استاد مهدی اکبرزاده در این چهارشنبه امام رضایی روایتگر رویدادهایی است که در حرم مطهر رضوی برای او روی داده است.
آدمهایی که هریک از جایی و با سرنوشتی راهی حرم شده اند، قصه های جذابی دارند. قصه هایی که هریک شخصیتها و قهرمانهایی دارد که اولین ویژگی آنها دلهای باصفا و عشق به حضرت دوست است. استاد مهدی اکبر زاده، نقاش ۴۵ ساله باصفای حرم است که خاطراتش را با هیجان و حلاوت خاصی تعریف می کند، آنقدر که، گاهی از این شاخه به آن شاخه می پرد و می گوید راستی یک کار دیگر هم بود که خیلی خاطره انگیز است!
او همه رویدادهای حرم را چنان روایت می کند که گویا دقایقی پیش برایش رخ داده، ساده و صمیمی از روزها و سالهایی که برای امام رضا(ع) نقش دیوار را ترسیم کرده می گوید که مثلا با دعای پدر و ماد از کار در بازار آزاد راهی حرم شده و آثار زیادی از هنر نگارگری و نقاشی در حرم مطهر امام رضا(ع) از خودش به یادگار گذاشته است. قصه دلبستگی استاد مهدی اکبرزاده به السلطان علی بن موسی الرضا(ع) را در این چهارشنبه امام رضایی بخوانید.
شروع به کار از بهشتیترین نقطه عالم
قبل از اینکه وارد جمع هنرمندان حرم رضوی بشوم، بصورت آزاد به کار نقاشی می پرداختم. تابلو میکشیدم و در فروشگاههای زیست خاور میفروختم. یک مغازه تایپ و تکثیر هم داشتم، کارهای زیادی را تجربه کردم، شکست خوردم و بر میگشتم سراغ علاقه ام که نقاشی بود. در دانشگاه نگارگری خواندم ولی ادامه ندادم. قبل از دانشگاه شاگرد کلاس استاد مهدوی بودم. توسط یکی از همکلاسیها در حرم دعوت به کار شدم. نمونه کارهایم را برای استاد آیینه چیان بردم، ایشان بلافاصله گفت که قرارداد امضا کن! من قصد استخدام شدن در حرم را نداشتم، گفتم: من فقط آمده ام که کار شما را ببینم، چه قرار دادی امضا کنم؟ با این همه قرار شد دو روز بروم و اگر از کار خوشم آمد ادامه بدهم، آن قرار دو روزه تبدیل شد به ماندگاری و اقامت مادام العمر. مغازه را بستم و پا به جفت به خدمت امام رضا(ع) درآمدم. من فکر می کنم این اتفاق از برکت دعای و مادرم بود که دعا کردند در حرم ماندگار شوم. البته بعدها نیز گرچه استعفا دادم اما از هرگونه پیشنهاد کار در حرم استقبال کرده و با افتخار به انجام امور پیشنهادی شتافتم.
اما قصه اولین کاری که در حرم به انجام پرداختم نیز شنیدنی است. شروع به کار من از سرداب مقدس بود. کادربندی سقف انجام شده بود و من به جمع نقاشان پیوستم. طراحی استاد فرشچیان در سرداب اجرا می شد. البته خوشنویسی و خطاطی اساتید بزرگ نیز در آنجا نقش بسته بود. زمانی که ماکت سرداب کامل شد، به خود سرداب مطهر منتقل شد و ما برای رفع نواقصی که در کار وجود داشت به قسمت قبر مطهر امام رضا(ع) رفتیم و شروع به کار کردیم. این دوره از کار هنری من بهترین دوران زندگی ام بود. به نظر من بهشتی ترین نقطه دنیا سرداب بود. برای کار در سرداب همیشه با وضو می رفتیم و مدام صلوات می فرستادیم. افرادی مثل استاد عباس کریم آبادی گچ کار معروف حرم، حضور داشتند که فضای معنوی خوبی را خلق می کرد و هر زمان کسی صلوات نمی فرستاد به بهانه ای ذکر صلوات را میهمان لب های ما می کرد. از کار خسته نمی شدم. از صبح زود سرکار بودم تا ۱۱ شب. این وضعیت ادامه داشت تا زمانیکه تولیت فقید آستان قدس رضوی؛ مرحوم آیت الله واعظ طبسی برای بازدید آمدند که تقریبا همه آنجا را ترک کردند و تنها من مانده بودم، تنهای تنها... حس عجیبی داشتم و گریه امانم نمی داد. الان هم که یادم می آید اشکم جاری می شود. فکر نمی کنم این حس عجیب دیگربار تکرار شود، آن روزها آنقدر به من آرامش داد که با مرگ ناگهانی برادر کنار آمدم و مرهم دردم شد.
