گاهی حقیقت و دروغ به حدی درهم آمیخته میشوند که تشخیص آنها به راحتی امکانپذیر نیست. به خصوص اگر افرادی به کمک حقیقت سعی در القای دروغ داشته باشند. شرایط پیچیدهتر میشود زمانی که باورهای غلط در قالب خرافات در فکرها و اندیشهها ریشه بدواند و افرادی که دچار مشکلی شدهاند و نخواسته یا نتوانستهاند راه درستی برای حل مشکل خود پیدا کنند به دنبال راهحل سادهای بگردند.
در چنین شرایطی فقط یک تفکر روشن که زیبنده یک مسلمان است میتواند تفاوت حقیقت و دروغ و راستی و خرافه را از هم تشخیص دهد و براساس موازین اسلامی به خدا توکل کرده، به کمک توصیههای ائمه معصومین(ع) و با به کار بردن عقل و خردی که خداوند به او عطا کرده گره از زندگی خود باز کند.
شاید زمانی تصور بر این بود که با پیشرفت علم و افزایش تحصیلات مسئله خرافه کنار گذاشته میشود ولی متأسفانه در عصر تکنولوژی و هوش مصنوعی، خرافات و اعتقاد به جادو و طلسم نه تنها در میان مردم عوام بلکه در میان تحصیلکردگان و در مجامع ورزشی، سیاسی، اقتصادی و ... نیز بیشتر شده است.
اما چرا چنین گرایشی به مسائل خرافی صورت گرفته است و آیا چشم زخم نیز جزو همین مسائل خرافی است؟
در راستای تبیین این مباحث با حجتالاسلام علیرضا حدادیان، کارشناس دینی که در این زمینه با استفاده از منابع دینی مطالعاتی داشته است به گفتوگو پرداخته ایم که در زیر می خوانید:
خرافاتیترین مردم در کدام کشورها زندگی میکنند؟
خرافه، بحث پیچیده و مبتلابهی است؛ حال نه به عنوان مبحث علمی، که به عنوان یک موضوع شرعی و دینی باید به آن پرداخته شود و حقیقتاً این مسئله به عنوان یک بیماری مطرح میشود. خرافه هم در کشورهای اروپایی و غربی و هم در کشورهای عربی مورد ابتلاست و بسیاری از افراد حتی افراد تحصیلکرده و دانشگاهی نیز مبتلا به این مسئله هستند.
خرافه تقریباً در همه کشورها وجود دارد؛ خرافات زیادی از قبل، در دوران قرون وسطی و پیش از اسلام وجود داشت و زمانی که پیامبر(ص) مبعوث شدند شروع به مبارزه با این خرافات کردند و پس از ایشان ائمه اطهار(ع) این تلاش را ادامه دادند. اما وقتی بررسی میکنیم میبینیم خرافات در بین مردم کشورهای غربی و اروپایی بیشتر رواج دارد و نسبت به فال و فالگیری و برقرارکردن رابطه بین اتفاقاتی که در زندگیشان میافتد و برخی مسائل تمایل دارند. گرایش به فال و طلسم در اعراب نیز بسیار رواج دارد و دکان افرادی که ادعای فالگیری و ... دارند در این کشورها بسیار سکه است.
یک نویسنده غربی به نام «وُلتر» کتابی به نام «روانشناسی خرافات» نوشته است. در این کتاب مباحث زیادی مطرح شده و مبحث از اینجا شروع میشود که خرافات از کجا بین مردم رسوخ کرد؟ در اول کتاب نوشته شده «خرافات یعنی ارتباط قائل شدن بین دو چیز که هیچ ارتباط علمی، عقلی و منطقی بین آن دو چیز وجود ندارد». از جمله این خرافات نحوست عدد ۱۳ است که نه از نظر عقلی و منطقی و نه از نظر شرعی ثابت نشده ولی هنوز اعتقاد به این نحوست بین مردم وجود دارد و حتی در برخی کشورها در هواپیما، هتل، آسانسور و ... عدد ۱۳ وجود ندارد. یا در بین مردم مسئله شکستن تخم مرغ برای جلوگیری از چشم زخم رایج است اما هیچ رابطه منطقی، عقلی و علمی بین دو مسئله وجود ندارد.
