظریۀ اخیر میگوید قرآنآموز مبتدی در امر روخوانی قرآن نباید متوقف به آموزش قواعد و در قید و بند علائم و قواعد بیشماری باشد که وجود هر یک از آنها مستلزم توجه است که به تبع آن سکتههای متعدد هنگام روخوانی قرآن برای فرد ایجاد میشود و گاه حتی منجرّ به دلزدگی یا دست کم هراس و دلهره از پرداختن به این عبادت مهجور میگردد.
نکتۀ مهم و قابل تأمل در این مورد این است که چنان که همواره در طول تاریخ بروز هر پدیدۀ جدید و اظهار هر تفکر نو، هر چند به مرور زمان پیشرفت کرده و مورد استقبال قرار گرفته باشد، اما در ابتدا با مخالفتها و مقابله و مقاومت افکار گوناگون مواجه شده است، بسیار طبیعی است که اکنون این نوع نگاه اصلاحی نقشۀ راه آموزش قرآن نیز مورد هجمه و نقدهای گوناگون و حتی بعضا غیر منصفانه قرار گیرد.
با بررسیهای به عمل آمده دربارۀ میزان نیاز به آموزش و تعداد قواعد در هر شیوۀ آموزشی، مشخص گردید تعداد قواعد لازم جهت آموزش مهارتمحور، در حدود یک پنچم قواعد مورد نیاز در آموزش قرآن به شیوۀ قاعده محور است. با این تفاصیل در قیاس میان دو نظری که مطرح گردید؛ در نگاه منصفانه، قدر مسلّم این است که باید میدان عمل برای هر دو نظریه فراهم و امکان بازخوردگیری وجود داشته باشد؛ و از آنجا که از بعد از زمان آموزش مکتبخانهای(حدوداً شصت سال قبل) تا کنون، تمامی آموزشگاههای قرآن اعمّ از سازمانی و غیر سازمانی تا جلسات خانگی، جولانگاه شیوۀ آموزش قاعدهمحور بوده، به نظر میرسد وقت آن است که طرفداران شیوۀ آموزش قاعدهمحور اندکی زبان در کام گرفته و با شرح صدر، عادلانه شاهد ظهور و بروز شیوۀ آموزش مهارت محور در جامعه و اشکال نوین آموزش در این شیوه باشند تا بعد از چند سال با ارزیابیهای کارشناسانه و بیطرفانه، میزان کارآمدی و موفقیت هر یک از شیوهها در آموزش روخوانی قرآن و به طور کلی قرآن خوان کردن عموم مردم، معلوم شود.
والسلام»
نظر شما