فاطمه قلعه کوهی

 نقدی بر تاریخ‌نگاری سکولار مشروطیت

تاریخ‌نگاری در حوزه مشروطه یکی از مهم‌ترین بخش‌های مربوط به تاریخ است که با توجه به نقش و جایگاه مشروطیت در تاریخ فکری و سیاسی ایران، تاریخ نگاری این بخش نیز حائز اهمیت فراوانی است. از زمان وقوع مشروطیت تاکنون مورخان بسیاری دست به قلم شده و به نگارش تحولات و رویدادهای مربوط به این نهضت عظیم دست زده‌اند. برخی از آن‌ها در زمان خود واقعه حضور داشته و به دلیل نزدیکی به زمان وقوع حادثه، از روایت بسیاری از مسایل مهم غفلت کرده اند و آن را نادیده انگاشته اند. محمدناظم الاسـلام كرمانـى از جملــه اوليــن و مهم ترين تاريخ نگاران انقلاب مشروطه است که همزمان با وقوع این جریان در آن حضور داشته است و کتاب «تاريخ بيدارى ايرانيان» در حقیقت روايت دست اولی است که او از حوادث مشروطه به دست مى دهد. يحيى دولت آبادى نیز یکی از مهم ترين رجال سياسى عصر مشــروطه و دوران پــس از آن تــا اوايل حكومت رضاشــاه اســت كه پست هاى سياسى گوناگونی از جمله چندبار نمايندگى مجلس شوراى ملى را در مقاطع گوناگون برخوردار بوده است. یحیی دولت آبادی نیز خاطرات این حضور در صحنه تاریخ مشروطه را با انتشار کتابی با عنوان «حیات یحیی» در اختیار عموم گذاشته است. از وی همچنین کتابی با عنوان «تاريخ بيدارى ايرانيان» وجود دارد که جزو آثار مهم انقلاب مشروطه است. با وجود اینکه این کتاب‌ها حاوی داده‌های فراوانی از این واقعه تاریخی هستند، ولی در همین حد باقی مانده و تحلیل چندانی از علل و دلایل تحولات ارایه نمی‌دهند و چنانچه اشاره مختصری به علت داشته باشند، به سبب حضور در عمق جریان‌های تاریخی نتوانسته‌اند بدرستی آن را شناسایی کنند و یا از دیدگاه و موقعیت خود آن را مورد توجه قرار داده‌اند.

تاریخ نگاران دیگری از مشروطه نیز    هستند که  پس از این جریان به روایت و تحلیل آن پرداخته اند و این مورخان توانسته اند جنبه‌های دیگری از مشروطه را روایت کنند. احمد كسروى از این دسته است که دو کتاب «تاريخ انقلاب مشروطه ايران» و «تاریخ 18 ساله آذربایجان» او بسيار مشهور است. آثار کسروی مورد توجه و مطالعه گسترده تاریخ نگاران و علاقه مندان به تاریخ ایران قرار گرفت، اگرچه نقدهای بسیاری نیز از گذشته تاکنون بخصوص از جهت دین ستیزی بر آن نوشته شده است. برخورد تند كسروی با آیین تشیع و پیشوایان دینی، در محتوای بسیاری از آثار وی از جمله «تاریخ مشروطه ایران» آشکار است. این کتاب که در زمان حکومت رضاشاه و در حاکمیت جو ضد دینی وی نوشته است، از جهت اعتبار تاریخ‌نگاری و عمق تحلیل در مذان تردید و اتهام است. بررسی محتوایی آثار همگی این تاریخ‌نگاران به نوعی تمرکز و برجستگی بر عناصر روشنفکری در تاریخ مشروطه است و خالی از توجه به نقش نمایندگان سنت و روحانیت در این جریان مهم تاریخی است.

فریدون آدميــت نیز یکی از تاریخ نگاران مطرح بخصوص در تاریخ نگاری مشروطه است. وی را به «پدر تاريخ نگارى نوين ايران» ملقب کرده‌اند و این مسأله نیز به خاطر رویکرد تحلیلی- انتقادی است که آدمیت در روایت تاریخ از آن بهره برده است. آدمیت در حدود 25 کتاب در خصوص مشروطه تألیف کرده و فارغ از صحت محتوایی آثاری که از وی بر جای مانده است، آنچه به صورت تحلیل و نقد داده‌های مورد استفاده خود ارایه می‌دهد، قابل توجه است و از آنجا که آثار ارایه شده بخصوص از تاریخ مشروطیت پیش از این مورخ در بیشتر موارد به صورت وقایع نگاری بوده، روش تحلیلی آدمیت وی را به عنوان پایه گذار مکتب تاریخ نگاری معرفی کرده است.

