تلاش دولت برای ایجاد ملزومات و پایبندی سیاست گذاران به اجرای اقتصاد با رویکرد اسلامی در کشور حکایت آن مردی را به یاد می آورد که در وصیتنامه خود نوشته بود که تکالیف دینی خود را انجام داده و هیچ نماز قضایی بر گردن ندارد ولی از فرزندانش خواسته بود تا می توانند برای او وضو بگیرند!
اکنون پس از چهار دهه، افکارعمومی با دو پرسش اساسی مواجه است؟
نخست آنکه اقتصاد اسلامی چیست؟ آیا اساسا وجود دارد یا مفهومی موهم است؟ از نظر علمی چه جایگاهی در مدلهای اقتصادی متعارف دارد؟ آیا قرار است اقتصاد اسلامی جایگزین مدلهای رایج اقتصادی که دهها سال است در کشورهای مختلف دنیا، اجرا می شود، گردد؟
دوم آنکه چه نسبتی بین اقتصاد اسلامی و اقتصاد فعلی ایران وجود دارد؟ آیا در مقایسه با قبل از انقلاب یا دهه نخست انقلاب یا وضعیت کشورهای دیگر، به معیارهای اقتصاد اسلامی نزدیکتر شدیم یا از آن فاصله گرفتیم؟ اینکه بهره بانکی در ایران در مقایسه با اکثر کشورهای جهان بالاتر است، اینکه اقتصاد ایران از نظر شاخص های فساد، رانت و عدم شفافیت در بین کشورهای جهان رتبه پایینی دارد، اینکه پارامترهای بیکاری، فقر و فاصله طبقاتی در ایران بسیار بالاست، چه نسبتی با اقتصاد اسلامی دارد؟
و اما یکی از ظلمهایی که در دهههای اخیر به اقتصاد اسلامی شده این است که با وجود تفاوت جوهری اقتصاد اسلامی با اقتصاد غربی برخی ناکارآمدیهای اقتصاد ایران به پای اقتصاد اسلامی نوشته شده است. در غرب، اقتصادِ «پول مبنا» و ربوی، ساختار عقود و همچنین نهادهای اساسی اقتصاد مانند بانک، بورس، بیمه و ... را برای حداکثر کردن سود افراد تئوریزه و تعریف میکند در حالی در ایدئولوژی اسلام، عقود برای کار و تولید بیشتر تدوین و تنظیم میشوند.
به جرات میتوان گفت که در چهل سال اخیر هیچگاه مجال برای اجرای اقتصاد اسلامی بر این مبنا و اساس فراهم نبوده است. اقتصاد ما در عمل بر اساس سیاستهای نظام بازار آزاد، آن هم به شکلی ناقص و تقطیع شده، مدیریت میشود؛ ولی با وجود چنین زاویه ای بین اقتصاد اسلامی و غربی مشکلات همواره به گردن اقتصاد اسلامی انداخته شده است.
حتی در فضای تولید دانش نیز اقتصاد اسلامی جایگاه چندانی ندارد. باید پرسید که چه بخشی از بودجههای آموزشی و پژوهشی دانشکدههای اقتصاد کشور و مراکز پژوهشی اقتصادی به تحقیقات اقتصاد اسلامی اختصاص یافته است؟ ما چه مقدار از محققان اقتصاد اسلامی حمایت کردیم؟ اگر تحلیلی سرانگشتی از بودجه اختصاص یافته به اقتصاد اسلامی داشته باشیم، باید بگوییم تقریبا هیچ!
قسمت تلخ ماجرا در پس این همه بی توجهی، اسلامی بودن اقتصاد کشورهایی است که اسلامی نیستتد. طبق پژوهشی که دو تن از اساتید دانشگاه جورج واشنگتن انجام داده اند، بیشتر کشورهای اسلامی، اصول اقتصاد اسلامی را رعایت نمیکنند و برآوردی از میزان اسلامی بودن اقتصاد ۲۰۸ کشور در سراسر دنیا نشان می دهد: کشورهای ایرلند، دانمارک و لوکزامبورگ به ترتیب رتبههای اول تا سوم را از لحاظ اقتصاد مبتنی بر اصول اسلامی به خود اختصاص دادهاند و بهترین کشور اسلامی از لحاظ اداره بر اساس اصول اقتصادی اسلام، مالزی است که رتبه ۳۳ را از آن خود کرده است. ایران با رتبه ۱۳۹ در بین ۲۰۸ کشور، پس از کشورهایی همچون، کویت، قزاقستان، برونئی، بحرین، امارات متحده عربی و ترکیه قرار داد.
البته باید گفت که زمانی که از اسلامیسازی اقتصاد سخن میگوئیم به این معنی نیست که از ابزارهای اقتصادی غرب استفاده نمیکنیم. بلکه از آن ابزارها با جهان بینی، روش و مکتب خود استفاده می کنیم. اقتصاد با رویکرد اسلامی اگر به درستی پیاده شود، بسیاری از بحرانهای اقتصادهای کنونی را برطرف کرده و میتواند ساختار جدیدی را برای اقتصاد کشورمان جهت خروج از رکود، اصلاح نظام بانکداری، اصلاح سیستم مالی و... ایجاد کند چرا که احکام دین بر مصالح مردم مبتنی هستند؛ خواه حکمت آن بر ما آشکار شود یا مخفی بماند.
گلایه از آنجا نشات می گیرد که آنچه در فضای سیاستگذاری کشورمان دیده میشود پیاده سازی تئوریهای وارداتی در پوشش اقتصاد اسلامی است، ورای آن که این تئوری متناسب با زمینه و ساختار کشور ما هست یا نه؟
نظر شما