قدس ‌آنلاین/ ویژه نامه شهید نفوذ: سازمان مجاهدین خلق داستان پر فراز و نشیبی دارد. بزرگ‏ترین سازمان تروریستی- دانشجویی چپ جهان عنوانی است که این سازمان یدک می‏ کشد. آنچه که مجاهدین را بیش از پیش مرموزتر می‎کند، نحوه تسویه نیروهای سیاسی و عملیاتی خود است.

 امروز هم در دستگاه‎های حاکمیتی نفوذی داریم

بعد از تغییر ایدئولوژیک در سال 54، بسیاری از نیروهای مذهبی و انقلابیِ آن ترور می‎شوند که مجید شریف‏واقفی که امروز دانشگاه شریف مزین به نام اوست، یکی از همین افراد است. بررسی اقدامات سازمان مجاهدین خلق و علت رفتار تروریستی این سازمان در حادثه هفت تیر، موضوع اصلی گفت‏وگوی ما با جواد منصوری است.
جواد منصوری مسؤولیت‎های متعددی در کشور داشته و سال‎هاست که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول پژوهش و تحقیق است. وی یک بار نیز توسط مجاهدین خلق ترور شده است. آنچه می‎خوانید حاصل گفت‎و‎گوی کوتاه ما با ایشان در این باره است.

 چه شد که سازمان از فرآیند سیاسی کشور حذف شد؟
مجموعه اقدامات و سوابق تاریخی و فکری و عملکرد سازمان بویژه بعد از 22 بهمن 57 موجب شد که مردم از آنها فاصله بگیرند. در واقع، آنها به‏گونه‏ای رفتار کردند که مردم متوجه شدند که این افراد دارای صداقت، دلسوزی، تعهد و... نیستند و فقط به دنبال به‏دست‏گیری قدرت هستند.

 تحلیلی درباره حذف سازمان از فرآیند سیاسی وجود دارد که معتقد است چون مجاهدین خلق در فرآیند قدرت سیاسی به بازی گرفته نشدند و به آنها سهم داده نشد، شروع به تسویه‎حساب سیاسی و ترور کردند؟ چقدر شما این تحلیل را درست و دقیق
می‏دانید؟
این تحلیل درست نیست. سازمان مجاهدین خلق از ابتدای پیروزی انقلاب دایماً علیه نیروهای انقلاب تبلیغ منفی داشت و همواره برای رسیدن به قدرت در حال تلاش بود. یک نمونه آن به اردیبهشت سال 58 باز می‎گردد که نشریه «مجاهد»، ارگان رسمی سازمان مجاهدین، شروع به تخریب نهادهای انقلاب مانند سپاه، حزب جمهوری اسلامی و شخص شهید بهشتی کرد. این حجم از تخریب در گفت‎وگوهای آنها شدیدتر بود لذا این صحبت که این نیرو به بازی گرفته نشد، حرف صحیحی نیست زیرا سازمان مطلقاً به نیروهای انقلاب اعتقادی نداشت. ما شاهد آن هستیم که حتی در همه‎پرسی قانون اساسی شرکت نمی‎کنند و اساساً آن را قبول هم ندارند. در 9 آبان سال 1357‎چند نفر از روحانیون که در زندان اوین بودند، نقل می‎کنند که محمدرضا سعادتی به این آقایان می‏گوید: به امام بگویید دولتی معرفی نکند زیرا ما خودمان دولت تشکیل داده‎ایم، اگر شما تشکیل دولت بدهید ما تحمل نخواهیم کرد.
دقت داشته باشید این صحبت به قبل از انقلاب باز می‏گردد. آنها معتقد بودند که تنها آلترناتیو شایستة انقلاب می‏باشند زیرا از لحاظ فکری، تشکیلاتی، سابقه مبارزاتی و وجهه بین‎المللی مورد پذیرش هستند.

