خشونت علیه کودکان واقعیتی آزار دهنده و غیر قابل انکار در دنیای امروز است که بر سلامت و رفاه مادامالعمر کودکان تاثیر بسزایی میگذارد. حال برخی از این خشونتها در محیط خانه و برخی دیگر در محیط جامعه و حتی در یک کشور اتفاق میافتند که هر کدام انواع مختلفی دارند. کودک آزاری یا همان خشونت بر علیه کودکان در سازمان بهداشت جهانی به معنای هرگونه بدرفتاری فیزیکی یا عاطفی، سوءاستفاده جنسی، غفلت یا رفتار همراه با بیتوجهی یا سو استفاده تجاری است؛ انواع سو استفاده که منجر به آسیب واقعی یا احتمالی به سلامت، بقا، رشد یا کرامت کودک در زمینه روابط یا مسئولیت، اعتماد یا قدرت شود.
یونیسف نیز در تازهترین گزارش خود که از وضعیت کودکان سراسر جهان منتشر کرد گفت: تأثیرات بحران و جنگ در سال ۲۰۲۴ بر زندگی کودکان، یکی از بدترین سالها در تاریخ ۷۸ ساله یونیسف بوده است. جنگها و بحرانها در سال ۲۰۲۴ بیشترین تعداد قربانی را در میان کودکان از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا کنون گرفتهاند. در حال حاضر ۴۷۳ میلیون کودک در سراسر جهان تحت تاثیر این بحرانها قرار دارند. این تعداد معادل یک ششم کودکان جهان است و نشاندهنده افزایش چشمگیر تعداد کودکانی است که در مناطق جنگی زندگی میکنند یا به طور خشونتآمیز از خانههای خود آواره شدهاند. در همین راستا گفتگویی داشتیم با حسین خطیبی، دکترای علوم ارتباطات اجتماعی و روانکاو و محمدباقر مصدق صدقی، وکیل پایه یک دادگستری که نکات حقوقی و روانی این موضوع را در ایران مورد بررسی قرار دادند.
مجرم آنقدر هم غریبه نیست!
حسین خطیبی با واکاوی کلمه خشونت علیه کودکان گفت: خشونت علیه کودکان یعنی آزار افراد زیر ۱۸ سال با اعمال قدرت علیه کودکان، حال این خشونت گاهی اوقات توسط والدین، مراقبان کودک، همسالان، اعضای خانواده و یا حتی غریبهها انجام میشود و گروههای مختلفی هستند که میتوانند خشونت را علیه کودک اعمال کنند. خشونتها انواع مختلفی دارند که یا جنسی هستند و یا روانی که در خصوص خشونت روانی نکته مهم، پیشگیری است. زیرا در اکثر این خشونتها مجرم فردی غریبه نبوده و رابطه نزدیکی با کودک داشته است. حال این رابطه نزدیک میتواند فامیل باشد یا کسی که در خانه رفت آمد دارد. پس پیشگیری از این موضوع و حفظ برخی از حریمها میتواند از نکاتی باشد که از ایجاد یک اتفاق جلوگیری میکند.
شکاف ها عمیق است، خیلی عمیق!
خطیبی ادامه داد: در خشونتهای جسمی و جنسی، شکاف قدرتی و فیزیکی بین قربانی و مجرم وجود دارد. مثلا فردی که قدرت جسمی بیشتری دارد و قدرتمندتر است یا حتی فردی که از لحاظ روانی و عاطفی قدرتمند است و میتواند اعمال خشونت کند. خشونت روانی شامل مواردی مانند تحقیر، شرمنده کردن، اهانت، مقایسه کردن، بی اعتنایی و بی توجهی به کودک است که باز بخاطر همان شکاف قدرتی، معمولا فردی که مجرم شناخته میشود، شاید حتی خودش هم اطلاعی نداشته باشد که یک بی توجهی نبستا ساده میتواند همان خشونت محسوب شود. این موراد حتی در مدارس نیز مشاهده شده است که به عمد نبوده و آگاهی لازم هم وجود نداشته است. در برخی موارد دیگر نیز مشاهده شده که اولیا در جریان مورد آزار و اذیت قرار گرفتن کودک در محیط مدرسه بودهاند و کاری نکردهاند که خود این مورد خشونت از سمت پدر و مادر هم محسوب میشود زیرا در جریان بودهاند و با داشتن آگاهی از موضوع کاری نکردهاند. در این موارد، تماشاچیان و شاهدین این خشنونتها، خودشان مقصر هستند.