ثبت خاطره با اعمال شاقه!
یک خاطره طنز از آن روزهای کار در سرداب برای شما بگویم. برای انجام کار، کف سرداب را می کندند و به همین دلیل همیشه لباس ما خاکی بود بطوریکه جیب های لباس هم پر خاک می شد. با همین شرایط روزی با آقای اسپیدانی از سمت تردد بانوان در دارالاجابه بیرون آمدیم. همه ما لباس سبز به تن داشتیم که مخصوص کارکنان بخش ضریح بود. خلاصه یکی از پیرزنهایی که آنجا بود، گفت: مادرجان یک تبرک به من بده! آقای اسپیدانی از جیبش یک مقدار خاک پیدا کرد و داد به این خانم. یکی دیگر گفت یک تبرک هم به من بده، یک مقدار دیگر خاک بود دادند به او. اما این سلسله تمامی نداشت و همینطور خانمها آمدند. یکدفعه دیدیم خانمها ریختند و لباسهای ما را گرفتند! من فرار کردم اما دیدم اما آقای اسپیدانی گیر افتاد تا اینکه به سختی ایشان را بیرون کشیدم که باعث شد لباس او پاره شود. خاطره دیگری که الان برای شما می گویم، ثبت عکس از مراحل انجام کار در سرداب است که آن زمان به سختی انجام می شد! اما حیفم می آمد که تصویر حضورم ثبت نشود. دوربین عکاسی کوچکی داشتم که موقع فلش زدن بوق می زد و همه را خبردار می کرد! برای ثبت تصاویر و لو نرفتن مجبور می شدیم دستگاه فرز را روشن کنیم تا بواسطه سر و صدای تولید شده، صدای بوق دوربین لو نرود و بتوانیم عکس بگیریم! به همین دلیل عکسهایی که گرفتیم کادربندی درستی ندارد و البته دوربین هم به کیفیت دوربین های الان نبود. اما بالاخره خاطره ها را ثبت کرد. خوبی این تقلب این بود که همه باهم بودیم.
من و جدایی از این آستان، خدا نکند...
حدود ده سال به صورت رسمی در خدمت آستان قدس بودم ولی بنا به دلایلی از کار در حرم استعفا دادم. البته بعدها به دعوت مدیران بخش هنری و هرزمان که لازم بود خدمت دوستان می رسیدم و در خلق آثار هنری یا ترمیم بناها کمک می کردم. اینطور نبود که ارتباطم را با مجموعه حرم مطهر رضوی قطع کنم. علت اینکه استعفا دادم این بود که مدام داخل حرم بودم و احساس می کردم این مکان مقدس و حضور در آن برای من به امر آشنا تبدیل شده و به قول عامه مردم مزه و حلاوتش برایم کمرنگ می شود. باید مدتی از این فضا دور می شدم تا وقتی به کار دعوت می شوم با جان و دل و هروله کنان به سمت حرم مطهر و برای خدمت به امام رضا(ع) بدوم.
گر نگهدار من آن است که من می دانم...
در مدت همکاری با حرم مطهر اماکن مختلفی مانند سرداب، حوزه مدیریت، دارالحجه، سردرب ورودی صحن آزادی(باب السلام) و سردرب رواق امام کار کردم. باب السلام را استاد مهدوی طراحی کردند و من اجرای کار را به عهده گرفتم، قبلا کار قاجاری بود ولی به مرور زمان ازبین رفت و امکان ترمیم وجود نداشت. اجرای این کار حدود دوسال داربست وجود داشت که منظره زشتی ایجاد کرده بود. کار ویژه ای بود چون به صورت کاشی کاری انجام شد و زمان بر بود. از زمانی که کار را به من پیشنهاد کردند تا پایان آن که دو روز قبل از میلاد امام رضا(ع) بود، فقط سه ماه و ۱۵ روز طول کشید. طرح جدید اجرا کردیم و از نظر دوستان اهل هنر کار زیبایی شد.
در روزهای انجام کار باب السلام اتفاق عجیبی رخ داد. ساعت ۲۱ من برای ساعتی از حرم خارج شده بودم تا برای همسرم هدیه ای تهیه کنم که از حرم تماس گرفتند که سریع خودت را برسان که اتفاق بدی رخ داده و تخته ای که زیرپای کارکنان بود روی سر زائران افتاده است. با نگرانی خودم را به حرم رساندم. معجزه حضرت رضا(ع) برای حفظ جان زائران را به چشم خود دیدم. تخته جایی افتاده بود که به طور معجزه آسایی کسی آنجا نبود، درحالی که همیشه همان قسمت زائران برای نماز و عبادت جمع می شدند. آن روزها در آستانه تولد امام رضا(ع) حرم شلوغ تر از همه ایام بود و کارگران هم مشغول کار بودند. لطف خدا و معجزه امام این بود که نه کارگری آسیب دید و نه زائری.
