حجتالاسلام علیرضا محمدلو، کارشناس سواد رسانهای در پست اخیرش در کانال «عصر تبیین، عصر رسانه» در یکی از پیامرسانهای داخلی به موضوع مصرف رسانه به ویژه در شبکههای اجتماعی پرداخته و به نقد بیشمصرفی در این زمینه اشاره کرده است. متن این پست را در ادامه میخوانید.
عصر جدید را عصر اطلاعات و به طور پیشرفتهتر و بهینه شده، عصر دیجیتال نیز نامیدهاند. از شاخصههای اصلی دنیای مدرن و عصر دیجیتال، سبک زندگی خاصی است که با خود به ارمغان آورده است.
در دورهای هستیم که فقط اطلاعات را مصرف میکنیم، ولی نه برای حل مسائل بلکه به دلیل کالاشدگی اطلاعات آنها را میخریم و بدون اینکه به دنیای عمل ما ارتباط داشته باشد و صرفاً از باب عقب نماندن از چرخه مصرفکنندگان، مصرف میکنیم.
گئورگ زیمل در رابطه با کلانشهرها و ویژگیهایش در مقالهای که نوشته چنین میگوید: انسانها در شهرهای کلان دچار گمنامی، بینامی و غربت هستند و برای خلاصی از این وضعیت، سراغ مصرف میروند تا خود از دسترفتهشان را بازیابی کنند.
تورستن وبلن جامعهشناس، مصرف متظاهرانه را به عنوان شاخصه اصلی عصر مدرن مطرح میکند و میگوید: بعد از دکارت که دغدغه عقلانیت داشت و میگفت: من فکر میکنم پس هستم، به دورهای رسیدیم که بشر میگوید: من میخرم پس هستم.
اساساً این طرز تفکر که برای جبران گمنامی بشر و بازگشت هویت او مطرح شده، چالشهای جدیدی را رقم زده و پدیدهای به نام انسانهای پرسهزن را تحویل عصر جدید داده است که کاری جز فروشگاهگردیهای بدون هدف و خریدهای غیرهوشمند و بدون حساب و کتاب ندارند. در ادامه جریان مصرفزدگی بشر، غولهای رسانهای وارد گود شده و شیب تندی را برای مصرف مهارنشده بشر، تحمیل کردهاند.
رسانه از زمان ورود به چرخه مصرف جامعه، با افزایش گزینههای انتخابی برای مصرف بشر نه تنها باعث آزادی عمل بیشتری نشده که با خود سردرگمی و تحیر را به همراه آورده است. به قول هربرت سیمون، برنده جایزه نوبل، «غنای اطلاعات، فقر توجه میآورد». این تحیر و سردرگمی که ناشی از سرریز اطلاعاتی بشر است، باعث شده نسخه درمانی جدیدی از طریق جریانهای رسانهای به نام «در لحظه زندگی کن» تدوین و تبلیغ شود.
این اندیشه که به دلیل حذف عقلانیت از چرخه دریافت(احساسات)، تحلیل(اندیشه وعقلانیت)، کنش(اقدام و عمل) شیوع پیدا کرد، راه جبران خسارت سردرگمی، افسردگی و سرطان مصرفزدگی و تنوعطلبی بشر را در ترویج و تبلیغ اندیشه در لحظه زندگی کن میداند که فقط به دلیل ابتنای بر اصالت لذت و بریدن از عقلانیت، جامعه بشری را در خدمت سودآوری کمپانیهای اقتصادی و دولتهای استعماری تعریف میکند.
در این میان آنچه در شبکههای اجتماعی امروزه مشاهده میشود، ادامه همین طرز نگاه بوده که بدون توجه به پروسه چرایی، چیستی و نتایج یک خبر و حادثه، فقط لحظه را دیده و حوصلهای برای واکاوی و تحقیق بیشتر ندارند و برای جا نماندن از قافله مصرف اطلاعات و لذت بردن از حضور در فضای مجازی، صرفاً لحظه را گزارش و فوروارد میکنند.
فقدان سواد رسانهای در سیستم اجتماعی و اوردوز(بیش مصرفی) اطلاعاتی مردم، باعث شکلگیری هویت جدیدی در فضای اجتماعی شده که میتوان چنین تعبیر کرد؛ «من فوروارد میکنم پس هستم. زبان حال جامعه امروز ما در فضای مجازی این است که، چون شناسایی منبع و توجه به نتایج نفع و ضرر یک خبر، کاری زمانبر با چاشنی عقلانیت و مهارت رسانهای است، پس فوروارد میکنم تا از گمنامی به در آیم.
نتیجه چنین کنشهای فاقد عقلانیت، چیزی جز تشدید ازخودبیگانگی و بازتولید و تقویت نظام سرمایهداری به عنوان عقبه رسانههای جریان اصلی جهانی نخواهد بود و نتیجهای جز ظلم و بیعدالتی مهارنشده نخواهد داشت.
نظر شما