با نگاهی کلی میتوان گفت فیلمهای این دوره هم همچنان در فضایی از ناامیدی و به اصطلاح انعکاس محض و بیپروای آسیبهای اجتماعی دست و پا میزند. گرچه برخی از این فیلمها در پی انتقال پیامهای اخلاقی و نتیجه گیریهای منطقی به مخاطب هستند، اما گویی لاجرم باید از دروازه تلخترین تصویرها و داستانها عبور کنند. از همه اینها گذشته کارگردانهای فیلم اولی در جشنواره امسال گل کاشتهاند و در میان فیلمهای کسل کننده و پر اطناب کارگردانهای باسابقه، با ساختن فیلمهایی مانند
«ابد و یک روز» و «ایستاده در غبار» بهترین فیلمهای جشنواره را تا امروز به مخاطبان ارائه دادند.
باز همان «محمدرضا فروتن» همیشگی
«گیتا» به کارگردانی مسعود مددی فیلمی است که آشکارا دغدغه اجتماعی دارد و برای برونرفت از بحرانش راهحل ارائه میدهد. این فیلم داستان زن و شوهری است که مدتهاست از فرزند خود دور هستند و مادر ناخودآگاه نگران فرزندش میشود و از او میخواهد به وطن برگرد اما اتفاقاتی این خانواده را درگیر ماجراهایی میکند. نقش زن و مادر در این فیلم بسیار پررنگ و تأثیرگذار است. علاوه بر این نقش مادر از پرداخت خوبی برخوردار است و کارگردان با نگاهی تحلیلی و آسیب شناسانه به نقش یک مادر در بستر یک فاجعه خانوادگی پرداخته است.
«نقطه کور» همان داستان همیشگی و نخنمای خیانت و شک مردی به زنش است که با بازی تکراری و کلیشهای محمدرضا فروتن مخاطب را بیش از پیش نسبت به چیزی که روبهرویش است دلسرد میکند. اما فیلم « نیمه شب اتفاق افتاد» به کارگردانی
تینا پاکروان ملودرامیعاشقانه است که حداقل میتواند مخاطب را برای لحظاتی سرگرم کند ولی به فراخور داستانش پر از اندوه و ناامیدی است؛ اما بازیها بسیار روان و تاثیرگذار است. این فیلم به لحاظ ساختار داستانی و تکنیک نسبت به آثار قبلی فیلمسازش یک سرو گردن بالاتر است. «جشن تولد» فیلمیدرباره حملات تکفیریها به سوریه و داستان این روزهای منطقه است که علیرغم ضعفهای موجود در فیلمنامه با تصویرسازی از زندگی عادی خانواده ابورشاد، نوع مواجهه مردم سوریه را با تکفیریها نشان داده و حداقل توانسته به چرایی کمک و یاری ملت ایران به مردم مظلوم اشاره ای داشته باشد.این فیلم علیرغم حضور هنرمندانی که چهره هم نبودند توانست بسیاری را از مخاطبان را در سالن نگه دارد. هرچند که متاسفانه اقبال اینگونه آثار در سینمای گیشه آنچنان که باید نیست.
آفرین به یک کارگردان 26 ساله
«دلبری» ساخته سیدجلال دهقانی اشکذری اثری به غایت ضعیف و خالی از مؤلفههای سینمایی است. این اثر را بیشتر میتوان دغدغههای شخصی کارگردان عنوان کرد که در حصاری از مونولوگ گوییهای کسل کننده و
عذاب آور گرفتار شده است.
با این که سال گذشته فرزاد موتمن با «خداحافظی طولانی» توانسته بود به واسطه روایت لطیف و داستان گویی جذابش نظر بسیاری از منتقدان و مخاطبان را با خود همراه کند اما امسال نتوانست این موفقیت را در «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» به دست بیاورد. «ابد و یک روز» به کارگردانی سعید روستایی کارگردانی که فقط 26 سال دارد، فیلمیاست که علیرغم فضای تلخ و گزنده اش اما توانسته با بازی درخشان و گیرای بازیگرانش به خصوص پیمان معادی ، پریناز ایزدیار و نوید محمدزاده مخاطب را با خود همراه کند. داستان از تعلیق روایی خوبی برخوردار است و روستایی با ذکاوت بسیار با گنجاندن برخی صحنههای طنز اجازه تنفس به مخاطبش را داده بود. شاید تنها چیزی که روستایی باید برای آن وقت بیشتری میگذاشت پایان داستان بود.
«هفت ماهگی» تازه ترین اثرهاتف علیمردانی داستان زن و شوهری است که درگیر ماجرای خیانت و شک هستند. همه شخصیتهای فیلم به جز رعنا با بازی باران کوثری در حال رکب زدن به یکدیگر و خیانت هستند و در آخر هم شخصیت مثبت فیلم قربانی میشود شاید که عبرت گناهکاران داستان شود. «ایستاده در غبار» را بیشتر میتوان یک مستند داستانی قلمداد کرد که به کارگردانی محمدحسین مهدویان زندگی شهید متوسلیان را روایت میکند. فیلم از بار حسی بسیار خوبی برخوردار است و تلفیق مستند و داستانی آن را به یک روایت زندگی نامهای نزدیک تر کرده است.
پرگویی کارگردان ها ادامه دارد
«نفس» آخرین ساخته نرگس آبیار داستانی شخصیت محور است که از زبان بهار، دختر کوچکی روایت میشود اما به نظر میرسد بازهم نیاز به کوتاه شدن دارد تا بتواند مخاطب را تا پایان با خود همراه کند. «متولد ۶۵» روایتگر ماجرای دختر و پسر جوانی است که در آرزوی ثروتمند شدن، خود را در شخصیتهای مختلف اجتماعی جا میزنند تا شاید بتوانند از این راه به خواستههای خود برسند.
«متولد ۶۵ » فیلمیساده است که دیالوگهایش گاهی توی ذوق میزند و در همان فضاهای معمول فیلمهای متوسط آپارتمانی داستانش را روایت میکند. «زاپاس» یک فیلم طنز سرگرم کننده است که احتمالاً در اکران موفق باشد اما چیز خاصی برای عرضه کردن ندارد، درست بر عکس «لانتوری» که سعی کرده است همه حرفهایی که به ذهنش میرسیده را یک جا بزند و به همین دلیل در بسیاری از لحظات به شعار تبدیل شده است تا فیلم.
نظر شما