بیش از سه دهه است که ماشین تست زنی آموزش کشور، وظیفه سنجش و گزینش بهترین استعدادهای تحصیلی را بر عهده دارد به این امید که با حضور برترینها در چرخه آموزشهای عالی و دانشگاهی، محور توسعه کشور بر مداری منطقی به حرکت درآید.
با گذشت سالیان بسیار نهاد خانواده همچنان به تبعیت از فراز و فرودهای اجتناب ناپذیر منحنی بازار، فرزندان خود را به سوی انتخاب رشتههای پزشکی و مهندسی گسیل داشته و اکنون پس از گذشت این همه، پرسش این است که آیا میتوان ادعا کرد، دستاورد کنونی علمی کشور برخلاف جذب بهترین استعدادها امکان رقابت در سطح بینالمللی را دارد ؟ آیا به پشتوانه سرمایههای انسانی ارزشمند بویژه در حوزههای فنی و مهندسی توانایی عرضه یک دستاورد علمی کاملاً بومی با کیفیت را داریم یا اینکه آیا پژوهشهای پزشکی محققان کشور توانسته است، راه حلی قطعی برای درمان بیماریها ارایه دهد؟ آیا صنعت خودروسازی کشور توانسته است با پشتوانه دانش آموختگان مهندسی بهترین دانشگاههای کشور تنها یک خودرو با کیفیت تولید کند؟
پاسخ این پرسشها و پرسشهای نظیر آن را بر خلاف تلاش پژوهشگران سختکوش کشور باید در چند نکته اساسی جست و جو کرد.
بی تردید اولین شرط لازم برای از قوه به فعل درآمدن اندیشه در اتاقهای فکر، اعتماد به توانایی صاحبان اندیشه و فراهم آوردن اسباب و ساز و کار خلق نماد علمی است. برای مثال تا زمانی که صنعت خودروسازی کشور عزمی بر استفاده از توان دانشگاهها ندارد و ترجیح دهد، نیاز خود را بسادگی با خرید خارجی رفع کند تا منتظر نتیجهدهی سفارش به دانشگاهها باشد، نمیتوان به انگیزه تولید و خلاقیت باور داشت. پیداست در چنین وضعیتی ترجیح دانشگاه در تولید مقاله صرفاً ارتقای شاخصها و رتبههای جهانی است و نه پاسخ به نیازهای بومی. شاید به همین دلیل است که به ازای هر ۸۰۰ مقاله تنها یک اختراع در کشور به ثبت میرسد.
از سوی دیگر کاملاً طبیعی است، در شرایطی که تمامی بخشهای تولیدی و خدماتی به خامفروشی و تکیه بر اقتصاد نفتی عادت کرده اند، دانشگاه نیز ترجیح دهد، تمامی درآمد خود را یا از دولت تأمین کند و یا به پشتوانه دریافت شهریه از دانشجویان به حیات و ممات خود ادامه دهد. اینجاست که تمام و یا بخش عمده ای از توان دانشگاهها و توانایی بیش از 5/4 میلیون دانشجو به جای ایجاد ارزش افزوده به فراگیری پاره ای از تئوریها و محفوظات معطوف میشود؛ این در حالی است که سهم قابل ملاحظه ای از بودجههای مورد نیاز بسیاری از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی دنیا از طریق عقد قرار داد با مؤسسات صنعتی به دست میآید.
مصداق بارز این ادعا، دانشگاه استنفورد است که با ۱5 هزار دانشجو بخش عمدهای از درآمد خود را از راه فروش فناوری تأمین میکند. دانشگاهی که بسیاری از شرکتهای معتبر در زمینه فناوری اطلاعات واقع در دره سیلیکون همچون سان مایکروسیستمز، هیولت پاکارد، یاهو، گوگل، الکترونیک آرتز و سیسکو توسط دانش آموختگان این دانشگاه تأسیس شدهاند.
پیداست دانشگاههای ما نیز تنها زمانی میتوانند نقش بارز خویش را در تولید علم کارآمد ایفا کنند که خود را تنها منحصر به کسب دانش نکنند و فعالیتهایی را از جنس کارآفرینی انجام دهند.
خلاصه اینکه باید بپذیریم، در تلاطم بی امان توسعه علم و فناوری، وظیفه دانشگاه ماهی دادن نیست، بلکه باید معطوف یاد دادن و آموختن صحیح آن باشد؛ دانشگاه باید چگونه غور کردن دانشجو را در اقیانوس نامتناهی علم و صید تازه ترین یافتههای آموزش را به او بیاموزد.
نظر شما