تحولات منطقه

در میبد، مغازه‌ها و مجسمه‌های میدان شهر به شما می‌گویند که به شهر سفال و خورشید پا گذاشته‌اید؛ شهری که آوازه ظرف‌های سفالی‌اش نه فقط در ایران بلکه در جهان نیز پیچیده است و طرح خورشید خانم در سال ۱۹۷۱ برنده جایزه نمایشگاه بین‌المللی موننیخ شد.

از خاک تا خورشید خانم / استاد محمدعلی پهلوان شمسی؛ سفالگر قدیمی میبد از شغل سفالگری، قشنگی‌ها و سختی‌هایش می‌گوید
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

در میبد، مغازه‌ها و مجسمه‌های میدان شهر به شما می‌گویند که به شهر سفال و خورشید پا گذاشته‌اید؛ شهری که آوازه ظرف‌های سفالی و خورشید هفت پَرش نه فقط در ایران بلکه در جهان نیز پیچیده است و طرح خورشید خانم در سال ۱۹۷۱ برنده جایزه نمایشگاه بین‌المللی مونیخ شد. هرچند طراح خورشیدِ ظرف‌های سفالی، سالیان سال است که دیگر در بین سفالگران میبد نیست؛ اما طرح و نقش به یاد مانده از او شناسنامه سفال این شهر شده است. امروز کسی می‌تواند از سفال و طرح‌های روی آن مثل خورشید هفت پر، گنجشک و ماهی حرف بزند که عمری پاهایش روی چرخ سفالگری و دستانش دور گِل‌ها چرخیده باشد، کسی که با نگاهش به گِل آن را بشناسد، کسی که نزدیک به 70 سال از عمرش را بین گِل و آب و لعاب و کوره گذرانده باشد. مگر می‌شود در میبد، استاد محمدعلی پهلوان شمسی را نشناسند و آدرسش را ندانند؟ این استاد پیر باتجربه را در کارگاهش بعد از گلزار شهدای میبد می‌توان پیدا کرد.

استاد پهلوان شمسی، تکه‌ای از گل ورز داده را جدا می‌کند، شکل کله‌قند به آن می‌دهد و روی دیواره چرخ سفالگری می‌گذارد و خودش از سکو بالا می‌رود و در سوراخیِ دستگاه سفالگری پشت چرخ می‌نشیند و توضیح می‌دهد: «سفالگری را از پدرم یاد گرفتم. از زمان بچگی کنارش بودم. او هم از پدرش یاد گرفته بود و سفالگری شغل آبا و اجدادی ماست. من همیشه می‌گویم این کار هم کاسبی نشد.(می‌خندد) آن روزها کار دیگری نبود که مردم بکنند. همین کار را بلد بودند اینکه با گل، ظرف و کاسه بسازند و بفروشند».

صدای دستگاه سفالگری در کارگاه می‌پیچد و پیرمرد سفالگر کارش را شروع می‌کند. دست‌ها دو طرف گِل‌ها را که روی سرچرخ دستگاه سفالگری است، می‌گیرند و با چرخش گل، آن‌ها نیز انگار آرام آرام به رقص در می‌آیند. سه انگشت شست، اشاره و وسط گوشه‌های سفال را بالاتر می‌آورند و به آن شکل می‌دهند. نگاه‌ها به دست استادِ پیر سفالگری است که سفال را به اوج می‌برد و شکل می‌دهد و برمی‌گرداند. هر بار که دستانش دور سفال خشک می‌شود، در «گادیشه‌»(گاودوشه/ ظرف بزرگ) پر از آب که کنار دستش گذاشته، فرومی‌کند و دوباره این دست‌های از جنس خاک را به دور خاک و گل می‌گیرد و ماهرانه به آن جان می‌دهد.

