تحولات لبنان و فلسطین

آیت‌الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در چندین سخنرانی از پدر خود یاد و خاطراتی از زندگی و زمانه مرحوم آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای ذکر کرده‌اند. در ادامه چند خاطره کوتاه می‌خوانیم.

خاطراتی از آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای در کلام رهبر معظم انقلاب

خانه‌ای که مایه افتخار جمهوری اسلامی است

بنده رئیس‌جمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودی که در اختیار رئیس‌جمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچک‌ترین توقعی نداشتند که چون پسرشان رئیس‌جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستی به سر و صورتش بکشند.

پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهای دوران ریاست جمهوری در همین خانه زندگی می‌کردند؛ اما این خانه کمترین تغییری در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این برای جمهوری اسلامی مایه افتخار و مباهات است.

البته فضل این کار به من برنمی‌گردد؛ به آن دو بزرگوار برمی‌گردد که به معنای واقعی کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بی‌رغبت بودند. برای آن‌ها اهمیتی نداشت که چگونه و کجا زندگی کنند. وقتی پدر من فوت کرد، وسایل این خانه -غیر از کتاب‌های ایشان که خودش باب جداگانه‌ای بود – همه موجودی آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵هزار تومان شد؛ در حالی که آن روز اگر می‌خواستند ۴۵هزار تومان را مصرف کنند، نمی‌شد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ این در حالی بود که ایشان 50سال در این شهر امام جماعت و روحانی موجه و دارای مریدها و علاقه‌مندان زیاد بودند! گذشتگان ما این‌طور زندگی کردند. (رهبر معظم انقلاب اسلامی 14/04/1375)

پدرم با هر کار رضاخان مخالف بود

اینکه در آینده زندگی خودم، بنا بود چه شغلی را انتخاب کنم، از اول برای خود من و برای خانواده‌ام معلوم بود. همه می‌دانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم. این چیزی بود که پدرم می‌خواست و مادرم به‌شدت دوست می‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ یعنی هیچ بی‌علاقه به این مسئله نبودم.

اما اینکه لباس ما را از اول، این لباس قرار دادند، به این نیت نبود، به‌خاطر این بود که پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود -از جمله اتحاد شکل از لحاظ لباس- و دوست نمی‌داشت همان لباسی را که رضاخان به زور می‌گوید، بپوشیم. می‌دانید که رضاخان، لباس فعلی مردم را که آن زمان لباس فرنگی بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد. ایرانی‌ها لباس خاصی داشتند و همان لباس را می‌پوشیدند. او اجبار کرد که بایستی این‌طور لباس بپوشید؛ این کلاه را سرتان بگذارید!

پدرم این را دوست نمی‌داشت، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولی خودش که لباس طلبگی بود، قرار داده بود؛ اما نیت طلبه شدن و روحانی شدن من در ذهنشان بود. خود من هم می‌خواستم. من دوست می‌داشتم و از کلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگی را در داخل مدرسه شروع کردم.

گفت و شنود صمیمانه رهبر معظم انقلاب با جمعی از جوانان و نوجوانان 14/11/1376

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.