هم زمان با سال روز شهادت دردانه آفرینش، اِنسیه حورا، فاطمه زهرا(س)، جمعی از شاعران با زبان شعر، مرثیه خوان شهادت این بانوی بزرگوار شدند و با شرکت در محفل ادبی تشرف درسالن جلسات معاونت تبلیغات اسلامی حرم مطهر رضوی، شعرهای فاطمی خود را، به ساحت مقدس یاس کبود نبی(ص)، تقدیم کردند.
علی اصغر شکفته، شاعر خوش قریحه مشهدی مصائبی که بعد از رحلت حضرت رسول(ص) بر زهرای اطهر(س) وارد شد را دستمایه شعر خود قرار داده و در این باره این گونه شعرخوانی کرد:
از زمین پل بسته شور گریه تا هفت آسمان
اشک غم میبارد از دریای چشم خاکیان
بعد پیغمبر چه آمد بر سر یاس علی
از چه رو گردید سروِ قامت زهرا، کمان
یا رسول الله شاهد باش بعد از رفتنت
سوختند آیات حق را این به ظاهر مردمان
فضّه یاری کن که برخیزد دوباره فاطمه
نیست دیگر در تن مجروح گل، تاب و توان
بس ستم دیده است گل در عمر هجده سالهاش
در بهار عمر او پیچیده آوای خزان
ذاکری با گریه میگفت ای امان ای روزگار
سوخت بین شعلههای فتنه باغ و باغبان
میبرد بردوش خود حیدر، عزیز خویش را
نیمه شب سمت مزاری بی چراغ و بینشان
سلمان کرمی از دیگر شاعران شرکت کننده در این محفل ادبی نیز با شعری فاطمی در این بزم شاعرانه حاضر شده و در ابیات شعرش سری به قبر بی شمع و چراغ فاطمه میزند و به او به عنوان مادر آئینهها سلام و درود میفرستد:
مادر آیینهها زهرا سلام
ای تمام عشق را معنا سلام
ای گل باغ گلستان نبی
زاده احساس و احسان نبی
قبل خلقت امتحانت کرد حق
مادر فخر جهانت کرد حق
صابری و ثابت اندر امتحان
گر نبودی تو نبودی این جهان
ای که تصدیقت نموده کردگار
دوستت داریم بیبی بیشمار
سرور پاک زنان عالمی
هاجر و آسیه و هم مریمی
کو کجا قبر عزیز مصطفی
آن انیس با وفای مرتضی
کو کجا آن قبر هجده سالهاش
کو کجا قبر گل آلالهاش
ای که هستی باعث خلق جهان
در مدینه هم نداری آستان
زآنکه میگویند مولایم علی
سرور و سالار و آقایم علی
گفته قم شهر و نشانی از شماست
بارگاه و آستانی از شماست
گرچه قبر حضرت زهرا (س) گم است
جلوهگاهش لیک در شهر قم است
و زهرا حاجیپور بانوی شاعری است که در این محفل ادبی شعری با مضمون علوی و فاطمی را تقدیم حاضران کرد:
به گونههای قلم ریخت اشکهای مذاب
گرفته است سیاهی مدینه را در قاب
به گرم بودن این سرزمین امیدی نیست
که این کویر عطش پر شد از فریب سراب
شکاف کعبه اگرچه هنوز پیدا بود
گرفته بود به بت ساختن سقیفه شتاب
شنید چاه غمش را شبی و صبح از اشک
به جای آب بر آمد ز چشم او خوناب
دویده غربت او آنچنان به ریشهی نخل
شده است برگ به برگش برای شیعه کتاب
میان خنجر از پشت و استخوان در حلق
نماز و خطبه بخواند چقدر بود عذاب
کسی که برق نگاهش برندهتر از تیغ
کسی که کشتهی شمشیر او نداشت حساب
شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
تمام غصه عالم نشسته در محراب
برای بردن کوه آمده خس و خاشاک
شدهاند پشت در خانه متفق احزاب
شکستهاند در کعبه را به فضه بگو
بیا و این گل آتش گرفته را دریاب
محمدعلی زنده دل شاعر پیشکسوت آئینی نیز در این بزم شاعرانه و پر احساس با ابیات شعرش مرثیهخوان شهادت مصیبتهای امابیها(س) میشود:
فاطمه دخت رسول و همسر شیر خدا
بود گلی او در میان خارها
بعد پیغمبر کسی با او نمیشد هم سخن
بود و همرازش مدینه کوچه و دیوارها
گندم او دسداس میکرد و خود او میکرد خمیر
او به دست خویش میپخت نان بر افطارها
او سه روز داد قوت خود در راه خدا
جبرییل آورد بهرش نان از سوی خدا
کس نداند بعد پیغمبر چه بر زهرا گذشت
مهدی آید پرده بردارد از اسرارها
نظر شما