چریک اردوویژه که روزگاری با جامه سرخ فامِ آلکمار ۲۱ بار قلعه‌های حاضر و ناظر در سرزمین لاله‌های وحشی را مُسخّر و عنوان آقای گلی را نصیب خود کرد، اینک با جدایی از فاینورد در چند راهی انتخاب قرار گرفته است.

کالبدشکافی یک خبرِ منتشرشده درباره حضور «جهان» در ایران/ 
جهانبخش: پرسپولیس؟ حالا نه، شاید وقتی دیگر!

۱-چریک اردوویژه که روزگاری با جامه سرخ فامِ آلکمار ۲۱ بار قلعه‌های حاضر و ناظر در سرزمین لاله‌های وحشی را مُسخّر و عنوان آقای گلی را نصیب خود کرد، اینک با جدایی از فاینورد در چند راهی انتخاب قرار گرفته و به دنبال اتمسفری است که بیش و پیش هوای تازه را به ریه‌هایش برساند. ژوئن پایانِ فصل وصل پسر جیرنده بود. او که در سه فصل حضور در باشگاهی پرطمطراق، روزهای پرفراز و نشیبی را سپری کرد و بارها در تنگنای حضیض، عزیز شد تا دنیس تکلوز مدیرفنی و سخنگوی فاینوردی‌ها در کنفرانس‌های خبری برای ستایش کاپیتان یوزها با کمبود کلمات مواجه شود. موسیو تکلوز اما در آخرین مصاحبه خود در برابر ریزپرسی خبرنگاران آب پاکی را روی دست همه ریخت و رسماً خبر جدایی قطعی توپچی شرقی را اعلام کرد: بدرود پسر جنتلمن!

۲-فلش بک می‌زنیم و هفته‌ها و ماه‌های نشیب تفنگدار بلندبالا را در ذهن مرور می‌کنیم. مقاطعی که باوجود پیش‌بینی منتقدان او به راهبه‌ای در دِیر بدل نشد، رد پای خویش را در سنگلاخ ناکامی باقی نگذاشت و با جدّ و جهد به هر ترتیبی که بود دوباره به صف اول برگزیدگان پیوست. جنگجوی کهنه کار که بی‌واسطه در عنفوان جوانی خود را از داماش به سرزمین آسیاب‌های بادی رساند، طی این سال‌ها تمام تلاش خود را به کار گرفته تا از چشم‌ها نیفتد و سر از کافرستان رؤیاهایش درنیاورد. مرور درامِ او در برایتون، آلکمار و البته فاینورد نشان می‌دهد وینگر تیزچنگ به سادگی اهل عقب‌نشینی نیست، علاقه‌ای به دنده خلاص در باند کندرو ندارد و دستمال سفید را به سهولت بالای سر نخواهد برد.

۳-اینک اما در گرمای کشنده اروپا تفنگ‌داری با ۸۴ بازی ملی روزهای حساسی را سپری می‌کند. او باید به نتیجه نهایی برسد که همچنان بند دلش در قاره‌یشمی پاره شود و به مأموریت خود در جایی که دوست دارد، ادامه دهد و یا بی‌اعتنا به کش آمدن روزهای برزخی به خانه پدری برگردد و به سهل الوصول‌ترین پیغام‌ها و پسغام‌ها پاسخ مثبت دهد. اینکه شاه ماهی که همواره به ادامه فوتبال خود در اروپا تأکید کرده، در کارزار عمل به عهد خویش وفادار خواهد ماند و یا در برکه‌های بومی دیده خواهد شد، سؤالی است که جواب چندان سخت و ممتنعی ندارد!

