امام سجاد(ع) مدت بیست یا چهل سال بر حضرت حسین گریست.هیچ غذایی در مقابل آن حضرت نمیگذاشتند مگر اینکه گریان میشد. کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت:ای پسر رسول خدا! فدای تو شوم،من میترسم تو خود را(به واسطۀ کثرت گریه)هلاک نمایی!
به مناسبت سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام، روایتی از امام صادق علیه السلام در بیان گریه و عزاداری امام سجاد علیه السلام بعد از فاجعه کربلا تقدیم پیروان ایشان میشود.
روایت امام صادق علیه السلام
عن أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اَلْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ.
فَأَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی اَلْجَنَّةِ حَتَّی صَارَ فِی خَدَّیْهِ أَمْثَالُ اَلْأَوْدِیَةِ.
وَ أَمَّا یَعْقُوبُ فَبَکَی عَلَی یُوسُفَ حَتَّی ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّی قِیلَ لَهُ تَاللّٰهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتّٰی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ اَلْهٰالِکِینَ.
وَ أَمَّا یُوسُفُ فَبَکَی عَلَی یَعْقُوبَ حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ اَلسِّجْنِ فَقَالُوا لَهُ إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ بِاللَّیْلِ وَ تَسْکُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ بِالنَّهَارِ وَ تَسْکُتَ بِاللَّیْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَی وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا.
وَ أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ اَلْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَی اَلْمَقَابِرِ مَقَابِرِ اَلشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ.
وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلاَّ بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْهَالِکِینَ.
قٰالَ إِنَّمٰا أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اَللّٰهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اَللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلاَّ خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ .
ترجمه
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است:
افرادی که فوق العاده گریه کردند پنج نفر بودند:
آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر حضرت محمّد صلّی اللّٰه علیه و آله و سلّم و علی بن الحسین علیهم السّلام.
حضرت آدم از فراق بهشت به قدری گریه کرد که اثر اشک در دو گونۀ مبارکش نظیر جوی باقی ماند.
حضرت یعقوب به قدری از فراق یوسف گریه نمود که چشمان خود را از دست داد و بدو گفتند:به خداوند سوگند یوسف را از خاطر نخواهی برد تا آنکه افسرده یا نابود گردی.
حضرت یوسف به قدری برای پدرش یعقوب گریست که اهل زندان ناراحت شدند و به وی گفتند:یا باید شب گریان و روز ساکت شوی و یا اینکه روز گریان و شب ساکت باشی. یوسف با یکی از پیشنهادهای ایشان موافقت نمود.
حضرت فاطمه در فراق پیغمبر به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده به او گفتند:تو به واسطۀ کثرت گریهات ما را اذیّت میکنی.لذا حضرت زهرا از مدینه خارج و به سوی قبر شهدا میرفت،وقتی ناراحتیهای قلبی خود را با گریستن خالی میکرد به سوی مدینه بازمیگشت.
حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت حسین گریست.
هیچ غذایی در مقابل آن حضرت نمیگذاشتند مگر اینکه گریان میشد. کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت:ای پسر رسول خدا! فدای تو شوم،من میترسم تو خود را(به واسطۀ کثرت گریه)هلاک نمایی!.
فرمود:چارهای نیست جز اینکه از غم و اندوه خود به خداوند شکایت کنم.من چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید.من یادآور قتلگاه فرزندان فاطمه علیها السّلام نمیشوم مگر اینکه گریه راه گلویم را مسدود میکند.
منبع: امالی صدوق ص ۱۴۰
نظر شما