این روزها کتاب «به زبان فارسی» اسماعیل امینی را میخواندم اثری که نشر جام جم آن را منتشر کرده است. کتاب روایتهایی است از دلبستگی یک مدرس زبان و ادبیات فارسی به فرهنگ، ادب و زبان فارسی. این کتاب از آن دست کتابهایی است که بعد از خواندنش کلی چالشهایی که همه ما درباره زبان مادریمان داریم، برطرف میکند و واقعا یک دلبسته ادبیات اگر این کتاب را نخواند انگار چیز مهمی را ازدست داده است!
اسماعیل امینی، شاعر، طنز نویس و پژوهشگر کشورمان در مقدمه اثرش با مخاطبی که کتاب را به دست گرفته است، اتمام حجت کرده و هدفش را از نگارش کتاب نوشته است. او گفته است: «این کتاب برای تحقیق و تدریس نوشته نشده است. اینها حرفهای کسی است که زبان فارسی و آموختن و مطالعه را دوست دارد و دلش میخواهد به دیگران بگوید که از این پنجره به زبان فارسی و مطالعه متون ادبی نگاه کنند، به جبران دلزدگیهای احتمالی حاصل از زنگ ادبیات مدرسه و دانشگاه.»
چرا خط فارسی این همه کلافهکننده است؟!
از آنجا که اسماعیل امینی، نویسنده کتاب، طنز پرداز است با طنازی نکات کاربردی و کلیدی بسیاری را برای چند دسته از مخاطبان بیان کرده است؛ اول آنهایی که به زبان و ادبیات فارسی علاقه دارند، دوم کسانی که در این رشته به تحصیل مشغول هستند و سوم برای کسانیکه درباره زبان مادریشان سوالاتی دارند. ممکن است یکی از سوالات همه ما این باشد که چرا خط فارسی این همه کلافهکننده است؛ مثلا چرا مینویسیم «خواب» ولی باید بخوانیم «خاب» یا چرا چهار جور «ذ»، «ز»، «ظ»و «ض» داریم؟
چرا «ارز»،«عرض» و «ارض» که یک جور خوانده میشود سه جور نوشته می شود؟ یا چرا میگوییم «خرشید» ولی مینویسیم «خورشید».
یا مثلا وظیفه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی واقعا چیست؟ آیا آن همه متخصص زبان و ادبیات فارسی و اساتید ادبی دور هم جمع شدهاند تا لغات خندهدار و بعضا نامانوسی را جایگزین لغات متداول مردم کنند و تمام؟
یا در جایی درباره جعلیات زبان فارسی که در شبکههای مجازی پر شده و آن قدر زیاد شده که کسی حواسش نیست و این جعلیات جای واقعیات را گرفته است، صحبت کرده است.
کتاب پر است از پرسشهایی که همه ما درباره زبان مادریمان داریم و نتوانستهایم پاسخهای روشنی هم برای آن پیدا کنیم از اینرو کتاب «به زبان فارسی» فقط مختص دانشجو یا پژوهشگر ادبی نیست و برای همه کسانی است که به زبان فارسی صحبت میکنند.
اسماعیل امینی در جایگاه نویسنده این کتاب و در قامت کسی که به دلیل همزیستی که با زبان فارسی دارد به سوالات متداولی که در کلاسهای درس زبان و ادبیات فارسی، دانشجویان از او میپرسند باز زبان ساده، شفاف و به دور از هیجان با دلیل و منطق پاسخ داده است.