خدمت زنانه به هنر رضوی
بعد از چند سال دوری از فضای حرم، اواخر سال گذشته بار دیگر برای اجرای کار نگارگری و نقاشی سردرب رواق امام(صحن پیامبر اعظم(ص) ورودی خواهران)، دعوت شدم. در ایام نیمه شعبان لحظات خوبی را سپری کردم. یکی از اتفاقات خوب اجرای این کار حضور ۵ نفر از بانوان هنرمند از شهرهای دیگر بود که با موافقت آستان قدس، افتخار همکاری در این طرح را داشتند. بانوان هنرمندی که علاوه بر بهره مندی از هنر نگارگری و نقاشی از اعتقادات بالایی برخوردار بودند و شئونات اخلاقی را رعایت کردند. جالب است که یکی از خانمهای نقاش که از تبریز دعوت به کار شد، چند شب قبل از تماس من خواب حضرت رضا(ع) را دیده بود و به این زیارت و خدمت دعوت شده بود. خوشبختانه کار ارایه شده از نظر هنری مورد قبول واقع شد. حالا که بعد از چند سال دوری از حرم دوباره به آغوش امام رضا(ع) برگشته ام بیش از گذشته مشتاقم تا در انجام کارهای هنری حرم رضوی مشارکت داشته باشم.
حرم و نمادسازی برای هنر ایرانی- اسلامی
چند نکته درباره هنر حرم رضوی مهم است و باید گفته شود. اول اینکه در پروژه هایی که با حرم مطهر همکاری داشتم، تعامل خوبی بین هنرمندان برقرار بود. حضور دکتر آیینه چیان در جمع هنرمندان این مسئله را تقویت می کرد. خوبی خلق اثر هنری در حرم این است که ناخودآگاه باید هنرمندان رشته های مختلف کنار هم جمع و هماهنگ شوند. قبل از اجرای کار گعده های تشکیل می دادیم و ترکیب بندی می زدیم و بعد با چندین بار اتود زدن به نتیجه نهایی می رسیدیم و کار برای اجرا می رفت. با این نگاه خروجی کار خیلی خوب می شد.
مسئله دوم، هنر نقاشی اماکن مذهبی و بخصوص حرم مطهر رضوی به دلیل اینکه بر پایه تمدن اسلامی است باید مطابق انگاره های دینی باشد. ضمن اینکه در نقش و رنگ باید به گونه ای برنامه ریزی شود که مخاطب و ببینده آن را بپسندد. در نقاشی و نگارگری حرم بیشتر از طرحهای گیاهی و اسلیمی استفاده شده و کمتر از تصاویر موجودات زنده مانند آهو و شیر بهره برده شده، آن تصاویری که موجود است مربوط به دوره صفویه است. علت آن هم توجه به مسایل دینی در تولید آثار هنری در اماکن مذهبی است.
نکته دیگر، تکرار طرح های اسلیمی در حرم رضوی و از این تکرار نقش و نگار خلق کردن، هنر و تجربه بالایی می طلبد تا از همین تکرارها، طرح و نقش دیگری خلق شود و تکنیک های جدیدی بیافریند.
مسئله بعدی که باید به آن اشاره کنم این است که معماری و هنرحرم مطهر تاریخ هنر و تمدن اسلامی-ایرانی است. تلاش برای ایجاد و آفرینش هنر در حرم همواره و در همه برهه های تاریخی موجب شده تا هنر ایرانی و اسلامی رشد چشمگیری داشته باشد. به عنوان نمونه در رواق دارالحجه رنگی به کار برده ایم که هرجایی می خواهند شبیه آن را به کار ببرند، می گویند رنگی که در حرم کار شده است. یا مقرنس و گچ بری حرم این هنر هنرمند حرم رضوی است که به نمادی برای خلق هنر تبدیل شده است.
من پیشنهاد می کنم هنر و هنرمندان حرم باید در قالب مذهبی کار خود را ادامه بدهند ولی پیله را بشکنند و دنیا را با هنر اسلامی آشنا کنند. نقوش اسلامی را باید به بیرون مرزها هدایت کرد. البته ساختارشکنی و به روزرسانی لازم است اما این به معنای استفاده از طرح ها و سبک های مدرن نیست. باید به این مسایل توجه کرد و افق پیش رو را دید.
نظر شما