هر رفتاری، تربیت کردن نیست!
در خانوادهها، اصولا نام هر کاری را که فقط خودشان راحتتر هستند و میبینند کودک حرف شنوی بیشتری نسبت به آن کار و رفتار دارد، تربیت میگذارند. خطیبی در ارتباط با این موضوع نیز بیان کرد: باید آموزشهای لازم به اولیا و حتی به خود کودک داده شود که بدانند اصلا خشونت به چه معناست و چه رفتاری را میتوان خشونت دانست. برخی افراد تصور میکنند اگر به کودک بی احترامی، بی توجهی و حتی تحقیر کنند، تربیت کردن است و خشونت محسوب نمیشود در صورتی که اگر هر دو طرف اطلاعات کافی داشته باشند، از انجام برخی کارها خودداری میکنند و حتی برخی کارها را هم انجام میدهند. مثلا یکی از کارها این است که کودک اگر خشونتی ببینند، باید گزارش کند که متاسفانه به دلیل ترس و تهدید معمولا کودکان هیچوقت چنین گزارشهایی نمیکنند و اصلا راهش را هم نمیدانند. چنین مواردی که از نظر ما ساده هستند در بزرگسالی فرد اثر دارند و سبب ایجاد اختلالاتی مانند ترس، اضطراب، افسردگی، وسواس و حتی شعلهور شدن بیماریهای نهفته روانی در فرد میشوند.
خشونت علیه کودکان از منظر قانون
مصدق صدقی موضوع خشونت علیه کودکان را در قانون بررسی کرد و گفت: تا قبل از دهه ۸۰ در حقوق کیفری جایگاه خاصی برای کودکان وجود نداشت و این قشر حساس و آسیب پذیر جامعه چندان مورد توجه قانونگذار نبود. در حالیکه وضعیت خاص کودکان و آسیب پذیری بالای آنها و گسترش خشونت علیه کودکان ایجاب می کرد که از حمایتهای ویژه قانونی و قضایی برخوردار گردند .از اوایل دهه ۸۰ تا تصویب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان در سال ۱۳۹۹ نیز حمایتهای قانونی و قضایی بسیار محدود بودند. خوشبختانه با تصویب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان در ۲۳ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ کودکان در ابعاد مختلف مورد توجه قانونگذار قرار گرفتند. قانون مذکور همانطور که از نام آن بر می آید از قوانین حمایتی است و در پیشگیری و حمایت از بزهدیدگی و در معرض خشونت قرار گرفتن کودکان که نوآوریهای قابل توجهی دارد و در عمل تا حدود زیادی منجر به ارتقای وضعیت اطفال و نوجوانان شده است.
وی افزود: در این رابطه در ماده یک قانون حمایت از اطفال و نوجوانان تعریفی از طفل و نوجوان آمده است، آنچنان که دختران زیر ۹ سال و پسران زیر ۱۵ سال طفل نامیده میشوند و افراد بالغ زیر ۱۸ سال، نوجوان تعریف میشوند. طبق ماده ۲ نیز تمام افرادی که به سن هجده سال تمام شمسی نرسیدهاند، مشمول این قانون میباشند و در مواردی که در بناهای چهارده گانه ماده ۳ این قانون ذکر و تشریح گردیده و برای اطفال و نوجوانان وضعیت مخاطره آمیز محسوب میشود، از مداخله قضایی و حمایت قانونی برخوردار میگردند. صرف نظر از تامین هدف قانونگذار و موفقیت قانون اخیرالتصویب در رویارویی با مصادیق آن، این نکته نیز حائز اهمیت است که باتوجه به اینکه حقوق علم پویایی است که باید به فراخور زمان و مکان به نیازهای قانونی جامعه بپردازد و قوانین جدیدی وضع کند که خلاءهای قانونی را پوشش دهد و در مجموع موجب رفع نیازها گردد، وضع این قانون کافی نبوده و باید بعد از این جامعتر و مانعتر گردد.
نیایش احمدی _ خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما