جلسه تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست؛ استاد درس خارج حوزه علمیه قم، با محوریت تفسیر سوره بقره امروز، ۱۲ خرداد در فضای مجازی منتشر شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید.
در خدمت سوره بقره، آیات ۳۰ تا ۳۸ هستیم. ما در درس سه هفته پیش یک فضای جدیدی را در توضیح آیه باز کردیم که بر اساس آن، آیات و روایات با هم هماهنگ میشود و شبهات را از ساحت قرآن رفع میکند. اگر ما اهل سنت باشیم اصلا نمیتوانیم آیات این صفحه را معنا کنیم و اساسا بدون حرفهای سه هفته قبل انسان یک بههمخوردگی در متن آیات میبیند. در این آیات یک «اسماء» داریم، یک ضمیر «هم» و یک «اسماء هولاء» ولی درس سه هفته قبل، بر اساس روایات، مرجع ضمیر همه اینها را مشخص کرد. گفتیم منظور از اسماء یعنی اسمای اشیاء چون جناب آدم اولین چیزی که نیاز داشت همین بود که بتواند مفاهمه کند، پس نیاز است اسماء به او آموخته شود.
جعل خلیفه برای جریان هدایت و ولایت بود
فضای آیه این است که خدا میخواهد بفرماید من آدم را میآفرینم برای اینکه خلیفه قرار دهم. نه اینکه آدم را خلیفه خودم کنم، بلکه از نسل آدم خلفایی در زمین قرار دهم، یعنی پیامبر(ص) قرار میدهد، امام قرار میدهد. لذا ضمیر «هم» دیگر به اسمای اشیا برنمیگردد بلکه مقصود از آن کسانی است که قرار است خلیفه شوند. برخی بحث کردند منظور از خلیفه، خلیفه خدا است یا خلیفه انسانهای گذشته. بر اساس روایات، این خلیفه، خلیفه خدا است، نه انسانهای گذشته تا جریان هدایت و ولایت راه بیفتد. اینطوری کل آیات به هم پیوند میخورند.
اسمای هولاء هم به خلفای الهی برمیگردد ولی منظور از اسم، حسن و حسین نیست بلکه منظور از اسم، رسم و نشان انسان است. در واقع خداوند به ملائکه فرموده است که حقیقت اینها، کنه و هویت اینها را بگویید، آنها هم پاسخ دادند که ما نمیدانیم. بعد به آدم گفته شد تو به اینها یاد بده. از اینجا مشخص میشود که به آدم این مسائل را یاد داده بودند. لذا وقتی آدم ترک اولی کرد و خواست توبه کند، به اهل بیت(ع) متوسل شد و توبه او قبول شد.
برخی برای فهم این آیات دچار اشتباه شدند لذا ضمیر «هم» را لاک گرفتند و به جای آن «ها» نوشتند. برخی با لاک و پاککن سراغ آیات میروند. حرف ما این است شما «هم» را درست کردی، «اسماء هولاء» را چکار میکنی؟ بعضی مفسران مثل آشپز شیراز هستند و چنان آیات را با هم مرتبط میکنند که یک بسته و پکیج میشود.
قرائن معنای باطنی آیات، در ظاهر است
ما روایات وارده ذیل آیات را نباید کیلویی ببینیم. برخی با رنگ ولایی آیات را تفسیر میکنند ولی ما باید اثر تفسیر اهل بیت را در خود آیات پیدا کنیم. اگر بتوانیم شاهدی از خود آیات برای روایات پیدا کنیم، دیگر نیاز به سند روایت هم نداریم. وقتی روایت میفرماید منظور از «هم» ما اهل بیت(ع) هستیم و اینطوری کل آیه معنا میشود، ما روایت را میپذیریم و سند هم نمیخواهد. ما بارها گفتیم که آیات قرآن ظاهری دارد و باطنی و قرائنی برای باطن در ظاهر آیات پیدا میشود.
یکی از بحثهایی که خوب است اینجا به آن پرداخته شود بحث سجده است. ظاهرش این است که خدا یکجایی شیطان را آورده، ملائکه را هم آورده، آدم را هم آورده و شیطان به آدم سجده نکرده. شاید همه اینها را نماد فرض کنیم و از باب تشبیه معقول به محسوس بدانیم. اگر نماد دانستیم، الآن هم فرشتگان در مقابل آدم ساجد هستند یعنی این یک واقعه تمامشده نیست و بحث برتری مقام آدم بر ملائکه است.
بحث بهشت و گندم و اینها هم میتواند نماد باشد و بگوییم منظور از بهشت، بهشت تفکر و فطرت و ... بوده است. در عین حال انسان از شکم و شهوت خلاص نیست و انسان هم سراغ این دو رفت و از مرتبه خود پایین آمد. همینطور میتوانیم بگوییم این داستان، هم واقع شده است و هم نماد است؛ یعنی هم فرشتگانی مقابل آدم سجده کردند و هم ملائکه تا قیام قیامت در برابر مقام آدم سجده میکنند. اگر از من بپرسید میگویم هر دو معنا صحیح است.
یک بحث دیگر این است که گفته میشود مگر سجده برای غیر آدم جایز است؟ مگر غیر خدا قابل پرستش است؟ پاسخ ما این است چه کسی گفته سجده ذاتا عبادت است؟ خدا دستور سجده داد، نه دستور به عبادت آدم. شما میگویید سجده ذاتا عبادت است ولی ما میگوییم سجده ذاتا عبادت است اگر به قصد عبادت باشد. اگر اینطوری بگوییم اشکال عبادت غیر خدا حل میشود. تازه اگر قصد عبادت هم باشد، زمانی که خود خدا دستور بدهد اشکالی ندارد. در برخی روایات آمده که جناب آدم قبله بود و سجده برای خدا بود، همانطور که وقتی ما به سمت کعبه سجده میکنیم برای خدا است. مشکل این روایت این است که اگر مقصود خدا این بود، به ملائکه میفرمود به سوی آدم سجده کنید، نه اینکه بفرماید برای آدم سجده کنید.
یک نکته دیگر در مورد تفاوت تعبیر ابلیس و شیطان است. در آیه ۳۶ تعبیر شیطان آمده است ولی قبلش بحث از ابلیس است. آیا این شیطان همان ابلیس است؟ یعنی همین ابلیس، به بهشت رفت و آدم را فریب داد؟ پس چرا تعبیر عوض شد؟ شیطان بیشتر به نیروهای شر درون انسان گفته میشود و ابلیس به موجودی که از آتش خلق شد. آیا عوض کردن تعبیر قرآن به این معنا است که در بهشت، هوای نفس آدم او را فریب داد؟ به نظرم اگر اینطور بگوییم بهتر است. آدم در بهشت با شیطان درونش مبارزه نکرد و این شیطان او را فریب داد.
نظر شما