ولتر در کتاب خود مطرح میکند که دوستی داشتم که زمینی را خریداری کرد و زمانی که میخواست آن زمین را بکند، کلنگش شکست و به این اعتقاد پیدا کرد که زمین نحس است. در این زمین خانهای ساخت و بعد از اتمام آن پدرش، بعد از مدتی مادرش و بعد از مدتی برادرش از دنیا رفتند و کماکان بیان میکرد که این زمین نحس است و از وقتی این زمین را خریدهام اتفاقات بدی برای من رخ میدهد. در کشور ما هم هستند افرادی که مطرح میکنند بعد از آوردن چیزی به درون خانه دچار نحوست شدهاند. در صورتی که چنین نحوستی وجود ندارد؛ در بین اعراب هم اعتقاد به بحث نحوست بسیار رواج دارد.
دکتر جواد علی کتاب معروفی دارد به نام «عرب پیش از اسلام» که در آن مطرح شده است که اعراب پیش از اسلام به خرافات بسیار زیاد اعتقاد داشتند و هنوز هم در بسیاری از روستاها و شهرهایی که اعراب در آنها زندگی میکنند مسئله نحوست و اعتقاد به آن رواج دارد. مثلاً اگر زنی صاحب فرزند نمیشد، او را کنار جنازهای میبردند و به او میگفتند که هفت مرتبه بالا و پایین برو و بعد بچهدار خواهی شد.
یا اگر دندان کسی میافتاد میگفتند دندانت را به سمت آفتاب پرت کن تا جای دندانت دندان جدیدی بیرون بیاید که بین این مسائل هیچ رابطه علمی وجود ندارد و اکنون علم ثابت کرده است که افراد به چه دلیلی صاحب فرزند نمیشوند و درمان مشکلات نازایی نیز صورت میگیرد. دندان هم تا سن معینی رشد میکند.
جواد علی همچنین هشت نوع آتشافروزی را میشمارد که بین اعراب رواج داشته که وقتی از مسافرت باز میگشتند چیزهای خوشبو را داخل آتش میانداختند و معتقد بودند این آتش باعث سلامت مسافر میشود، که اصلاً چنین چیزهایی از نظر علمی، شرعی و منطقی قابل قبول نیست.
اما در بین مردم خودمان برخی مسائل مطرح است که خرافه نیست اما ممکن است برخی آن را خرافه بدانند. مثل چشم زخم و شوری چشم که مطلب مهمی است که در آیات و روایات به آن اشاره شده است. در سوره قلم آیه ۵۱ و ۵۲ که معروف به آیه «و ان یکاد» است مسئله چشم زخم بیان شده که یکی از حقایق است و نمیتوانیم منکر آن شویم. در بین مردم هم زیاد از بحث چشم زخم صحبت میشود به خصوص والدینی که نگران فرزندان خود هستند و در رابطه با چشم زخم نگرانیهایی دارند.
در آیات و روایات نیز در مورد این قدرت اشاراتی شده است. شوری چشم عوامل و آثاری دارد و راههای دفعی دارد که به آنها اشاره خواهم کرد.
آیا اعتقاد به ورد و دعایی که از رمالها گرفته میشود و یا اعتقاد به چشم زخم با اعتقاد به قادر مطلق بودن خدا ناسازگار نیست؟
آنچه در این موضوع به ما رسیده از آیات و روایات بوده است. برای دفع چشم زخم آیتالکرسی میخوانیم چون در روایات به ما توصیه شده است که این آیات را بخوانیم که اثر آن دفع چشم زخم است؛ این خرافه نیست و اثری به همراه دارد اما برخی از کارهایی که مردم به سراغ آن میروند مثل دعاهایی که رمالها و دعانویسان مینویسند و در قبال آن پول دریافت میکنند؛ اینها دکان باز کردهاند و اصلاً چنین چیزی نیست.
