هر فردی ممکن است در سن خاصی تصمیم به ازدواج بگیرد و زندگی خود را با فرد دیگری شریک شود. این تصمیم بزرگ و مهم نیازمند بررسی دقیق است و باید در انتخاب همسر ملاکهای صحیحی را در نظر گرفت تا به ازدواج موفق دست یافت، زیرا انتخاب اشتباه یا تصمیم ازدواج در زمان اشتباه میتواند منجر به شکست شده و پیامدها و تبعات بسیاری را به همراه داشته باشد.
حجتالاسلام سیدمهدی واعظموسوی، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس مسائل خانواده به ملاکها و معیارهایی که برای ازدواج باید مدنظر پسران و دختران باشد پرداخته است که در ادامه میخوانید.
چه ملاکهایی باید برای ازدواج از اهمیت بیشتری نزد دختران و پسران برخوردار باشد؟
آنچه از آیه ۳۴ سوره نسا فهمیده میشود، این است که مرد باید قوام باشد، یعنی ستون محکمی باشد که یک زن که همسرش میشود، بتواند به او تکیه کند. در واقع باید اقتدار، صلابت و برتری داشته باشد. در غیر این صورت دختر در ازدواجش موفق نخواهد بود، چراکه روانشناسی دختران به گونهای است که میخواهند در فرایند ازدواج به تکیهگاه برسند و روانشناسی زن این است که پناهگاه مرد باشد و اینها ایدهآل دختر در هنگام ازدواج است. البته مسائل دیگری نیز وجود دارد، اما رکن مهم و ضروری ازدواج، قوام بودن مرد است. یعنی مرد باید به چشم دختر، یک مرد باصلابت، بااقتدار و مسئولیتپذیر باشد و حامی و تکیهگاه زن باشد و بتواند به او افتخار کند.
رویای مرد نیز این است که همسری فروتن داشته باشد و سرکش و لجباز نباشد، ساز مخالف نزند و با همسرش همسو، همجهت، همراه و پناهگاه مرد باشد. یعنی مرد دوست دارد نه اینکه همسر توسری خور و ضعیف داشته باشد، بلکه در عین قوت، لیاقت و شایستگی، سرکش و به قول قرآن ناشزه نباشد. عقدههای مجردی نداشته باشد که بخواهد آنها را خالی کند و تصویر بدی از مرد نداشته باشد. برخی به اندازهای فمینیست شدهاند که تصویر بدی از مرد دارند و به مردان بدبین هستند و ازدواج با چنین مردی، درست نیست، چون در آینده دچار مشکل خواهند شد و هر چه محبت کند، محبتها را بانگاه بدبینی میبیند و سوءظن خواهد داشت و متقابلاً مرد هم نباید به زن بدبین باشد، در غیر این صورت در ازدواج موفق نخواهند بود.
کسی که همه زنان را بد میداند و از بد حادثه یا فشار خانواده و ... میخواهد ازدواج کند، همسرش هر چه شایستگی داشته باشد، تصویر و پس زمینه ذهنیاش منفی است و زن را منفی میبیند و به تعبیری زنباور نیست، کما اینکه برخی از دختران نیز مردباور و خوشبین نیستند. این خوشبینی و بدبینی نقش اساسی در انتخاب همسر دارد و باید در معیارهای ازدواج آنها را مورد توجه قرار داد.
چگونه باید جوانان را با معیارهای صحیح برای ازدواج آشنا کرد؟
همواره یکی از آرزوهایم این بوده که افراد خبره در مباحث خانواده، نقشی اساسی و زیرساختی در تدوین و تألیف کتابهای درسی داشته باشند که از همان کودکی با ادبیاتی کودکانه با مسئله خانواده و ازدواج آشنا شوند و هر چه پیشتر میرود با ادبیات جدیتر آموزههای زیرساختی و اساسی زندگی را فرا بگیرند و سپس همین موضوعات دستمایه تحقیق در دبیرستان و دانشگاه شود و موضوعات پایاننامههای مهم باشد که به پژوهشهای میدانی بینجامد تا این مسائل در ذهن مخاطب ملکه شود و جا بیفتد.
از کودکی باید دغدغه ازدواج را با ادبیات دقیق و کودکانه در ذهن فرزندانمان نهادینه کنیم، کمااینکه قدیمیها این کار را میکردند و در عروسک بازی دختران و پسران میگفتند؛ انشاءالله بزرگ میشوی و عروس میشوی و به پسر میگفتند؛ داماد میشوی و بچه میآورید. اما اکنون این طور نبوده و ازدواج، دغدغه اصلی فرآیند تربیت نیست.
اکنون والدین میگویند؛ تو انشاءالله بزرگ میشوی و دانشگاه میروی، مهندس و دکتر میشوی. وقتی صحبت از ازدواج میشود میگویند، نه از ازدواج حرف نزنید، حواسش پرت میشود. فعلاً تا لیسانس نگیرد، از ازدواج حرف نزنید. یعنی بتی پیش روی فرزندان به نام بت مدرک و نه علم ظاهر شده است. البته ای کاش حداقل موضوع علم بود ولی این مدرکگرایی ما را اسیر خود کرده است. زمانی هم که سن بالاتر میرود، رغبت جوان به ازدواج کمتر میشود.
گاهی برخی دختران مؤمن برای مشاوره مراجعه و بیان میکنند؛ اگر اسلام نگفته بود ازدواج کنید، ازدواج نمیکردم. یعنی عطشی به ازدواج ندارد و این عطش به ازدواج را والدین، سیستم آموزش و پرورش، کنکور و ... از بین بردهاند و جای آن عطش مدرک و ذائقه موفقیت در کنکور، دانشگاه و ... را در کام فرزندانمان ایجاد کردهاند؛ از این رو ازدواج از فخامت و ارزشمندی خود تنزل پیدا کرده است و متأسفانه دچار خسارت شدهایم و همان اشتباهات بعد از انقلاب صنعتی در غرب را تکرار میکنیم و دوباره به آزمون و خطا گذاشتهایم، در حالی که عقلای غرب میگویند از این اشتباهات برگردیم.
چرا والدین میخواهند حواس فرزندانشان را از مسئله ازدواج پرت کنند؟
در این مسئله قدری سوءظن دارم. مقام معظم رهبری در این زمینه تعبیری دارند و تأکید میکنند که مراقب نفوذ باشید و من باورم این است که در فرایند جنگ نرم، این کار دشمن است که خیلی ظریف، زیرکانه و زیرپوستی نگاههای ما را تغییر داد و ارزشها را جابهجا کرد به ویژه در فضای مجازی که دنیای بیدر و پیکری است. یعنی ذهنها، نگاهها و افکار تغییر مییابد و به تبع آن ذائقهها دچار تغییر میشود.
برای مثال، ذائقه همه ما با موسیقی ایرانی آشناست، در حالی که این ذائقه را تغییر دادند و من از موسیقی ایرانی لذت میبرم و فرزندم از آن لذت نمیبرد و ذائقهاش با سبکهای جدید غربی آشناست و این بخشی از جنگ نرم است که توپ و خمپاره نمیبینید، ولی به تفکر و نگاه شما هجمه وارد میشود تا ذائقهها را تغییر دهد و بدون اینکه بخواهیم ابزار دست دشمن شویم. نتیجه همین میشود که فرزند ما میگوید کار برای تراکتور است و ضربالمثل میشود و با رمز ارز و کارنکرده میخواهد به ثروت برسد. در حالی که ما میگفتیم «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد».
نظر شما