از خاک تا خورشید خانم 

این ظرف را دست مردم بدهم، پولش حرام است

بالاخره دستگاه که خاموش می‌شود، استاد پهلوان شمسی به حرف می‌آید و درباره کارش می‌گوید: «در قدیم، برق نبود و دستگاه‌ها همه پایی بودند. وقتی دستگاه‌ها برقی شدند، کار سفالگران راحت شد؛ ولی من می‌گویم با پا راحت‌تر است و حتی کاری که با دستگاه سفالگری پایی باشد ترَک نمی‌خورد. قدیم‌ها کارها دقیق‌تر بود و دقت بیشتری داشتند. یادم می‌آید پدرم اگر ظرفی درست می‌کردیم که کج بود، پرت می‌کرد آن طرف و می‌گفت باید بهتر درست کنی. می‌گفت اگر این ظرف را دست مردم بدهم، پولش حرام است».

پیرمرد در ادامه، ابزارهای کارش را نیز یکی یکی نشان می‌دهد: «این که نخی به آن آویزان است، ریسمون(ریسمان) پابرُ است که برای بریدن ظرف آماده از روی بقیه گل روی دستگاه به کار می‌رود. ماله که آن را صاف می‌کند و این هم کارتراش است‌. دو یا سه روز بعد از اینکه ظرف‌ها کمی خشک شدند باید کار را تراش داد و ناجوری‌های آن را گرفت‌. پایه چرخ سفالگری هم که پا روی آن قرار می‌گیرد، به شکل سنگ آسیاب است؛ اما جنسش از چوب است. در قدیم جای این میله آهنی که بین پایه و سرچرخ است نیز میله چوبی بود».

پیرمرد سفالگر دستانش را به دیواره دستگاه سفالگری‌اش می‌گیرد و خودش را از پشت دستگاه بالا می‌آورد. پا روی سکویی می‌گذارد و تا پا روی زمین می‌گذارد، خم می‌شود و دستانش را یک بار در خاک کف کارگاه و یک بار در ظرف سیلیس فرو می‌کند و بعد دستانش را بهم می‌مالد و با خنده می‌گوید: «گل روی دستم را این طوری تمیز می‌کنم. قرار نیست هر بار بروم و دستانم را بشویم.»

لحظه‌ای درنگ در کار این استاد باتجربه نیست و زمان برایش ارزش دارد. دوست دارد کارها و تجربه‌هایش را ریز به ریز انجام و توضیح بدهد. سریع به سراغ مرحله بعد از ساختن ظرف‌ها و وسایل می‌رود. مرحله‌ای که باید وسایل تازه ساخته شده را به اتاق ظرف ببرد و آنجا بچیند، اتاقی که قبل از اتاق گِل است و سمت چپ سالن دوم قرار دارد. در اتاق ظرف نیز همانند اتاق گل، دو شمع در حال سوختن است انگار رابطه‌ای است بین سوختن شمع و آماده شدن سفال. تا شمع‌ها می‌سوزند، سفال‌ها نیز خشک می‌شوند و شمع و سفال در کنارهم روزها را شب می‌کنند و شب‌ها را روز. پیرمرد سفالگر ظرف‌های تازه ساخته شده را در اتاق می‌چیند و ظرف‌هایی را که دو روز در اتاق ظرف بوده، برمی دارد و به طرف چرخ سفالگری‌اش می‌برد. او می‌گوید: «اتاق ظرف، اتاقی است که نباید هوا واردش شود تا ظرف‌ها بدون نور خورشید و هوا کمی خشک شوند. سپس باید ظرف‌ها را پشت چرخ ببریم و آن‌ها را تراش بدهیم. در مرحله تراش، ناجوری‌های کار به وسیله کار تراش گرفته می‌شود.

پیش از اینکه سفال‌ها به طور کامل خشک شوند، اگر سفالگر خواست و نیاز به طرح و نقش داشت، نقاشی روی سفال را انجام می‌دهد.

سفالگران از طبیعت الهام می‌گرفتند

طراحی روی سفال، مرحله‌ قشنگ و دلپذیر کار است. آن‌قدر که می‌خواهی جای قلمزن باشی و ظرف سفالی را در دست بگیری و با قلمو نقاشی‌های زیبا روی سفال خلق کنی. این کار را پیرمردِ سفالگر زیر آفتاب انجام می‌دهد با رنگ‌ها و قلمویی که خودش ساخته است. استاد پهلوان شمسی قلمو را در رنگ سیاه که در گادیشه ریخته، می‌زند و آرام داخل کاسه‌ سفالی که در دست چپش گرفته می‌کشد، قلمو مثل پرگار دورتا دور کاسه می‌چرخد و دوباره داخل رنگ فرو می‌رود و نقش‌های حصیری و هندسی دور تا دور کاسه نقش می‌بندند.

از خاک تا خورشید خانم 

پیرمرد همان‌طور در حال انجام کار می‌گوید: رنگ سیاه، اکسید آهن است که پودرش کردم و با آب و کمی قند حل کردم تا ته‌نشین نشود. رنگ‌هایی که استفاده می‌شود، اکسید فلزات است به طور مثال رنگ آبی که در سفال خیلی از آن بهره می‌برند اکسید مس است که از ضایعات مسگری‌های یزد بوده و در اصطلاح به آن توفال می‌گفتند. این‌ها را نیاکان ما بر اساس تجربه بدست آوردند. این قلمویی که دست من می‌بینید، بازاری نیست بلکه از موی یال الاغ و ترکه‌ انار درست کرده‌ام. بهترین قلمو برای نقاشی روی سفال همین است که نه لمس می‌شود و نه شل می‌شود و هرچه کوتاه‌تر و پرپُشت‌تر باشد، بهتر است.

کاسه‌ سفالی، نقاشی‌اش تمام می‌شود و استاد پهلوان شمسی کاسه‌ بزرگ‌تری را در دست می‌گیرد و نقاشی روی آن را شروع می‌کند. چند قلمو کنار دستش گذاشته و با دقت به کارش ادامه می‌دهد و این بار از طرح‌ها و نقش‌هایی که روی سفال میبد استفاده می‌کردند و هنوز هم استفاده می‌شود، حرف می‌زند: «برای نقاشی روی سفال و اینکه طرحی داشته باشد، سفالگران از طبیعت الهام می‌گرفتند. گنجشک، ماهی که در قنات‌ها بود، گیاه گندمک و گیاه آنغوزه و خورشید، طرح‌های ثابت سفال میبد هستند. این طور نبود که سفالگران، نقاش باشند یا دید هنری داده باشند. نه آن‌ها از طبیعت وام می‌گرفتند و نقاشی را ذهنی می‌کشیدند. الان طرحی که من دارم می‌کشم، طرح کله قوچی است که شبیه شاخ قوچ است یا طرح دهم و یازدهم هستند که شبیه این عددهاست. طرح خورشید را که مختص سفال میبد است، سال‌ها پیش، فکر می‌کنم قبل از انقلاب بود که زرتشتیان به آقای آقایی سفارشش را دادند و ‌ایشان یک سفالگر بود و خودش طرحش را زد و خورشید هفت پَر را کشید. خورشید در کویر مظهر نور و روشنایی است و خاص سفال این شهر شد. طرح‌های جدیدی که سفالگران امروزی به طرح‌های قدیم اضافه کردند، گل‌های شاه عباسی است یا اندک خط‌هایی به طرح قبلی اضافه شده است».

گنجشک سبز می‌شود و گیاه‌های دورتا دورش آبی

پیرمرد سفالگر، مرحله‌ پس از نقاشی روی سفال را پرداخت می‌داند. پرداخت یعنی طرحی را که روی سفال ‌زده شد، با رنگ‌های دیگر کامل می‌کنند. او می‌گوید: من الان فقط با رنگ سیاه، طرح ماهی، گندمک، حصیری و کله قوچی را کشیدم. سپس با رنگ این طرح‌ها را پرداخت می‌کنم؛ مثلاً گنجشک سبز می‌شود و گیاه‌های دورتا دورش آبی. چشم ماهی رنگ می‌گیرد.

