در این یادداشت صرفاً به فراخور تقدم تاریخی، جنبش دانشجویی چپگرا را خط اول، اسلامگرایی را خط دوم و لیبرالیسم را خط سوم نامیدهام.
حدود دو هفته از تبعید رضاشاه و آغاز به کار شاه جوان میگذرد. کشور، به اشغال نیروهای متفق درآمده و فضای کشور بیش از همیشه به هرج و مرج کشیده شده است. در این میان، ۵۳ نیروی چپگرا از زندان آزاد میشوند. مدتی بعد، آن ها حزب توده را تاسیس میکنند. حزبی که یادگاری های زیادی در تاریخ معاصر ایران به جا گذاشته است. یکی از این یادگاری ها «نخستین تشکل دانشجویی» است. شاخه جوانان حزب توده، در سال ۱۳۲۲ تاسیس می شود و این اتفاق،سرآغاز شکل گیری کنش های سیاسی-اجتماعی در دانشگاه هاست. این،خط اول است. اندکی بعد و در همان سال ۲۲،گروهی از دانشجویان مسلمان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، در واکنش به نفوذ گسترده تفکرات چپ در دانشگاه، اقدام به تاسیس انجمن اسلامی ِ دانشجویان میکنند. خط دوم،اینجا شکل می گیرد.هفت سال بعد، باز هم در پاسخ به نفوذ حزب توده در دانشگاهها و برای مقابله با آن، سازمان دانشجویی جبهه_ملی تاسیس می شود. جبهه ملی نه چپگراست و نه به اندازه دانشجویان انجمن_اسلامی، اسلامگرا. پس خط سوم را با تفکرات شبه لیبرالیستی رهبرانش شکل میدهد.
سپهر ِ ۷۲ساله جنبش دانشجویی در ایران؛ محل رقابت، تقابل و گاهی تفاهم این سه خط بوده است. در آن سال های ابتدایی، البته نه تشکلهای دانشجویی پرشمار بوده اند و نه شمار دانشگاه ها اینقدر زیاد بود که «جنبش دانشجویی»یک واژه پر بسامد باشد.
دهه سی و چهل را میتوان دوران پیشتازیِ تفکرات چپ در دانشگاهها دانست. ثمره این دوران، انبوه دانشجویان فعال در حزب توده و بعدها سازمان مجاهدین خلق است.
شیوههای چپگرا و الگوهای اسلامی ، دو پادشاه اند که در یک اقلیم نمیگنجند. پس از پیروزی انقلاب اقبال ۹۸ درصدی مردم ،به جمهوری اسلامی تکلیف را روشن میکند. حالا جای خطها عوض میشود. «پیرو خط امام» ها پیشقراولان جدید جنبش دانشجویی هستند. و برگ های زرینی مثل ۱۳ آبان ۵۸ را به کارنامهحرکت های دانشجویی اضافه میکنند.در سال های دفاع مقدس نیز، جنبش دانشجویی،همراه با مردم گام بر میدارد و با تقدیم چند هزار شهید، بر تابلوی حماسه رنگی از خود به جا میگذارد.
پس از سال های دولت سازندگی و در نتیجه فشارهای دولت وقت و فراموشی فصل سوم قانون اساسی در این دوران ، دوم خرداد ۷۶ دوران پرتنش و گاهی تلخ در تاریخ جنبش دانشجویی آغاز میشود.
این دوران، دورانی پرتنش برای دانشگاه هاست. اوج این تنش ها در ۱۸ تیر ۷۸ رخ میدهد. بیست سال پس از تسخیر سفارت امریکا و افتخار آفرینی برای انقلاب ،حالا بخشی از جنبش دانشجویی در صف اول ساختار شکنی قرار میگیرد.توقیف یک روزنامه مشکوک بهانهای می شود برای گروهی از دانشجویان تا بر نظام بتازند. در این میان، حمله مبهم ِ عدهای خودسر به کوی دانشگاه تهران ، آتش را شعله ورتر میکند. در نهایت اما پس از سخنزانی پرشور رهبری، در ۲۳ تیر و با حضور حماسی مردم و دانشجویان انقلابی، بساط فتنه گران جمع میشود.
پس از تیر ۸۴، نفس های ساختار شکنی در دانشگاهها به شماره میافتد. در یکی از آخرین نفس ها، حرمت شهدا نیز زیر پای آن ها لگدکوب میشود. وقایع رخ داده در جریان تدفین شهدا در دانشگاه شریف، به تاریخ ۲۲ اسفند ۸۴ اتفاقی است که تلخی آن تا سال ها زیر زبان دانشگاه میماند و فضای حاکم بر نیروهای خط سوم را به خوبی عیان می کند.
پس از انتخابات ۹۲ ، جنبش دانشجویی بیش از هرچیز شبیه قایقی پرتلاطم بر بستر رودی خروشان است. گاهی بر اوج نقش آفرینی مثبت ایستاده است و گاهی بر حضیض ِ ساختار شکنی. خط سوم هم چنان در برخی انجمنهای اسلامی،برخی بدون پسوند و برخی با پسوند های عجیب و غریب، فعالیت میکند. رسماً هیچ خبری از فعالیت چپ ها در دانشگاه نیست اما زیر پوست برخی از دانشجویان، نئومارکسیسیم درحال رشد است. در آستانه انتخابات مجلس، باز عدهای به تمجید از جنبش دانشجویی میپردازند و از حالا تاریخ میتینگ های سیاسی شان در دانشگاهها را تنظیم میکنند. باید منتظر ماند و دید زمان برهم خوردن سخنرانی آنان، کِی فرا میرسد….
نظر شما