آیت ا... ضیاءآبادی که چندی پیش در بیمارستان بستری بود، اکنون با بهبودی کامل، دوران نقاهت را سپری میکند و پس از اتمام ماه صفر، بار دیگر جلسات اخلاق دوشنبه شبهای خود را از سر میگیرد.
وی معتقد است: در ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع) بیش از آنکه به مسأله عزاداری توجه کنیم -که بسیار بافضیلت و مایه سعادت ابدی است- لازم است از عاشورا درس بگیریم و به این درسگرفتن بیشتر نیاز داریم تا عزاداری و گریه کردن (با همه فضیلتی که دارد).
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
درس عاشورا و ایام سوگواری حضرت ابا عبدا... الحسین (ع) برای ما چیست؟
ما باید از عاشورا درس ایمان، اخلاص، صبر، درس تحمل مصایب، شناختن موقعیت امام و موقعیت دین را بیاموزیم و لازم است که بدانیم عاشورا دارالتعلیم و دارالتربیه است و انسانسازی دارد.
در خصوص نقص و قصوری که میتوان گفت نسبت به ائمه اطهار(ع) داریم، این است که خیال میکنیم تنها وظیفه ما نسبت به امامان، ذکر فضایل و مناقب و تشکیل جلساتی برای بحث در فضایل و مناقبشان است و اینکه مصایبشان را ذکر کنیم. در این حال خیال میکنیم به وظیفه مان عمل کرده ایم واصلاً وظیفه ما همین است، درحالی که این گونه نیست؛ ذکر فضایل و مناقب برای این است که ما آنها را تا حد امکان بشناسیم؛ و این یعنی معرفت. بعد از معرفت باید به ائمه(ع) محبت پیدا کنیم و بعد از محبت، از این بزرگواران تبعیت داشته باشیم، نه اینکه فقط بگوییم، چون محبوب ماست، پس گریه کنیم، بلکه چون محبوب ماست، تابعش باشیم.
یعنی اول معرفت پیدا کنیم، بعد ذکر فضایل و مصایب داشته باشیم؟
ذکر فضایل و مناقب همین است که نسبت به ساحت ائمه(ع) معرفت و محبت پیدا کنیم و به دنبال آن هم تبعیت از ایشان داشته باشیم. مقصود از ذکر مصایب این نیست که مصیبتهایی را که بر آنها وارد شده، ما بر آنها وارد کنیم و کاری نکنیم که آنها دردناک شوند. ما گریه میکنیم که چرا به آنها ظلم شده است، پس خودمان مجدداً آنها را رنج ندهیم و اذیتشان نکنیم. فقط گریهکن نباشیم، بلکه باید بدانیم مصیبت ائمه(ع) چه بوده و از چه چیزی ناراحت بودند و ما دربارهشان آن ناراحتیها را تولید نکنیم.
این موضوعی که فرمودید، یکی از آسیبشناسیهای عزاداری است. اگر بخواهیم موارد دیگری را نیز داشته باشیم، مهمترین خلل و آسیب در این زمینه کدام است؟
نقصی که ما داریم این است که ما مجالسی برای امام حسین(ع) تشکیل میدهیم، میگوییم، مجالس ما «توسل» است. توسل را هم این گونه معنا میکنیم که مصیبت را ذکر کردن و گریستن؛ یعنی میخواهیم ذکر مصیبت کنیم و گریه کنیم، درحالی که توسل این نیست.
«توسل» یعنی چیزی را وسیله قراردادن برای رسیدن به چیزی دیگر. زیر پرچم امام حسین(ع) که آمدیم، وسیله میخواهیم، وسیلهای که او را بشناسیم که چه کسی بوده است؟ شخصیت، موقعیت و مسأله امامت او را بشناسیم، نه اینکه پدر و مادرش چه کسانی بودند و چه وقت به دنیا آمده و چه وقت شهید شده است، اینکه شناخت نیست! بلکه او را بشناسیم، به عنوان اینکه امام بود و معنای امام را هم بفهمیم.
