صبح زود، هنگامی که برای مراسم به سمت حرم مطهر حرکت کردم، درحالی که شالگردنم را محکم دور دهانم میبستم تا مبادا از این باد سرد صبح زمستان سرماخوردگی به سراغم بیاید، با خودم فکر میکردم عجب صحنههای زیبایی در انتظارم خواهد بود. وارد حرم مطهر که شدم، سراغ رواق دارالمرحمه را از خادمان گرفتم، راهنماییام کردند و گفتند از صحن پیامبر اعظم(ص) وارد آنجا شوم. به نزدیکی این رواق که رسیدم، درحالی که هنوز مردد بودم باید از کدام در وارد شوم، صدای همهمه و شلوغی کودکانهای به گوشم رسید. گوش تیز کردم و سر برگرداندم به سمت منبع صداها. بله، خودش بود، صداها از همان رواقی میآمد که چند دقیقه دیگر قرار بود در آنجا جشن تکلیفی برگزار شود و میزبان ۸۸۸ فرشته کوچک باشد. از پلهها پایین میروم تا به رواق دارالمرحمه برسم. به جایی که همزمان با من، فرشتههای کوچک نهساله هم پس از صرف صبحانه در مهمانسرای حضرت به آنجا رسیدهاند. فرشتههایی که چهرهشان با کاپشنهای پفی و کلاه و شالگردنهای رنگارنگ، بامزهتر از قبل شده است.
صف فرشتهها
حالا وقت آن رسیده بچهها با کمک کادر مدرسه و چند مادری که همراه آنها به مشهد آمدهاند، آماده شوند و کمکم در صفهایی که برایشان چیده شده، حاضر شوند. صفهایی که در ردیفهای آن، جانمازهای صورتی و سفید، یک کیف و هدایای هر یک از بچهها قرار دارند. در همین هنگام، دانشآموزان مدارس دیگر هم میرسند و در عرض چند دقیقه، رواق پر میشود از دختران نهسالهای که برق چشمانشان نشان میدهد چقدر برای شروع این مراسم ذوق و شوق دارند. دیگر، بچهها آمادهاند و وقتش رسیده با کمک خادمان خانم که بچهها همهشان را «خاله» خطاب میکنند، در صفها جای بگیرند. خادمان یا به قول بچهها، خالهها، یکی یکی بچهها را در صف منظم میکنند. بچههایی که حالا همگیشان چادرهای سفید با گلهای ریز صورتی به سر کردهاند و یکدست شدهاند؛ جوری که دوستانشان را هم با هم اشتباه میگیرند.
هر کدام از بچهها که جایگاهش در صف مشخص میشود، هنوز به زمین ننشسته، سراغ کیف هدایایش میرود و آن را با سرعت نور باز میکند. اولین کسی که به چشمم خورد که کیفش را باز کرد، یسنا بود. یکی یکی محتویات را از کیف خارج بیرون آورده و شروع به بررسی هر یک از هدایا کرد. بعد آنها را مرتب چید جلو خودش و نمک متبرک و عطر حرم را از میان هدایا کنار کشید. خیلی آرام به سمتش رفتم و پس از اینکه به او گفتم من هم هدیه گرفتهام و خیلی خوشحال شدهام، از او پرسیدم: «قضیه چه بود که نمک و عطر را از میان باقی هدایا جدا کردی؟» لبخند بزرگی میزند و میگوید: «همین دیشب مامانبزرگ خانه ما بود. به او گفتم فردا میروم مشهد و حرم امام رضا(ع) هم میروم. برایش توضیح دادم امام رضا(ع) من را دعوت کرده و او نمیتواند بیاید، این را که گفتم به نظرم آمد دلش شکست، برای همین هم به او گفتم اشکالی ندارد، به جای آن برایت از حرم سوغاتی میآورم. حالا به خاطر همین عطر را کنار گذاشتم برای مادربزرگم و نمک را هم میخواهم برای مامانم ببرم».