سفال‌ها زیر آفتاب به صورت تدریجی گرم می‌شوند و سپس کم کم داغ شده تا چند روز که خشک شود. بعد از اینکه ظرف‌ها خشک شدند، لعاب ‌زده می‌شود. سفالگر قدیمی شهر میبد درباره لعاب زدن به ظروف سفالی می‌گوید: «اگر ظروف سفالی با آفتاب خشک نشوند، لعاب رویش پخش نمی‌شود. من لعاب را با شیشه پودر شده‌ تلویزیون، بطری شکسته و... درست می‌کنم. دستگاهش را دارم که این‌ها را پودر کنم. لعاب زدن سبب می‌شود آب از ظرف سفالی بیرون نرود و از نظر بهداشتی نیز بهتر است. هر گِلی قابلیت ظرف‌سازی ندارد. گل باید شیرین باشد تا لعاب را قبول کند. گِل کوزه‌گری شور است و به درد سفالگری نمی‌خورد و آن را پس از لعاب، سوراخ سوراخ می‌کند. گلدان را لعاب نمی‌زنند؛ ولی ظرف‌ها را حتماً باید لعاب زد. در این کارگاه دوره‌ (ظرف مخصوص ماست) ماست، گادیشه، کاسه و لیوان می‌سازم و وسایل یا دیگر صنایع دستی را در کارگاه‌های دیگر انجام می‌دهند».


از خاک تا خورشید خانم 

حالا دیگر ظرف‌ها آماده‌ رفتن داخل کوره است. اتاق کوره در همان سالن اول است و کوره در وسط اتاق خودنمایی می‌کند. دو نردبان چوبی که خود استاد پهلوان شمسی آن را درست کرده است کنار سالن گذاشته شده تا هنگام پایین رفتن از کوره و چیدن سفال‌ها در کوره، از آن استفاده کنند. پیرمرد راه پایین رفتن از کوره و روشن کردنش را نیز نشان می‌دهد و می‌گوید: «برای چیدن ظرف‌ها در کوره باید و لازم است دو نفر باشیم. یکی داخل کوره می‌رود و یکی از این بالا ظرف‌ها را پایین می‌دهد. سفال‌ها باید کنار هم چیده شوند. این کوره 6 تا موری(هواکش) پایین خودش دارد که وقتی شعله بالا می‌آید و دودش برمی‌گردد، از موری‌ها خارج شود. در اتاق کوره درست بالای کوره نیز چند هواکش دارد که وقتی کوره روشن است، هرگز نباید به این اتاق وارد شویم. دمای کوره در زمستان از ۲۵ درجه که حالت طبیعی و خیلی کم است، شروع می‌شود. در تابستان این درجه به ۷۰ می‌رسد. وقتی کوره روشن شد، پس از سه ساعت به 100 درجه و بعد از پنج ساعت به 500 درجه می‌رسد. حرارت و سرعت پخت هر کوره‌ای بسته به اندازه‌ کوره و تعداد ظرف‌ها فرق می‌کند. کوره‌ای که من دارم حرارتش باید به هزار درجه برسد. تختی که به عنوان در کوره می‌گذاریم نیز گِلی است. این‌گونه نیست که چون می‌گوییم تخت، جنسش از چوب باشد. گل مخصوصی است که داخلش آهن دارد؛ یعنی آهن گل زیاد است و داغی و آتش کوره آن را نمی‌سوزاند. کوره همان‌طور که تدریجی داغ می‌شود به تدریج نیز باید سرد شود. یک هفته طول می‌کشد تا کوره سرد شود و نباید درش را برداریم. گاهی وقت‌ها اگر بخواهند در کوره را زودتر بردارند زیرش هواکش می‌گذارند تا زودتر خنک شود. سفال که از کره دربیاید شده همان چیری که شما به‌خاطرش این همه راه آمده‌اید تا میبد».


خبرنگار: سمانه ملازینلی
عکاس: بهارک روشن‌بخش

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.