ما تیم تحقیقاتی داشتیم و این دعاها را بررسی کردیم و متوجه شدیم غالباً دعاهایی که دعانویسها و رمالها مینویسند ساخته و پرداخته ذهن سوءاستفادهگر آنهاست و آنها افرادی هستند که میخواهند از این طریق پولی کسب کنند و درآمدی داشته باشند؛ این دعاها هیچ اثری ندارند، چون اثر این دعاها باید طبق روایات به ما رسیده باشد که نرسیده است.
در روایات اشاره شده است که فردی نزد امام صادق(ع) رفت و گفت که مدتی است شنوایی گوشم کم شده است، امام صادق(ع) فرمودند اگر شما تسبیحات مادرم حضرت زهرا(س) را دائم بگویی و مداومت داشته باشی شنوایی تو باز میگردد. در همین روایت اشاره شده که بعد از مدتی که این شخص بر قرائت تسبیحات حضرت زهرا(س) مداومت داشت شنوایی او بازگشت.
یعنی امام صادق(ع) در این روایت مطرح میکنند که تسبیحات حضرت زهرا(س) علاوه بر روح و معنویت بر روی جسم هم اثر دارد و شاید حتی ما متوجه آن نشویم. ما صدقه میدهیم و با این کار مالمان کم میشود اما در روایات مطرح شده است که با صدقه مال افزایش پیدا میکند. شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت که یا رسولالله وضع مالی من خیلی بد است و محتاج هستم پیامبر(ص) فرمود برو صدقه بده. آن شخص گفت یا رسول الله من میگویم پول ندارم شما میفرمایید صدقه بدهم! حضرت محمد(ص) فرمود حتی اگر پول نداری برو قرض کن و صدقه بده خدا به تو مال میدهد و ثروت تو بیشتر میشود.
یا در روایت آمده است که اگر زنا در یک مملکتی زیاد شود، زلزله در آنجا زیاد میشود. ما متوجه رابطه گناه زنا و زلزله نیستیم ولی در روایتها به ما اشاره شده است. اما اینکه برخی طلسمهایی درست میکنند و متأسفانه میبینیم در قبرستانها این طلسمها را خاک میکنند و بعضاً حتی در ضریحهای مطهر ائمه و امامزادگان میاندازند، رابطه شرعی، عقلی، منطقی و علمی بین این طلسمها و حوادث نمیبینیم و این افراد پول و وقت خودشان را هدر میدهند.
آیا ممکن است در اثر تلقین به خودشان باشد که احساس کنند از آن طلسم نتیجه گرفتهاند؟
مسئله تلقین یک مسئله ثابت شده علمی است. اما باید برای هر کاری که انجام میدهیم اثری را در نظر بگیریم، حتی اگر خودمان متوجه این اثر نباشیم ولی این طبق سخنان معصومین به ما رسیده باشد؛ اما طلسمهایی که میبینیم هیچ اثری ندارد.
البته ما منکر افرادی که با اجنه روابطی دارند نیستیم؛ آنها ممکن است قدرتهای شیطانی را بتوانند تسخیر کنند. اما افرادی که دکانی باز کردهاند و دعای دستنویسی میدهند و این دعا در هیچ کتاب معتبری نیامده، مطمئناً کلاهبردار هستند و دعا یا طلسمشان اثری نخواهد داشت.
یکی از کارهایی که ما ایرانیها و حتی اعراب خیلی پایبند به آن هستیم دود کردن اسپند است. وقتی این کار را در روایات بررسی میکنیم میبینیم آنچه بیان شده این است که اسپند در جایی که دود شود شیاطین در آنجا از بین میروند. در گذشته نمیشد به مردم گفت میکروب وجود دارد چون هنوز به این علم نرسیده بودیم و به همین دلیل به جای میکروب از واژه شیطان استفاده شده و امروزه میدانیم که منظور از شیطان همان میکروبهایی هستند که در محیط وجود دارد و از نظر علمی ثابت شده که دود کردن اسپند برای ضدعفونی کردن محیط کاربرد دارد ولی برای چشم زخم و مسائل دیگر هیچ اثری ندارد.
پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند: چشم زخم حق است و قله کوه را پایین میآورد. یعنی اینقدر قدرت دارد. ایشان از کنار قبرستانی عبور میکردند و فرمودند: بیشتر افرادی که در این قبرها قرار گرفتهاند و از دنیا رفتهآند با چشم زخم از دنیا رفتهاند و در جای دیگری فرمودند چشم زخم واقعیت دارد و شتر را در دیگ و مرد را در قبر قرار میدهد.
امام صادق(ع) نیز فرمودهاند: اگر برای شما قبرها نبش شود و مردهها از قبر بیرون بیایند و به صحبت دربیایند میبینید که بیشتر اینها به خاطر چشم زخم از دنیا رفتهاند.
اما کسی نباید اعتراض کند به اینکه چرا این اتفاقها (مشکلات ناشی از چشم زخم) بر سر ما میآید یا چرا پسر من، مادر من، برادر من و ... چشم خوردند و باعث بیماری یا از دنیا رفتن آنها شده است.
خداوند در سوره قلم آیه ۵۱ و ۵۲ میفرمایند: خود پیامبر(ص) را هم میخواستند چشم بزنند؛ پیامبری که بالاترین شخصیت عالم هستی است و از طرف خداوند مبعوث شده و مأموریتی دارد و خدا باید او را یاری کند، او هم نزدیک بوده که با چشم زخم مشکلاتی برایشان ایجاد شود.
در تفسیر سوره قلم و آیه «وان یکاد» بیان شده شخصی از کفار که از قوم بنی اسد بود و این قوم به چشم زخم زدن معروف هستند را مأمور میکنند که به سراغ پیامبر(ص) برود و ایشان را چشم بزند که این آیه نازل و ماجرا برملا میشود.
چشم زخم زدن اینطور است که باید یک اتفاقی رخ دهد که باعث شگفتی و تعجب افراد شود؛ مثلاً فلانی خیلی پولدار شده، ماشین فلان خریده و ... . اینها باعث تعجب افراد میشود که این مسئله چشم زخم را به همراه دارد. ولی همه افراد شوری چشم ندارند. علت چشم شوری افراد را علامه طباطبایی در جلد ۲۰ المیزان بیان کرده است. علامه طباطبایی میفرماید چشم زخم نوعی از حسد نفسانی است، پس علت اصلی شوری چشم یک شخص، حسد است. وقتی که انسان به چیز یا کسی خیره میشود و باعث حیرت و تعجب او میشود، اگر حسود باشد و دارای حسد نفسانی باشد آن شخص یا چیز را چشم میزند.
البته چشم زخم فقط قدرت چشم نیست. برخی فکر میکنند وقتی میگوییم چشم زخم، یعنی فقط این قدرت چشم انسان است که باعث میشود اتفاقاتی بیفتد؛ خیر، این قدرت روح است و گاهی ناخواسته ایجاد میشود. یعنی طرف دوست ندارد اتفاق بدی برای دیگری بیفتد اما ناخواسته او را چشم میزند و اتفاق بدی برای دیگری میافتد. باید بدانیم اعضا و جوارح با روح در ارتباط هستند و باعث یکسری اثرهای غیرمادی میشوند.
اگر بخواهیم یک مثال تاریخی معروف را در این زمینه مطرح کنیم در ماجرای حضرت یوسف(ع) زمانی که زلیخا زنان مصر را در کاخ جمع کرد و ترنج و چاقویی به دستشان داد، زمانی که یوسف وارد شد همه زنان دستشان را بریدند ولی متوجه نشدند؛ این قدرت روح است. چشم میبیند و دست توسط چاقو بریده میشود اما انسان درد را احساس نمیکند و این واکنش ناخواسته است. مثل شادی و حزن و احساساتی که بر انسان اثر دارد. اعضا و جوارح وسایلی برای تأثیر بر روح و تأثر از روح هستند.
بسیاری از مواقع افراد با چشم، چشمزده نمیشوند بلکه با تعریف کردن کسی و شنیدن چشم میخورند و چشم زخم اتفاق میافتد. مثلاً فردی از شما نزد فرد دیگری تعریفهایی میکند که باعث شگفتی آن فرد میشود و آن فرد شنونده شما را چشم میزند.
نظر شما