سیدالشهدا(ع) چند جنبه شخصیتی داشتند که ‌ایشان را به عنوان یک انسان کامل و ممتاز معرفی می‌کند. مهم‌ترین وجه شخصیتی ‌ایشان انسانیت بود که در اوج قرار داشت...

سرّ دلدادگی‌ها به حضرت سیدالشهدا(ع)

معمول آن است وقتی از امام حسین(ع) سخن می‌گوییم به نیم روز عاشورا و مصائبشان نظر داریم و اغلب یادمان می‌رود از دلایل آن همه عشق خانواده، اصحاب و حتی دشمنان به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سخن بگوییم. قطعاً آن جاذبه و مغناطیس وجودی دلایلی داشت که باید آن‌ها را در گفتار و رفتار امام(ع) جست‌وجو کرد؛ مسئله‌ای مهم که درباره آن با حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی وافی، رئیس بنیاد بین‌المللی نهج‌البلاغه و خطیب و کارشناس مذهبی گفت‌وگو کرده‌ایم که مشروح آن مرور می‌شود.

ریشه و مبنای سیره متمایز و رفتار منحصربه‌فرد حضرت سیدالشهدا(ع) را باید در چه واقعیات تاریخی و سیره‌ای جست‌وجو کرد؟

سیدالشهدا(ع) چند جنبه شخصیتی داشتند که ‌ایشان را به عنوان یک انسان کامل و ممتاز معرفی می‌کند. مهم‌ترین وجه شخصیتی ‌ایشان انسانیت بود که در اوج قرار داشت؛ ‌ایشان در خانواده‌ای بزرگوار و با کرامت رشد کرده بودند و طبیعتاً با انسان‌ها هم با عزت و کرامت رفتار می‌کردند. بُعد دوم اینکه وقتی در زیارت عاشورا می‌خوانیم «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین» یعنی‌ایشان را از نسل پیامبر(ص)، علی(ع) و فاطمه(س) می‌دانیم که خود بالاترین کرامت است. وجه سوم ممتاز در وجود حضرت سیدالشهدا(ع) آنکه به دلیل رسیدن به اوج مقام والای خلیفه‌اللهی، نقش یاراللهی نیز داشتند و دست‌گیر، مشفق و هدایتگر مردم بودند. چهارمین بعد متمایزکننده‌ ایشان، موضوع امامت و ولایت است. مسئله امامت حقی بر دوش امام می‌گذارد و آن حق دست‌گیری از دیگران است. امام باید برای دیگران حجت و به دنبال اقامه دین و در پی دست‌گیری از دیگران باشد. همچنین در کنار آن باید از عصمت، علم و قدرتی که خداوند متعال به اراده خود به سیدالشهدا(ع) دادند نیز یاد کنیم. طبیعتاً این شأن امامت، رابطه امام و مأموم را شکل می‌داد و این مسئله سبب توجهات خاص به‌ایشان می‌شد. لازم به ذکر است، این مسئله صرفاً منوط به نزدیکان حضرت(ع) نمی‌شد زیرا ‌ایشان امام همه بودند و بر این اساس به همه توجه خاص داشتند. پنجمین و آخرین نکته، گذاشتن مأموریتی خاص بر عهده سیدالشهدا(ع) بود. در روایت داریم تمام اهل‌بیت(ع) کشتی نجات هستند، اما کشتی امام حسین(ع) سرعت و ظرفیت بیشتری دارد. طبیعتاً این امر بر اساس اراده خداوند متعال بوده که در میان ائمه اطهار(ع)، سیدالشهدا(ع) آن نقطه ممتاز و خاصی باشند که حتی همه اهل‌بیت(ع) به‌ایشان توجه خاص ابراز کنند.

رفتار خاص امام حسین(ع) با خانواده چه الگوی خانوادگی‌ای را در کتاب تاریخ ثبت کرده است؟