 چه علتی باعث شد که آنها وارد فاز نظامی شوند؟
آنها معتقد بودند که این سازمان مجاهدین خلق بوده که انقلاب را به وجود آورده است و بعداً این روحانیون آمدند و انقلاب را از دستشان گرفتند. این صحبت را بارها گفته‏اند.
آنها بارها اشاره کردند کسانی که نظام را در اختیار دارند، صلاحیت اداره آن را ندارند و خود نظام جمهوری اسلامی نیز در سطح یک نظام شایسته بین‎المللی نیست، لذا به دنبال ساخت دولت و نظام دموکراتیک خلق در ایران هستند. در واقع، آنها با کلمه اسلام هم مشکل داشتند. البته بعد از خلع بنی‎صدر از فرماندهی کل قوا مصمم شدند که وارد فاز نظامی بشوند.
بنی‎صدر نیز در این راه تمام امکانات لازم را در اختیار آنها قرار داد. بعد از 30 خرداد، وقتی آنها متوجه شدند که نمی‎توانند در صحنه اجتماعی کاری از پیش ببرند، به این نتیجه رسیدند که نیروهای اصلی انقلاب را حذف کنند و در یک خلأ قدرت، بیایند و قدرت را در دست بگیرند.
ابعاد انفجار حزب جمهوری اسلامی در تمام انقلاب‎ها و تمامی کشورها بی‎بدیل است. در یک مقیاس کوچک‎تر، این اتفاق در کشور نپال رخ داد که یکی از اعضای خاندان سلطنتی سایر اعضا را از بین برد. اقدام فوق منجر به این شد که اصلاً نظام پادشاهی آن کشور از بین برود و نظام دموکراتیک سر کار بیاید. اما می‎بینید در ایران و بعد از این حادثه عجیب و شهادت بسیاری از نیروها، وزرا، نمایندگان و...، یکی از اعضای همان سازمان سرپرستی امور را به دست گرفت و امور را اداره کرد.
در واقع، در 30 خرداد منافقین متوجه شدند که نه در عرصه اجتماعی و نه در ، اقدامات تروریستی آنها جوابگو نیست، لذا کم‎کم دامنه اقدامات آنها کاهش پیدا کرد و نهایتاً در سال 61، آخرین نیروهای آنها یا دستگیر یا از کشور خارج شدند.

 اگربخواهیم اقدامات این سازمان را بررسی کنیم متوجه هجمه سنگین آنها علیه شهید بهشتی می‏شویم. در واقع، ابتدا ایشان را ترور سفید می کنند. چرایی این هجمه را بیان می‎فرمایید؟
شهید بهشتی دو ویژگی بارز داشت که سایرین فاقد آن بودند. یکی، تشکیلاتی‎بودن و دیگر، ذهنی بسیار قوی در تجزیه و تحلیل وقایع. نمونه قدرت تجزیه و تحلیل ایشان در مناظرات معروفی که ایشان با سران جریان‎های سیاسی و فکری اول انقلاب داشتند، مشخص است. همه به این امر معترف بودند که برنده قطعی آن مناظرات شهید بهشتی بود.
از این رو، بسیاری از گروهک‏ها کینه آن شهید را در دل داشتند. آنها می‏گفتند که آیت‎الله بهشتی با سازمان‎دهی حزب جمهوری اسلامی و با این منطق قوی می‎تواند همه ما را از صحنه خارج و مردم را علیه ما منسجم کند. یک مورد دیگر هم وجود دارد. البته نمی‏توان آن را کاملاً رد یا تأیید کرد و آن این بود که به هر حال شهید بهشتی جایگزین امام خواهد بود. لذا تصمیم گرفتند که حالا که نمی‏توانند به امام آسیبی برسانند، شهید بهشتی را حذف نمایند.