بقیه بچهها هم به همین ترتیب دقایقی را مشغول کنکاش در کیف هدیهشان هستند. به سمت جایگاه مراسم که آن را با گلآرایی زینت داده بودند، میروم تا از آنجا صفهای بچهها را بهتر ببینم. صفهایی که حالا همگی مرتب شدهاند و صحنه زیبایی را رقم زدهاند. صحنهای که مطمئنم هر بینندهای با دیدن آن میگفت «صف فرشتهها».
آرزویی که اجابت شد
دیگر وقتش رسیده انتظار بچهها به پایان برسد و مراسم شروع شود. مراسمی که اجرای آن بر عهده عمو نواب و ماشالا است. عمو نوابی که قرار است تکالیفی که از امروز به عهده فرشتههای کوچک قرار میگیرد را با زبانی ساده و کودکانه در ذهنشان حک کند. شروع مراسم حسابی برای بچهها دلچسب است و از جواب دادن و دستهایی که میزنند و جیغهایی که میکشند، مشخص است با برنامه ارتباط گرفتهاند. عمو نواب با سؤالها و معماهایی که مطرح میکند انرژی بچهها را تا مرحله انفجار بالا میبرد و بچهها از حجم شادی روی زمین بند نمیشوند. کنار المیرا مینشینم و با شادیهای کودکانهاش همراه میشوم. المیرا آرام در گوشم میگوید: «من همین امروز صبح که به حرم رسیدیم آرزو کردم جشن برای خودم و دوستهایم خوش بگذرد، فکر میکنم به خاطر همان است که الان همه چیز خوب است». لبخند میزنم و به او میگویم: «حتماً همینطور است المیرا خانم، آرزویت اجابت شده». پس از اجرای عمو نواب و ماشالا، وقت آن رسید که ادامه برنامه با نمایشی عروسکی همراه باشد. نمایشی که بچهها برای ثانیه به ثانیهاش ذوق داشتند و در عین ناباوری توانستند چند دقیقهای را آرام و بیسروصدا در جایشان بنشینند و فقط تماشا کنند.
برنامههای فرهنگی برای انتقال مفاهیم جشن عبادت
زمانی که بچهها محو تماشای نمایش عروسکی بودند، برای اطلاعات برنامه سراغ آقای رئیسیان، معاون خدمات اجتماعی بنیاد کرامت رضوی رفتم. او درخصوص این مراسم گفت: «این برنامه با عنوان «حوالی بهشت» به همت معاونت خدمات اجتماعی بنیاد کرامت رضوی، مرکز امور بانوان بنیاد کرامت رضوی و معاونت تبلیغات حرم مطهر رضوی برگزار میشود. ما در این برنامه میزبان ۸۸۸ نفر از دختران نومکلف از روستاها و مناطقی هستیم که در مجاورت شهر مشهد قرار دارند. این گروه از دختران که تا بهحال به زیارت مشرف نشده بودند و زیارت اولی محسوب میشوند، در یک اردوی یکروزه پس از صرف صبحانه و تماشای برنامه و اهدای هدایا در حرم مطهر، به اردوگاه باغ خاتون میروند و در آنجا هم از برنامههای فرهنگی استفاده خواهند کرد. برنامههای فرهنگی شامل برگزاری کارگاههای آموزشی درخصوص احکام و مباحث جشن تکلیف و همچنین تماشای فیلم «باغ کیانوش» است. در آخر نیز دانشآموزان پس از صرف شام، همراه کادر مدرسه راهی میشوند». پس از گفتوگو با آقای رئیسیان، صدای اذان طنینانداز میشود و حالا دیگر وقتش رسیده فرشتههای کوچک اولین نمازشان را روی سجادههای صورتی و در حرم مطهر امام رضا(ع) برپا کنند. فرشتههایی که خاطره خیلی از اولینها مثل اولین زیارت، اولین حرم، اولین نماز جماعت و... امروز بهخوبی در ذهنشان ثبت شد.
خبرنگار: الهه ضمیری
نظر شما