کسانی که با محبت آشنایی نزدیک دارند از سلوک مومنانه او می گویند همین مساله سبب شده در شعرهای محبت نیز چنین مفاهیمی به چشم آید چرا که این حرف ها از دل برآمده و لاجرم بر دل می نشیند.

شاعری که در شعر و زندگی معلمی می‌کند!

به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس، محمد جواد محبت از جمله شاعران روزگار ماست که دیگران با طیب خاطر او را با صفت استاد خطاب می کنند چرا که استاد سخنوری است که در سالیان متمادی به معلمی پرداخته هم در زندگی کاری اش و هم در عالم شعر و شاعری.

در این نوشتار کوتاه می خواهیم از میان انبوه زوایایی که می تواند بهانه بازخوانی شعرهای استاد محمد جواد محبت باشد سراغ معلمی و نگاه تعلیمی و معنا محور او در شعر برویم.

*

عبدالعلی دستغیب منتقد نام آشنای روزگار ما جایی درباره ی شعر محبت چنین می نویسد: اشعار محمدجواد محبت حتی آنجا که به سبک نو می گراید به سبک کلاسیک جدید تعلق دارد. اگر صفت خاصی به سراینده اختصاص بدهیم باید بگوییم که او شاعری است معناگرا (1)

از جمله وجوهی که سبب شده در نگاه منتقد کهنه کار شیرازی، این پهلوان شاعر کرمانشاهی، شاعری معناگرا به شمار آید، یکی نیز توجه وی به وجه تعلیم در شعرش بوده است. او باورهایی محکم و استوار دارد و همین باورهاست که از او شاعری دوست داشتنی ساخته است. این همان مساله ای است که از دید دستغیب هم دور نمانده است: باورهای او محکم و استوار است و همیشه همان جا بوده. کافی است کمی دستش را به سوی درخت باور دراز کند و میوه آن را به آسانی بچیند.(2)

بد نیست به نمونه هایی از نگاه معناگرا و نگرش تعلیمی در برخی آثار محبت نگاه کنیم.

 

* معنای آزادی

نگرش محبت در شعرهایش به مفهوم آزادی فراتر از نگاه صرفا شعاری شاعران همسال اوست. به این دو نمونه بنگرید که چگونه از معنای آزادی در ساختار معنایی متفاوتی بهره می برد. مثلا در این نمونه او از رستاخیز و دعوت به رستن دوباره می گوید. مفهومی که زمینه استفاده کلیشه ای و شعاری از معنای آزادی را دارد اما محبت می نویسد:

تعبیر خواب سبز درختان، چیست؟

چشم انتظار مقدم مهمانید

آغوش وا کنید

                 بهار آمد

با رنگ و بوی پونه و شادی

با مژده ی صمیمی آزادی

با سبزه ی نسیم و تبسم

...

یا در این نمونه که تحت تاثیر تصویری از امام خمینی ره که دست کودکی را بوسیده اینچنین سرخوشانه از آزادی سیمایی متعالی و در عین حال شاعرانه ارائه می دهد:

 

گل با تو از جوانه سخن گفت

آزادی از ترانه سخن گفت

آن دست کوچک از دو لب تو

با کودکان خانه سخن گفت

*دعوت به معنویت

کسانی که با محبت آشنایی نزدیک دارند از سلوک مومنانه او می گویند همین مساله سبب شده در شعرهای محبت نیز چنین مفاهیمی به چشم آید چرا که این حرف ها از دل برآمده و لاجرم بر دل می نشیند. او از دسته کسانی است که ذاتا شاعر است. خودش مثالی زیبا درباره کسانی که ذاتا شاعر نیستند دارد . وی می گوید: سیاری از شاعران هستند که شهره می شوند، اما ذاتا شاعر نیستند به عبارتی بعضی از پرنده ها هستند که وقتی جوجه هستند آنها را در قفس قناری ها یا دیگر پرنده های خوشخوان قرار می دهند آنها هم به صورت اکتسابی می آموزند که خوش بخوانند، اما ذاتا قناری و خوشخوان نیستند، اما بعضی ها قناری به دنیا می آیند ما شاعرانی داریم که ذاتی هستند.(3)

همین شاعرانگی ذاتی و سلوک معنوی است که سبب شده برخی از شعرهای او در دعوت به معنویت در ذهن بسیاری از کودکان دهه های قبل و جوانان امروز باقی مانده باشد:

 

سحر آمد مؤذن بانگ برداشت

ز جا برخیز هنگام نماز است

ز هر گلدسته ای آواز برخاست

در رحمت به روی خلق باز است

*

اگر خواهی نشاط صبحدم را

به آداب مسلمانی وضو کن

ز آب پاک جان را روشنی ده

به سوی قبله با اخلاص رو کن

...

یا این بخش از شعری زیبا که از جمله شعرهای رضوی اوست. و همین جا باید گفت حجم شعرهای رضوی او به اندازه ای است که به صورت یک کتاب چاپ شده است:

 

خوشا دلی که در آن شاخه دعا روید

خوشا جوانه بر آن شاخه بیشتر بزند

روا مدار خدایا به آنچه داده توست

قضا زیان برساند، قدر ضرر بزند

روا مدار خدایا، به کشتزار امید

شریر پا بگذارد، حسد شرر بزند

دلم هوای تو را دارد ای امام رضا(ع)

گو تفأل خیری براین سفر بزند

و این شعر که عمیقا نشان دهنده ی نگاه تعلیمی و در عین حال مذهبی اوست. شعری برای دعوت به حضور در مسجد:

 

عاشقان خدا فراز آیید

هر کجا رفته‏اید باز آیید

بانگ الله اکبر است این بانگ

سوی این بانگ دلنواز آیید

مسجد آباد از وجود شماست

جانب قبله‏گاه راز آیید

کار دنیا برای آخرت است

درپی کسب امتیاز آیید

چون شمایان لوای ایمانید

باید اکنون به اهتزاز آیید

سبقت از حال یکدگر گیرید

خیر جویانه پیشتاز آیید

راکعان جمع درشبستانند

با همین جمع درنماز آیید

 

* دعوت به اخلاق و محبت

نمی توان از محمدجواد محبت گفت و از محبت نگفت. در حقیقت محبت اسم بامسمایی برای اوست. و اگر بخواهیم از محبت و رفتارهای انسانی و رعایت اخلاق در شعر محبت سخن بگوییم یکی از آشناترین نمونه ها شعر معروف دو کاج است که در پایان این نوشتار به سراغ آن می رویم.

دو کاجی که ما در دوران دبستان خواندیم حکایت دو درخت کاج بود که همجوار هم می زیستند شبی باران و طوفان در می گرفت و یکی خم می شد از دیگری می خواست او را قدری تحمل کند و کاج خیره سر همسایه سر باز می زد و نهایتا درخت بر روی سیم های تلگراف می افتاد.

فردا صبح ماموران مرکز برای رفع مشکل می آمدند و پس از وصل مجدد تلگراف برای جلوگیری از تکرار خطر کاج سنگدل را نیز از جای می کندند تا این اتفاق دیگربار تکرار نشود.

  ...

کاج همسایه گفت با تندی

     مردم آزار، از تو بیزارم

     دور شو، دست از سرم بردار

     من کجا طاقت تو را دارم؟

     بینوا را سپس تکانی داد

     یار بی رحم و بی محبت او

     سیم ها پاره گشت و کاج افتاد

     بر زمین نقش بست قامت او

     مرکز ارتباط، دید آن روز

     انتقال پیام، ممکن نیست

     گشت عازم، گروه پی جویی

     تا ببیند که عیب کار از چیست

     سیمبانان پس از مرمت سیم

     راه تکرار بر خطر بستند

     یعنی آن کاج سنگ دل را نیز

     با تبر، تکه تکه، بشکستند

اما محبت که معلم است و هدفش دعوت به اخلاق و انسانیت و مهربانی است پیرانه سر بر آن است سخنش را با مهربانی و پرهیز از خشونت ولو در حد روایت معمول، به گوش شاگردان دیروز و امروز مدرسه ها برساند، لذا نسخه تازه ای از این شعر را در سال های اخیر ارائه کرده که آموزش و پرورش نیز آن را در کتاب های درسی، جایگزین شعر قدیمی کرده است. در این روایت پاسخ کاج همسایه و رفتار او و سرنوشت هر دو متفاوت است:

...

کاج همسایه گفت با نرمی

        دوستی را نمی برم از یاد

        شاید این اتفاق هم روزی

        ناگهان از برای من افتاد

        مهربانی به گوش باد رسید

        باد آرام شد، ملایم شد

        کاج آسیب دیده ما هم

        کم کمک پا گرفت و سالم شد

        میوه کاج ها فرو می ریخت

        دانه ها ریشه می زدند آسان

        ابر باران رساند و چندی بعد

        ده ما نام یافت کاجستان

  *

پایان سخن آنکه محبت استاد است و استاد را باید در آینه ی شاگردانی که تربیت کرده دید. نسل امروز شاعران پرآوازه ی کرمانشاه اکثرا و شاید بهتر باشد بگویم همه شاگردان اویند و برخلاف برخی که تند مزاجی شان سبب فرار شاگردان قدیم می ششود، مهربانی محبت سبب شده آنها به شاگردی استاد محبت افتخار کنند.

خدا نسل شاعران معلم که هم در زندگی و هم در شعرشان با معانی کلان و متعالی معلمی می کنندرا  زیاد کرده و سایه آنان از جمله استاد محبت را بر سر شعر امروز مستدام بدارد. ان شاءالله!

 

*پی نوشت

1- دستغیب عبدالعلی. شاعر مرزهای فریاد. مجله کیهان فرهنگی تیر و مرداد1387. شماره 262-261.ص 62

2- همان. ص 66

3- علی محمدی سینا. در جست و جوی اشعار گمشده با محمدجواد محبت. روزنامه جام جم.شماره 3109.31فروردین 1390.ص 7

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.