 یک جایی قولی از شهید بهشتی گفته شده که اگر مسعود رجوی این انحراف را نداشت مناسب‏ترین فرد برای تصدی وزارت کشور بود! آیا این قول درست است؟
نه، این حرف درست نیست. ایشان از همان ابتدا از انحرافات سازمان به‏درستی آگاهی داشت. اگر شهید بهشتی تا 14 اسفند نیز این نظر تعاملی را با سازمان مجاهدین داشت، قطعاً بعد از آن روز این رویه دیگر قطع شد زیرا بعد 14 اسفند ایشان خدمت امام می‎رسند و صریحاً می‏گویند که ما به امر شما سکوت کرده‎ایم و برای اینکه وحدت نشکند حرفی نزده‏ایم اما اینها با اقدامشان در این روز مستحق مجازات سنگین هستند که امام مجدداً ایشان را دعوت به صبر می‏کنند.
یادم هست که در 24 و یا 25 اسفند به ایشان عرض کردم که تمام سران این گروه‏ها را ممنوع الخروج کنید که ایشان گفتند: اینها که از کشور خارج نمی‏شوند، اینها به دنبال گرفتن این انقلاب هستند، پس مشخص است که اینها را به درستی شناخته اید.
انفجار هفت تیر دارای ابعاد گوناگونی است، برخی بر این باورند که این انفجار یک اقدام دفعی از سمت سازمان مجاهدین برای فشار به حاکمیت بوده و برخی هم اعتقاد دارند که این کار شروع پروژه‎ای هدف‎دار به منظور اسقاط انقلاب بوده است، نظر شما در این باره چیست؟
دقت بفرمایید که کشتن یک میوه‏فروش و قصاب و یک انسان عادی که هزاران بار توسط این سازمان صورت گرفت را می‎توان به عنوان ترور کور و به‏منظور فشار به حاکمیت تعریف کرد اما هفت تیر اینگونه نبود. در اعترافاتی که بعداً از عوامل سازمان مجاهدین خلق به دست آمد، آنها به‎صراحت گفتند که از طرف کادر سازمان به آنها اعلام شده بود که خود را آماده کنند تا بعد از این انفجار، سراسر کشور را به هم بریزند و سپس حکومت را در دست بگیرند. حتی اعلام کرده بودند ما در مقابل عراق نیز شکست را می‎پذیریم تا جنگ نیز به پایان برسد. لذا کاملاً برنامه‏ریزی شده بود. بعد از هفت تیر که آنها به هدفشان نمی‎رسند، ترورهای کور شروع شد.
البته آنها در این اقدام یک قدرت‎نمایی کردند و گفتند که ما در همه جای این نظام آدم داریم. بنده به‎صراحت اعلام می‎کنم که تا به امروز نیز در دستگاه‎های حاکمیتی، ما منافق و نفوذی داریم زیرا بسیاری از اسرار ما سریعاً به دستگاه‏های خارجی منتقل می‎شود و دیدیم که این اتفاق‎ها رخ داده است.
نکته بسیار مهمی که در مورد مسأله هفت تیر باید به آن دقت کرد، این است که بر اساس نظریه تروریستی اسرائیل، بعد از اینکه پیروزی انقلاب قطعی گشته و شاه از ایران خارج می‎شود، از همان روزهای اول گروه فرقان را شناسایی کردند و برنامه‎های ترور آغاز شد. اولین ترور شهید سپهبد قرنی است.
دومین شهید آیت‏الله مطهری است. اما فرقان سریع دستگیر شد. در واقع، این تحلیل که با ترور نیروهای شاخص انقلاب می‎توان باعث از بین‎رفتن انقلاب شد از فرقان به سازمان مجاهدین خلق رسید و سیر ترورها ادامه پیدا کرد. سفار‎ت‎خانه‏های خارجی نیز با این افراد و گروه‏ها همکاری نزدیکی داشتند. بنابراین، بحث ترور توسط این گروه‎ها از خارج هدایت شده بود.
لذا می‎توانیم بگوییم که اعضای این گروه‎ها بازی خوردند و از آنها استفاده ابزاری شده بود. در بازجویی‎ها، بسیاری از اعضای گروه فرقان و سازمان مجاهدین به اشتباه خود پی بردند.

 چه شد که کلاهی به عنوان یک دانشجوی ساده و سال‏اولی به این حد از اطمینان در سیستم دست پیدا می‏کند که مسؤولیت امنیت و تشریفات و جلسات حزب را به دست می‏آورد؟ چه کسی و یا چه ساز و کاری باعث می‎شود که این سطح از نفوذ رخ بدهد؟
خب ما در ابتدای انقلاب تجربه تشکیلاتی و امنیتی آنچنانی نداشتیم و هنوز سیستم جذب و گزینش به‏معنای امروزی وجود نداشت. در آن زمان، بسیاری از مسؤولین کشور با همان خودروی شخصی خودشان رفت و آمد می‏کردند و هنوز مسأله امنیت شخصی مطرح نبود.
لذا طبیعی بود که این نفوذ به این سرعت و به‎سادگی رخ بدهد. ما شاهد هستیم که در بسیاری از کشورهای دیگر نیز از این اتفافات به وقوع می‏پیوندد. حتی امروز هم در کشورهای دنیا از این دست اقدامات روی می‎دهد.
همین چند روز پیش بود که دستگاه‎های امنیتی کشور دو خانم را به اتهام جاسوسی بازداشت کردند. حالا باید دید این افراد با چه کسانی و تا چه سطحی نفوذ کرده‎اند. پس بخشی از آن طبیعی بود و تعجبی ندارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.