چند ماه پیش برای اولین بار در صفحه استاد عزیز تنها دوتار نواز نام اشنای خراسانی، فیلم کوتاهی از دیدار ایشان با استاد احمدخان نورزایی پیشکسوت موسیقی مقامی خراسان دیدم. همان زمان تصمیم گرفتم به دیدار ایشان بروم اما آن دیدار به خاطر مریضی احمد خان میسر نشد و ماند تا صبح امروز که خبر آمد احمد خان هم رفت.
عزیز تنها در قالب مستندی کوتاه با همراهی محمدرضا ترشیزی، ساعتی از اواخر عمر احمد خان را برای علاقمندان به موسیقی نواحی ایرانبه تصویر کشیده است که حرکتی است ارزشمند. مستند شامل دو بخش است که بخش اول آن دیدار استاد عزیز تنها با ایشان است و قسمت دوم همراه شدن استاد غلامحسین غفاری استاد پیشکسوت آوازیبا گروه استاد تنها. در تماسی که با عزیز تنها داشتم، ایشان با ذکر اینکه یکی دیگر از اساتید پیشکسوت مقامی خودمان را از دست دادیم به دو کاستی اشاره کرد که از ایشان به یادگار مانده است. وی در توضیحی کوتاه درباره کاست اول ایشان گفت: کاست اول ماجرای عشق نافرجام احمد خان به دختری اهل افغانستان است که به دلیل مخالفت پدر دختر به ازدواج آنها ختم نشد و با فردی دیگر ازدواج کرد اما وقتی بعد از چند ماه خبر فوت دختر به احمد خان میرسد او با اندوه و غم فراوان برایش میخواند و مینوازد.
وی با بیان اینکه احمد خان اهل صالح آباد تربت جام بود و بیشتر اشعاری که خواند سروده خودش بوده است، به دوتار نوازی و قدرت صدای احمد خان اشاره کرد و گفت: او از نوازندگان و خوانندگان خوبی بود که متاسفانه مدتی به دور از آواز و دوتار زیست و سرانجام بعد از یک سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری زندگی را وداع گفت. عزیز تنها درباره دیدار با ایشان نیز گفت: در دیدار دوم که استاد غلامحسین غفاری نیز افتخار همراهی با ما را دادند، دوتاری به استاد هدیه دادیم و قرار بود برای رفع مشکل شنوایی ایشان هم برایشان سمعکی تهیه بکنیم اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و ایشان از دنیا رفت.
مستند کوتاهی که عزیز تنها و تیمش درباره احمد خان نورزایی ساخته است، قصه غم انگیز موسیقی مقامی ما و آدمهایی است که بعضی از آنها در کمال گمنامی از بین ما میرود و تنها خاطرهای از آنها برایمان میماند. در مستند می شود در تک تک حرکات احمدخان رنج و درد بیماری و پیری را توأمان دید. با این همه همین که عزیز تنها دوتارش را به دست او میدهد، انگار جوان میشود و زخمهای میزند و غمگین میخواند و بغض میکند.در کمال ناتوانی با حضور موسیقی حال استاد اندک اندک بهتر میشود؛ همچون درختی که سالها تشنگی کشیده است و رو به پژمردگی است اما ناگهان آب چشمه زلال به او میرسد و سرزنده میشود. در پایان مستند و لحظه خداحافظی، عزیز تنها به احمد خان میگوید: چیزی کاری ندارید؟ و احمد خان با کمی مکث میگوید: فقط از من فراموش مکن. برای من شنیدن این جمله انگار تلنگری است به همه آنهایی که احمد خان و احمد خانها را فراموش کردهاند. تالنگری برای آنها که به رسالت خودشان در حوزه هنر آنگونه که باید و شاید عمل نمیکنند و از این بزرگان و میراث دارن غفلت کردهاند. همین حالا که این چند خط را مینویسم، میدانم اساتید دیگری در موسیقی مقامی ما هستند که به سختی روزگار میگذرانند اما دستشان به جایی نمیرسد و متولیان هنری ما نیز برایشان کاری نمیکنند. ای کاش قبل از اینکه نوبت پیاده شدن هر کدام از این اساتید از قطار زندگی برسد آنها و هنر و تجربهایشان را دریابیم و نگذاریم سالهای پایانی عمرشان را با غم و غصه طی کننده. ای کاش بتوانیم پیش از آنکه دیر شود از اندوختههای این اساتید بهره بگیریم و آن را در قالب شایسته و بایسته به آیندگان برسانیم.
نظر شما