۴-خبر پیشنهاد باشگاه پرسپولیس از طریق مدیر برنامه‌های علیرضا در حالی در سایت‌ها و پایگاه‌های خبری وایرال می‌شود که کمترین نشانی از تمایل او به بازی در سرزمین مادری-دست‌کم تا این ساعت- به چشم نمی‌خورد. در حالی‌که برخی رسانه‌ها با شعله ور کردن خبر مذاکره رضا درویش و مشاورانش با امیر هاشمی مقدم مدیر برنامه‌های جهانبخش، خواسته یا ناخواسته تنور سرد بازار مکاره را گرم کرده، بلکه پایان پاراگرافِ مهجوری باشگاه ضربه خورده از کوچ ستاره‌هایش را نقطه بگذارند، خبرهای موثق از رایزنی جهانبخش و مدیر برنامه‌های وی با دو باشگاه هلندی، یک باشگاه بلژیکی، یک باشگاه سوئدی و البته یک باشگاه ترکیه‌ای برای ادامه حضور پسر کم حاشیه در فوتبال اروپا حکایت دارد. موضوعی که نشان می‌دهد اساساً پخش خبر قرمز شدن کاپیتان در چنین وسعتی، چندان با واقعیت سازگاری ندارد. پس به دقیقه اکنون و به ضرس قاطع می‌توان نوشت او در فصل پیش رو نه در اردوگاه سرخ و نه در هیچ گردان داخلی دیگر آفتابی نخواهد شد و همچنان در مرتع سبز اروپا و در یکی از باشگاه‌های در حال مذاکره باامیر هاشمی مقدم و خودش به دریبل کردن، سانتر کردن، جنگیدن و سوگلی شدن مشغول خواهد شد.

۵-چند روز پیگیری برای شنیدن پاسخ صریح پسر بی‌تکلف به شبهه‌های ایجاد شد بالاخره پاسخ داد و آقای گل اسبق اردوویژه در برابر پرسش قدس که آیا در افق پیش رو پیراهن سرخ یا هر پیراهن آشنای دیگری را در اتاق پرو بر تن خواهد نشاند، دو جمله تحویلمان داد؛ «پرسپولیس؟ نه فعلاً به اروپا فکر می‌کنم. پرسپولیس باشد برای وقتی دیگر».

۶-این می‌تواند خط بطلانی بر تمام شایعات، ‌ایهام‌ها و ابهام‌ها باشد و خنجر تیترهای جگریِ رنگ مشوّش و مغشوش را به نیام برگرداند. چه کسی گفته در روزگار استیلای هوش مصنوعی آرزو بر سی و یک ساله‌ها عیب است؟

دردانه‌ای که ۴هزارو۶۰ کیلومتر آن سوتر فرصت بیشتری برای همکلام شدن با خانواده‌اش ساکن بالای شهر قزوین را دارد، همو که روزگاری حیاط کوچک باغچه پدری را آب می‌داد و در عصرهای داغ پایتخت شاه تهماسب صفوی به افشاندن بذر رؤیاهایش فکر می‌کرد، عزم خود را جزم کرده تا فصلی دیگر در سرزمین همیشه بارانی هلند بماند و از پشت پنجره اتاقش برای موبورهای غریبه دست تکان دهد.

هلند هم اگر نشود او در جایی مثل بلژیک که نسیم هلند به وضوح در آن می‌پیچد و یا جایی در مختصات کاملاً سبزِ دوردست، برای سه فصل دیگر لااقل-به گفته خودش- مبارزه خواهد کرد و خالق فریم‌های جذاب عکاسان را تهییج می‌کند که بر شاترها فشار بیاورند و زیرفلاش اَبَر دوربین‌ها به شکار جنگجویی با ریش‌های خرمایی دل خوش باشند.

۷-نصرت رحمانی گفت: جنگجویی که نجنگید اما شکست خورد. کلام آخر را انگار علی جهان می‌گوید: «نجنگیدن و شکست خوردن در قاموس من جایی ندارد».

سرد و گرم چشیده‌ای چون ماه که می‌خواهد پیش از عبور از مرزهای برنایی کامل شود. یک بدر تام و تمام!

*امیدمافی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.