صرف نظر از جایگاه برجسته آدمیت در بین تاریخ نگاران معاصر، محتوای تاریخ نگاری‌های وی قابل نقد و بیشتر یک سویه و نسبت به نهاد روحانیت و جایگاه و نقش دین در تحولات تاریخی ایران، غرض ورزانه است و این نکته‌ای است که با عنایت به نقش قابل اعتنایی که این طبقه اجتماعی در سراسر تاریخ طولانی ایران از آن برخوردار بوده و جهت گیری‌های آن حضور پررنگ و تأثیرگذاری داشته است، از اعتبار تاریخ‌نگاری‌های آدمیت می‌کاهد. مطالعه آثار آدمیت به روشنی حکایت از این مهم دارد که در ادامه به چند مورد از آن اشاره می‌شود.

آدمیت ترکیب لفظی «مشروطه مشروعه» را که شیخ فضل‌الله نوری و همفکرانش مطرح می‌کردند، «مهمل منطقی» می‌نامد و با غرض ورزی تمام و درک صحیح نداشتن نسبت به نقش آفرینان مشروطیت، اختلاف فکری رهبران دینی مشروطه را ناشی از نبرد بر سر کسب قدرت می‌داند: «از نظرگاه فلسفه سیاسی، ترکیب لفظی «مشروطیت مشروعه» مهمل منطقی بود. در جدالی که بر سر مشروطه اسلامی درگرفت، گذشته از جنبه نظری و فکری، قضیه نبرد قدرت طلبی روحانی مطرح بود. متفکر مشروطیت مشروعه، شیخ فضل‌الله نوری بود- مجتهد تراز اول، استاد مسلم فن درایه که پایه اش را در اجتهاد اسلامی برتر ازسید عبدالله بهبهانی  و سید محمد طباطبایی شناخته اند. روزگاری هر سه همگام مشروطه خواهان بودند. گله شیخ این بود که رفیقش بهبهانی بر مسند روحانی مجلس نشسته، جانب او را نگاه نمی‌دارد و در بی‌اعتدالی حدی نمی‌شناسد.»(1)

نقض سخن آدمیت در کلام خود وی زمانی آشکار می‌شود که او، شیخ فضل‌الله را دارای برتری علمی و دینی از همقطارانش می‌داند و با این تفسیر، دعوای شیخ با علمای دیگر چگونه می‌توانست بر سر کسب قدرت و موقعیت اجتماعی باشد. این بی اعتنایی آدمیت نسبت به نهاد «سنت قدمایی» ایران در سراسر تاریخ نگاری او دیده می‌شود و همین رویکرد موجب انحراف نوشته‌های تاریخی وی از روایت صحیح و تحلیل درست و واقع‌گرایانه ای از تحولات شده است.

آدمیت در تشریح جریان تاریخ نگاری ایران نیز موضع منفی نسبت به نقش علما در تحولات تجدد دارد و تاریخ نگاری‌هایی را که بر تأثیر علما صحه می‌گذارند، «ذهنیات مطلبوب» یا «خواست مورد پسند» قلمداد می‌کند: «هیچ دلیل تاریخی مبنی بر عدم تبعیت روحانیت وقت از شاه نداریم. ذهنیات مطلوب یا خواست مورد پسند دیگران را، جایگزین واقعیات عینی گذشته کردن، تحریف آشکار تاریخی است.»(2)

نکته جالب توجه در اینجاست که آدمیت هر آنچه را که همسو با میل قلبی خود مبنی بر حذف جریان سنت از تحولات تاریخی ایران نباشد، تحریف تاریخ نگاری می‌داند، ولی هیچ عنایتی نسبت به یک سویه نگری تاریخی خود ندارد. تحولات تاریخی جریانی چند بعدی هستند و زمانی که آن‌ها را با انگیزه‌های شخصی روایت کرده باشیم، در حقیقت اقدامی خارج از تعهد اخلاقی تاریخ‌نگاری انجام داده‌ایم و این نکته‌ای است که قضاوت در خصوص تاریخ‌نگاری آدمیت به روشنی قابل طرح است.

 

1- انحطاط تاریخ‌نگاری در ایران، فریدون آدمیت.به اهتمام سید ابراهیم اشک شیرین. تهران: گستره، 1394، ص 208

2- همان، ص 32

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.