کتاب در بخشهای مختلف به موضوعات، سوالات و پرسشهای رایج زبان و ادبیات فارسی مانند «خط انگلیسی بهتر است یا خط فارسی؟»، «من حوصله ندارم بخوانم»، «شعر عاشقانه چیست؟» ، «معنای شعر از کجا میآید؟» و سوالاتی که همه ما از زبان مادریمان داریم، پرداخته است. مثلا در یکی از بخشها به این مساله پرداخته شده که «آثار کهن را چگونه بخوانیم؟»
چطور متون کهن را بخوانیم؟
ممکن است بسیاری از ما به خواندن مثنوی مولوی، شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و غزلیات سعدی علاقه داشته باشیم اما وقتی این آثار را به دست میگیریم و میخوانیم و به کلماتی میرسیم که برایمان آشنا نیستند دلسرد شویم و کتاب را کنار بگذاریم و یا با استفاده از لغتنامه حظ کافی را از اثر نبریم و بعد بارها از خودمان پرسیدهایم انسان امروز با مقتضیات زبانی و نوع زیستش چطور میتواند آثار کهن را بخواند و لذت ببرد؟
اسماعیل امینی در بخشی از این کتاب به این دغدغه پاسخ داده است. او درباره انس با متون کهن توصیه میکند: «ما وقتی کتابی میخوانیم که صدها سال قبل نوشته شده، توقع نداریم که به همین زبان امروز ما باشد. پس اگر به کلماتی رسیدیم که برایمان آشنا نبود، نباید دلسرد بشویم. لازم نیست فوری برویم به سراغ لغتنامه اگر مدتی با یک نوع زبان سروکار داشته باشیم، کم کم با حال و هوای آن آشنا میشویم و میتوانیم معنای خیلی از لغتها را با توجه به کلمات اطراف آن حدس بزنیم.»
نویسنده برای این پرسش که خواندن شاهنامه را باید از کجا شروع کرد، پاسخ دکتر مظاهر مصفا را آورده که در کلاس خطاب به دانشجویان گفته است:«بچهها یکبار شاهنامه را از اول تا آخر بخوانید. نه یاد گرفتن دستور زبان لازم است و نه وزن و قافیه و بلاغت و تاریخ ادبیات. شاهنامه را بخوانید تا زبان فارسی و شعر فارسی را از نزدیک و بیواسطه بشناسید.»
امینی از همین نکته استفاده میکند و با یک خاطره، پاسخ شفافی میدهد به کسانی که دوست دارند شاهنامه را بخوانند اما نمیتوانند. او میگوید: «در روزگار نوجوانی من نقالی خیلی رایج بود و مردم کوچه و بازار پای نقل شاهنامه مینشستند و دل میدادند به قصه و موسیقی سحرآمیز شعر و حرکات جذاب نقال، بی منت لغتنامه و شرح و تفسیر و نسخهشناسی.»
خلاصه که این نویسنده چند نکته راهگشا دارد برای کسانی که میخواهند شاهنامه بخوانند و لذت ببرند.
نویسنده در بخش دیگری از کتاب چند صفحهای هم برای کسانی که به مولوی و مثنوی معنویاش علاقه دارند نکاتی گفته که خواندن آن به علاقهمندان کمک میکند مثنوی را با لذت بخوانند و خواندن متون کهن را را آغاز کنند.
کاش اداره دنیا به دست اهل قلم بود!
«کاش اداره دنیا به دست اهل قلم بود. آن وقت به جای خالیبندیهای سیاسی و تعارفات دیپلماتیک و تهدیدهای جنگافروزان، میان سران کشورها شعر و داستان و طنز مبادله میشد.»
این چند خط مربوط است به بخشی از کتاب با عنوان «دنیا اگر دست شاعران باشد» که به گمان من یک از بهترین قسمتهای کتاب است. همانطور که از عنوان آن مشخص است اسماعیل امینی به این سوال پاسخ داده که اگر دنیا دست شاعران باشد چه اتفاقی می افتد؟
درباره این بخش توضیحی نمیدهم چون از عنوان آن پیداست که نویسنده قرار است به چه نکاتی اشاره کند اما برای حظ بیشتر خواننده این مطلب، چند خطی از این فصل کتاب میآورم و با لذت خوانش آن، این مطلب را به پایان میرسانم.
«هنرمند، نه توطئه میکند و نه از کشف توطئه حرف میزند. نه کوتا میکند و نه هنگام کودتا، هیجانزده میشود و «مرگ بر این» و «درود بر آن» میگوید. رنج کشیدن انسان برای هنرمند رنجآور است، چه تصویر عبور زرهپوش از روی رویای کودکان باشد و چه تصویر دستهای بسته و صورت کبود سرباز شکست خورده کودتا. هنرمند نمیتواند مانند سیاستپیشگان، بر رنج شکست انسانها فاتحانه لبخند بزند.»
نظر شما