امام چه موقعیتی در عالم دارد؟ او چه گفته و فکر و حرفش چه بوده است؟ مرامش چه بوده؟ بشناسیم که هدفش چه بوده است و از مردم زمانش چه میخواسته است که زیر بار نمیرفتند، قبولش نکردند و کشته شده است؟ این معنای توسل است، ولی ما این کار را نمیکنیم. خیلی که عمل کنیم، آن است که دور هم جمع میشویم و برای حضرت گریه میکنیم. اغلب ما مجالس امام حسین(ع) را هدف قرار دادیم نه وسیله! این ضدتوسل است و توسل نیست. گریه و سینهزدن میشود هدف، درحالی که اینها وسیله است برای هدف و ما مقصد دیگری داریم. زیارت عاشورا را هدف قرار دادیم و دور هم جمع میشویم و زیارت عاشورا میخوانیم و میگوییم که وظیفه انجام شده است، درحالی که این گونه نیست؛ زیارت عاشورا وسیله است و میخواهد مردمی پرخاشگر در مقابل ظالمان و جباران عالم تربیت کند. اصلاً تمام هدف عاشورا همین است که مردم باید در برابر ظالمان، معترض باشند.
در فرازی از این دعای شریف می خوانیم: «الَّذِی اَکرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکمْ وَ مَعْرِفَه اَوْلِیائِکمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَائَه مِنْ اَعْدَائِکمْ» خدا به من این لطف را کرده که شما را میشناسم و از دشمنانتان برائت میجویم. این شناخت یک مسأله است و فقط گفتن و رد شدن نیست. دشمن سیدالشهدا(ع) کیست و برائت از دشمنش چگونه است؟ آیا دشمنش همان شمر بوده است؟ آنها که مردند و رفتند.
این مفهوم را که دشمن ائمه(ع) تنها به آن زمان اختصاص نداشتند، کمی بیشتر شرح دهید.
بله اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در هر زمانی دشمن دارند و در هر زمانی هم دوستانشان باید از دشمنانشان برائت جویند. دشمن امام حسین(ع) در هر زمانی فکر یزیدی است وگرنه یزید و ابنسعد ۱۴۰۰ سال پیش وجود داشتند و حالا نیستند، پوسیدهاند و رفتهاند. درست است که ما میخواهیم آنها را لعنت کنیم تا به جهنم بروند، برفرض که لعنت کنیم و عذابشان عمیقتر شد و به جهنم رفتند، آیا این کافی است؟ ما وظیفه برائت داریم نه از شخص آنها، بلکه فکر آنها که در هر زمانی وجود دارد و شیعه با آن فکر مبارزه میکند. یعنی همیشه مواظب است که نگذارد دوباره فکر یزید و ابنزیاد در میان امتش رواج پیدا کند و حادث شود.
مکتب زیارت عاشورا، مکتب دشمنی با افکار ضدِ دین است. ما دشمنان اهل بیت(ع) را لعنت میکنیم، در حالی که خودمان نیز عملی مخالف آنچه این بزرگواران از ما انتظار دارند، انجام میدهیم. بنابراین هر کسی در هر زمانی که فکر مخالفت با دین دارد، عملاً با دین مخالفت میکند، ضد حسین بن علی(ع) و ضد دین است و برائت از او بر همه ما لازم است. میگوییم، «خدایا تو را شکر میکنم که به من معرفت امام دادی و برائت از دشمنش را دادی». این است که ما زیارت عاشورا را هدف قرار دادیم، نه وسیله! ما فقط میخوانیم که ثواب ببریم.
سالها زیارت عاشورا را خواندیم و طاغوتها بر ما حکومت میکردند، درحالی که در خانههایمان زیارت عاشورا میخواندیم و گریه هم میکردیم و در همان زمانها طاغوتها و یزید منشها بر ما حاکم بودند. ما وظیفه داریم لعنت کنیم و آنها به جهنم بروند، اما برای ما کافی نیست. برای خودمان لازم است که مجالس ما مجالس توسل باشد نه هدف. گریه وسیله باشد، نه هدف. زیارت عاشورا وسیله باشد، نه هدف. اینها هست، بنابراین تحریک عواطف در میان ما زیاد رواج دارد.