توجه به اهل‌بیت و آل‌الله(ع) در رفتار و سیره سیدالشهدا(ع) فصل بسیار مهمی است که چگونه امام حسین(ع) با اهل و عیال و فرزندان خود تا آخرین لحظات رفتار می‌کردند. یکی از این توجهات زمانی بود که سیدالشهدا(ع) روی زمین کربلا افتادند و مورخان نیز درباره آن این‌گونه نوشته‌اند که حضرت حتی توان‌ایستادن نداشتند، با وجود این وقتی می‌بینند عده‌ای به سمت خیمه‌ها حرکت می‌کنند، اوج توجه خود را نشان می‌دهند و همه توان خود را جمع کرده و فریاد رسایی زدند. شمر در این لحظه خطاب به امام حسین(ع) می‌گوید چه می‌گویی و امام حسین(ع) به وی می‌فرماید: «من با شما می‌جنگم و شما هم با من جنگ دارید و با زن و بچه چکار دارید؟» امام حسین(ع) در ادامه فرمودند: «مراقب باشید لشکریان به سمت خیمه‌های من نروند و تا من زنده‌ام هیچ جسارتی به خیام آل‌الله نشود». یا وقتی نازدانه رقیه خاتون(س) در روز عاشورا به سمت امام(ع) آمد، ‌ایشان با دستان مبارکشان او را نوازش می‌کنند و بین دو چشم و پیشانی او را می‌بوسند. با اینکه دشمن دورتادور وی را فرا گرفته و ‌ایشان به‌شدت تشنه بودند، اشک‌های چشمان دخترشان را با دست‌های خود پاک کردند، سپس دختر را در آغوش می‌گیرند و به وی دلداری می‌دهند و پس از آن، ماجرا را برای وی توضیح داده و به رقیه‌ سه‌ساله می‌فرمایند: اگر این‌ها نبودند ما نیز اینجا نبودیم، این‌ها دست از سر ما برنداشتند و در پاسخ آن دختربچه که پرسید «ما را به چه کسی می‌سپارید؟» فرمودند: «حسین(ع) می‌رود اما خدا بالای سر شماست، او خلیفه من است و قطعاً هوای شما را خواهد داشت». همچنین در روایات آمده است در وداع زمانی که بچه‌ها دور حضرت حلقه زدند، امام(ع) یک به یک آن‌ها را در آغوش گرفته و بوسیدند.

در ماجرای کربلا اقوام و ‌فامیل هم امام حسین(ع) را یاری کردند. شیوه رفتار حضرت(ع) با آن‌ها چگونه بود که چنین در همراهی با حضرت(ع) همدل و از جان دست‌شسته بودند؟

جنس دوم رفتار سیدالشهدا(ع) شیوه رفتاری ‌ایشان با بنی‌هاشم بود. ‌ایشان با منسوبان، آشنایان و اقوام هم رفتار مناسبی داشتند. زمانی که بنی‌عقیل و پسرعموهایشان اذن حضور در میدان را گرفتند، حضرت چنین اجازه‌ای به آن‌ها ندادند و فرمودند: «شما داغ مسلم بن عقیل را بر دل دارید و همین کفایت می‌کند». پس از آن، اصرارهای فراوانی میان آن‌ها صورت می‌گیرد و به امام حسین(ع) عرض کردند: «خدا چهره زندگی را پس از تو بر ما زشت کرده و زندگی بدون تو زشت خواهد بود». ارتباط امام حسین(ع) با فرزند خود حضرت علی‌اکبر(ع) از دیگر مواردی است که باید به آن توجه کنیم. با اینکه امام حسین(ع) بلافاصله به‌ ایشان اذن میدان دادند اما رفتارهای عجیبی مبنی بر محبت فراوان ‌ایشان به حضرت علی‌اکبر(ع) در تاریخ ثبت شده که بیانگر این است این رابطه فراتر از یک رابطه پدر و پسری بوده است. سیدالشهدا(ع) در آن روز با علی‌اکبر(ع) صحبت کردند، پشت سر علی‌اکبر(ع) قرآن خواندند، سر به آسمان گرفته و با خدا مناجات کردند. رفتار امام حسین(ع) با خواهر خود حضرت زینب(س) و قمر بنی‌هاشم حضرت ابوالفضل(ع) نیز مثال‌زدنی است. زمانی که حضرت ابوالفضل(ع) از امام حسین(ع) اذن میدان گرفت، ‌ایشان شدید و بلند بلند گریه کردند. راوی می‌گوید حضرت آنچنان اشک ریختند که محاسن مبارکشان خیس از اشک شد.

ما همیشه از وفای یاران به امام حسین(ع) فراوان گفته‌ایم؛ جا دارد از رفتار و برخورد امام(ع) با اصحاب هم بشنویم و بدانیم؛ در این باره تاریخ چه چیزهایی را روایت می‌کند؟

رفتار محبت‌آمیز سیدالشهدا(ع) با اصحاب باید توسط اهل وعظ و خطابه روایت شود. این موارد مبتنی بر انسانیت، کرامت، عزت و حقیقت باید گفته شود، چرا که وقتی این امر صورت گیرد، آدم‌ها جذب آن می‌شوند. در منطق‌الطیر عطار داستانی درباره پروانه‌ها داریم. وقتی بزرگ پروانه‌ها قصد خبر گرفتن از شمع را داشت، چند پروانه را فرستاد. پروانه اول پس از آنکه از دور نور شمع را دید، برگشت و خبر داد، اما بزرگ پروانه‌ها آن را نپذیرفت. پروانه دوم پس از آنکه نزدیک شمع شد و حرارت و داغی آن را احساس کرد، برگشت. پروانه سوم مستانه رفت و در شعله شمع نشست و تبدیل به آتش شد و دیگر برنگشت. پس از آن بزرگ پروانه‌ها گفت پروانه سوم خبر اصلی را از شمع آورد. این داستان مصداق اصحاب سیدالشهدا(ع) است که خود را ندیده گرفتند و آنچنان عشق و شور داشتند که درد آهن را احساس نمی‌کردند.

از علاقه و شیفتگی اصحاب به سیدالشهدا(ع) روایات فراوانی نقل شده است؛ از نوجوانی که اذن میدان می‌گیرد و حضرت(ع) به وی اجازه نمی‌دهند و به وی می‌فرمایند: «پدر تو در جنگ به شهادت رسیده و مادرت به تو نیاز دارد». آن نوجوان به امام حسین(ع) می‌گوید: «مادرم به من امر کرده در کنار شما باشم» یا مسلم بن عوسجه‌ که در آخرین لحظات وصیت می‌کند حسین(ع) را تنها نگذارید. همچنین می‌توانیم به سعید بن عبدالله اشاره کنیم که هنگام نماز ظهر عاشورا آن‌قدر تیر بر بدنش خورد که وقتی حضرت نماز خود را تمام کردند به جای سخن گفتن از دردها تنها جمله او به امام حسین(ع) این بود «آیا من به عهد خود وفا کردم؟» و امام حسین(ع) به وی فرمودند: «بله که وفا کردی، تو فردای قیامت در بهشت هم پیش روی خودم هستی». با اینکه در تاریخ از فرار هیچ یک از یاران حضرت در شب عاشورا سخن برده نشده، اما روایت داریم در شب عاشورا حضرت به یکی از اصحاب خود دو تپه را نشان می‌دهند و به او می‌فرمایند: «بین این دو تپه راه فرار قرار دارد، اسب خود را بردار و برو». آن فرد به دست و پای حضرت(ع) می‌افتد و می‌گوید: من جان خود را بردارم و شما را در میان دشمن بگذارم؟

یکی دیگر از روایات به دو پسر عمو برمی‌گردد. آن‌ها روز عاشورا گریه‌کنان به سمت حضرت سیدالشهدا(ع) آمدند. حضرت(ع) به آن‌ها فرمودند: «چرا گریه می‌کنید؟ » و آن‌ها گفتند ما برای خود گریه نمی‌کنیم؛ برای شما گریه می‌کنیم که به کار شما نمی‌آییم!» این جنس از محبت در هیچ کجای تاریخ وجود ندارد و متأسفانه این موارد در لابه‌لای کتب تاریخی گم است.

آیا این رفتار حضرت سیدالشهدا(ع) در خصوص دشمن هم بود و چه تأثیراتی داشت؟

در روایات داریم زمانی که حر بن ریاحی بر زمین افتاد، امام حسین(ع) بالای سر وی آمده و به‌طور ویژه به او را احترام گذاشتند. حضرت(ع) بالای سرایشان نشستند، سر وی را به دامان گرفته و گردوغبار را از صورت وی پاک کردند. این حر همانی بود که مسیر امام(ع) را سد کرد و موجب شد ‌ایشان در کربلا فرود آیند. یا در روایات داریم فردی از لشکر عمر بن سعد برای رساندن پیغام وی به امام حسین(ع) به سمت خیمه‌های ایشان آمده بود، حضرت نگاهی به دل وی انداخت، او همان جا ماند و دیگر به سمت عمر بن سعد برنگشت.

 زمانی که شمر بالای سر اباعبدالله(ع) رسید، حضرت در آن لحظه هم دست از هدایت شمر برنداشتند و به وی فرمودند شمر همین‌جا دست بردار تا من نزد جدم شفاعت تو را کنم. یا با عمر بن سعد و کسانی که در لشکر دشمن بودند، به‌طرز عجیبی رفتار می‌کردند تا شاید زمینه  بازگشت آن‌ها را فراهم کنند. سیدالشهدا(ع) اهل سیاست‌ورزی ناپسند و مذموم نبودند و جز صداقت در بیان و کلام ‌ایشان دیده و شنیده نشد، حتی در آن لحظاتی که صدای غربتشان بلند شده بود، رفتار عزتمندانه، شرافتمندانه و با کرامتی از خود نشان دادند.

خبرنگار: آمنه مستقیمی

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.