بین مولویت نبی و مولویت علیّ چه ملازمه وجودی هست که اولی بدون ضمیمه چیز دیگری، به دومی منجر میگردد؟
پاسخ این است که روح و نفس امیرالمؤمنین همان روح و نفس پیامبر است در جلوهای دیگر بنابراین مولویت علوی نیز همان مولویت نبوی است در جلوهای دیگر؛ در حقیقت پیامبر در حدیث غدیر به مردم تذکر میدهد که علی همان شخص محمدی است در جلوهای دیگر و لذا مولویت او همان مولویت حقیقت محمدی است و نه مولویتی جدید و متفاوت با مولویت حقیقت محمدی که به وضع و جعل جدیدی نیاز باشد.
در اینجا باید توجه داشت این که روح و نفس امیرالمؤمنین همان روح و نفس پیامبر در جلوهای دیگر است اشارهای به یک اتحاد صرفا مجازی و یگانگی اعتباری نیست که مثلا دو دوست صمیمی به هم ابراز میکنند بلکه چنین اتحاد و یگانگی، یک رابطه تکوینی و اتحاد وجودی حقیقی است که بین روح و نفس نبوی و علوی برقرار است، اتحادی که هم در قرآن در آیه مباهله با تعبیر «انفسنا» به آن اشاره شده است و هم در روایات متعدد شیعه و سنی آمده و با تعابیر و جملات مختلفی بیان گردیده است؛ مثل حدیثی که از پیامبر روایت شده که فرمود: «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ» من و علی از نور واحدی آفریده شدیم؛ و نیز فرمود: «خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ، فَأَنَا أَصْلُهَا وَ عَلِیٌّ فَرْعُهَا» من و علی از درخت یگانهای آفرینش یافتهایم، من اصل آن درختم و علی فرع آن؛ یا فرمود: «أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَ سائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّی» من و علی از یک درخت یگانهایم و سایر مردم از درختان مختلف.
در اینجا این پرسش به نظر میرسد که آیا یک روح و نفس یگانه امکان دارد به دو بدن متفاوت تعلق بگیرد یا نه چنین چیزی شدنی نیست؟
پاسخ این است که چنین ادعایی امتناع عقلی ندارد بلکه مواردی از این قبیل وجود دارند که آنها بر امکان چنین ادعایی بلکه بر وقوع آن دلالت دارند؛ گرچه ادعای ما این نیست که این موارد عینا از قبیل اتحاد مورد نظر در باره پیامبر و امیرالمؤمنین باشد؛ ولی وقوع چنین مواردی نشان میدهد که اتحاد دو بدن در یک نفس و روح امکان وقوعی دارد گرچه این موارد یکسان نیستند؛ این موارد عبارتند از:
1: جنین و مادر دارای دو بدن مادی هستند ولی روح و نفس مدبر و اداره کننده این دو بدن مادی یکی بیش نیست که همان روح مادر است؛ مخصوصا جنینی که هنوز روح به آن القاء نشده است؛ و حتی بعد از القاء روح به بدن جنین نیز روح جنین تحت اشراف روح مادر و تحت تدبیر و اداره روح مادر است؛ زیرا روح در دوره جنینی هنوز ادراکی به ابزار آلات مادی و بدنی خود ندارد که بر اساس آن ادراک و آگاهی، کار تدبیر و اداره بدن خود را انجام دهد؛ چنانکه در آیه «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئا» به این عدم آگاهی اشاره شده است.
2: نفس در هنگام رؤیا هم بدن مادی را اداره و تدبیر میکند و هم بدن مثالی و رؤیایی خود را؛ زیرا در حال رؤیا هم کارهای طبیعی بدن، تحت اشراف نفس صورت میگیرند مثل هضم غذا، تنفس هوا، و یا غلطیدن و پهلو به پهلو شدن در رختخواب با احساس خستگی از وضعیت قبل؛ و هم در رؤیا با بدن مثالی و برزخی با کسی سخنی میگوید یا منظرهای را مشاهده میکند یا حرکتی را انجام میدهد؛ پس در حالت رؤیا، نفس واحد دو بدن مثالی و بدنی را تحت تدبیر و اداره خود دارد.
3: بنا بر نظر حق در باب معاد، انسان در عین این که با بدن جسمانی مادی محشور میگردد دارای بدن مثالی و برزخی نیز هست که هر دو تحت تدبیر و اداره نفس قرار میگیرند.
بنابراین این که یک نفس بر دو بدن مادی یا بر یک بدن مادی و یک بدن مثالی اشراف داشته و آنها را اداره و تدبیر کند چیز محالی نیست و لذا این که روح پیامبر و امیرالمؤمنین نور واحد باشد در دو جلوه متفاوت نبوی و ولوی، و شجره واحدی باشد با دو میوه محمدی و علوی، بدون هیچ اشکالی پذیرفتنی و قابل قبول است.
نظر شما