شاید برای همین است که این گریهها اثر طولانیمدت ندارد؟
وظیفه ما انسان شدن است. ما حیات انسانی و حیات ابدی داریم، اگر بنا شد دین شما به خطر بیفتد، حیات ابدی به خطر میافتد. جان را بدهید تا آن حیات ابدی بماند. با دیدن جهنم که عقل درست نمیشود، باید در دنیا درست شود. با دیدن جهنم احساس تحرک پیدا میکند و احساس عذاب میکند، ولی این تحرک احساس است. همین است که شبهای قدر در ماه رمضان میبینید چقدر غوغا میشود، ولی فردا همان کسانی که شب قدر بودند و غوغا داشتند، در بازار همانها هستند. ربا و رشوه و دروغ همان است. گریه و رقت قلب تمام میشود و باز همان روال سابق است.
عزاداری و اشک ریختن برای ابا عبدا... الحسین(ع) هم به همین صورت است؟
بله، اینجا هم همین طور است؛ مثلاً روز عاشورا خیلی خوب غوغا میشود و بر سر و سینه میزنند و بسیار هم خوب است و فکر میکنیم که عجب، خیلی خوب شدند و دیگر آدم حسابی شدهاند و بد عمل نمیکنند، ولی دوباره چند روز بعد همان هستند. پس معلوم میشود که روز عاشورا هم احساس و عاطفه تحرک پیدا کرده، ولی عقل رشد نکرده است.
مردم مکه میروند و برمیگردند، قیافهها خیلی خوب است. چند روزی رفتهاند و عرفات و منی دیدهاند و صدای تکبیر و اذان شنیدهاند، اما بعد از بازگشت، تنها چند روزی است. فکر میکنیم که عجب اینها خیلی خوب شدند، نور گرفتند و حسابی آدم شدهاند که از مکه آمدند، ولی بعد از بازگشت چندروزی بعد همان میشوند. عجب! پس معلوم میشود همه تحرک احساس است و عقول تحریک نمیشود. سعی قرآن در تحریک عقول است؛ «لعلکم تعقلون، لعلکم تتفکرون، لعلکم تذکرون»؛ داد قرآن همین است، ولی عواطف ما تحت عقل در نمیآید و عقل تحریک نمیشود، علم ما بالا نمیرود، معرفت ما نسبت به امام و دین بالا نمیرود. این است که فقط احساس و عواطف ما تحریک میشود و نتیجه هم نمیگیریم.
عواطف بسیار خوب است؛ اصلاً کربلا با عواطف و احساسات باقی مانده، بس که دلها را میلرزاند، چشمها را میگریاند. آن صحنههای کربلا تا روز قیامت دلها را میلرزاند، ولی در عین حال عقلها رشد نمیکند. عقل رشد بکند، در سایه رشد عقل عاطفه هم تحریک شود، بسیار خوب است. در سایه رشد عقل اگر قطرهای اشک از چشم بیاید، آتشها را خاموش میکند، آن قطرهای که آتشها را خاموش میکند، نه هر قطره اشکی است. قطرهای است که از منبع عقل نشأت گرفته باشد. عقل فهمیده امام یعنی چه، فهمیده دین یعنی چه و به خاطر آن اشک میریزد. آن اشک قیمت دارد. یک قطره اشک دریاهای آتش را خاموش میکند. اما آن قطراتی که الان میریزد و فردا به این فکر است که به دنبال کارهای قبلی برود و رباخواری کند و رشوه دهد، پس این قطره اشک خاموش نمیکند.
دین، عقل و علم و رشد علمی میخواهد و بعد عواطف و احساسات و قطرات اشک چشم هم در این سایه عقل و علم بسیار ارزشمند است. عمده این مسأله است که عاشورا را دارالتعلیم بدانیم؛ دارالتربیه بدانیم. ظواهر هست، اما نور نمیگیریم. عزاداری هست، «حسین حسین» هست، اما نور نمیگیریم، حقیقت نمیگیریم. اما یک راهب نصرانی در بیابان از سر مطهر امام نور گرفت. مسلمانان، امام حسین(ع) را کشتند، ولی آن نصرانی زنده شد.
نظر شما