حمیدرضا شکارسری: «هیس!!! ساعت خوابیده است، می‌توانیم بیشتر با هم باشیم...»*

کودک‌اندیشی در شعر عاشقانه

هنگام ورود عشق، عقل عقب‌نشینی می‌کند و جای خود را به شور و جنون می‌بخشد. از این رو، تاریخ اشعار تغزلی و عاشقانه همواره عقل را در ورطه فراموشی و حتی نابودی دیده است و شور و جنون را بر مسند عزت. در این تاریخ، عاشق یا آواره بیابان‌هاست و همدم وحوش یا با تیشه‌ای به جان کوه می‌افتد و تا جان دارد، دیوانه‌وار بر سنگ و صخره نقش و زخم می‌زند.

در روزگار ما ولی این شور و جنون به‌گونه‌هایی دیگر بروز می‌کند و آن خشونت دیوانه‌وار جای خود را به خل‌بازی‌های کودکانه می‌دهد.

میلاد میربستانی می‌داند که بسیاری از شعرها حاصل کودک‌اندیشی است؛ اندیشه‌ای که با عقل دورنگر و حسابگر مناسبتی ندارد.

او این اندیشه را با لحنی همراه می‌کند که به‌طور همزمان شوق و ترسی ساده‌دلانه و کودکانه را به خواننده منتقل می‌نماید. این لحن که کمک بزرگی به توفیق شعر می‌کند، تنها از یک مضمون ساده تشکیل شده است.

با این لحن حتی می‌توان فضای لوکیشن شعر را حدس زد. «هیس!» تنها برای خواب‌ماندن ساعت و طولانی‌کردن فرصت دیدار نیست بلکه برای آنکه دیگران (نامحرمان!) از این دیدار باخبر نشوند! گوشه‌ای دنج است برای وصال!

این شعر پرداختی مدرن از مفهومی کهن است که دایره واژگانی و لحن متن باعث نوشدگی مضمون آن شده است.

 

* «دوپهلوها»/ میلاد میربستانی/ فصل پنجم/ 1395/ (شماره صفحه ندارد!)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نسترن مقیمی ۱۹:۴۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۰
    0 0
    تصویرسازی کتاب خیلی جالب و زیبا بود و البته جملات . من این کتاب رو برای همسرم خریدم