سیام آذر ماه سال گذشته بود كه مردي با هويت رسول ياكوزا در شهر ناگویای ژاپن در جریان درگیری خونیني، مردی به نام میلاد را از پای در آورد و به همین اتهام تحت تعقیب پلیس ژاپن بود تا اینکه اوایل مرداد ماه امسال در تهران بازداشت شد. او در بازجویی پلیسی مدعی بود از مقتول یک تلفن همراه به قیمت چهار میلیارد تومان خریده که مصرفکنندگان مواد با آن تماس میگرفتند اما پس از چندی متوجه شده اند که او شماره جدید خود را به مشتریانش اعلام کرده است و همین موضوع باعث درگیری میان آنها شد.
در ادامه تحقیقات انجام گرفته از وی، دو پسر جوان به بازپرس پرونده مراجعه و از عامل جنایت شکایت کرده و گفتند که در ناگویا کار میکردند و رسول آنها را مدتی گروگان گرفته و بعد از اخاذی و زورگیری از آنان، مجبورشان کرده ناگویا را ترک کرده و به ایران بازگردند.
پس از شکایت این افراد بود که متهم دوباره در شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ناحیه 27 مورد بازجویی قرار گرفت و این بار مدعی شد گفتههای آن دو شاکی را قبول ندارد، اگر آنها مدارکی درباره اخاذی، زورگیری و حتی گروگانگیری ارائه کنند که نشان دهد 500 میلیون یا بیشتر خسارت دیدهاند، حاضر است سه برابر خسارت مالی آنها را بپردازد.
با توجه به انکارهای این متهم، بازپرس محمدمهدي مرشدلو دستور داد که برای فاش شدن جرایم متهم، او با دو شاکی جدید مواجهه حضوری شود. از سوی دیگر با توجه به این که متهم به قتل چند روز قبل صحنه جنایت را بازسازی کرده و در آنجا منکر جنایت شده بود، بازپرس جنایی به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی مأموریت داد تا برای مشخص شدن این ماجرا، تصویر بازسازی صحنه قتل را با تصویر درگیری منجر به قتل در ناگویای ژاپن، مطابقت دهند.
در ادامه مصاحبه اختصاصي ما را با رسول ياكوزا ميخوانيد.
***چند سال داري؟
32 ساله هستم.
***در ژاپن چه کار میکردی؟
در كار مواد بودم. من و ميلاد به نوعي همكار و رقيب بوديم. او البته سردسته ما به حساب ميآمد. درگيري ما هم سر همان تلفن همراه كذايي شروع شد كه چهار ميليارد تومان خرجش كرده بوديم و هيچ پولي از آن به دست نياورده بوديم. اگر ما ميدانستيم كه قرار است چنين اتفاقي بيفتد اصلا پي طلب مان نميرفتيم. ما رفته بوديم كه طلبمان را بگيريم و اين اتفاق شوم افتاد. شما ميشنويد كه ما با شمشير و چماق بالاي سر ميلاد رفتيم در حاليكه اين خيلي معمولي است. در ژاپن هركسي را ببینی يك شمشير و چاقو کنارش دارد. ما هم قصد كشتن او را نداشتيم. ما ميگفتيم بيا گوشي را پس بگير پولمان را بده. شما باشي از چهار ميليارد تومان ميگذري.
***همين الان دو نفر پيدا شده اند كه ميگويند تو از آنها 500 ميليون تومان باج گرفته اي؟
با آنها هم ملاقات كردم. جفتشان دروغ ميگفتند. يكي ميگفت 500 ميليون تومان من را سركيسه كرده است. گفتم چه چيزي ازت گرفتم كه اينقدر ميارزيد. طرف را زير و رو كني با كل خانواده اش 500 ميليون تومان نميارزد. حق هم دارند بيايند يك چنين ادعايي كنند. همين شما روزنامهها مرا بدبخت کردید. مينويسيد طرف روزي 500 ميليون تومان درآمد داشته است. من هم بودم ميگفتم طرف معدن طلاست بروم يك چيزي بكنم. يك بنده خدايي به نام کدخدایی بود اون هم دقيقا مثل من تو اين مخمصه افتاد. منظورم اف14 یا همان سلطان وحشت ژاپن است. براي اينكه بتواند زودتر آزاد شود هركس آمد و گفت اينقدر از ما برده بهش زيانش را داد، الان هم بيچاره شده است و بالاخره توانست از زندان آزاد شود.
***در ايران هم سابقه اي داشتي؟
بله. دو تا سابقه درگيري داشتم. من 18 سالم بود كه از ايران رفتم به ژاپن و خیلی زود بود برای اینکه بخواهم سابقه ای داشته باشم. از سربازي نيز معاف شده بودم و يك بار قبل از ژاپن، به آلمان رفته بودم كه ديپورت شدم. وقتي به ايران آمدم گذرنامه ام را ضبط كرده بودند و براي اينكه بتوانم به ژاپن بروم مجبور شدم كه به يك قاچاقچي مقدار ده هزار دلار بدهم و به آنجا بروم. در آنجا كار براي يك تبعه ايران نيست. بايد دنبال قاچاق مواد مخدر برويم و به همين دليل ما نيز با بچه محلهايمان كه از قبل شناختي داشتيم كم كم در كار مواد افتاديم.
***از زن و بچه و تحصيلاتت بگو؟
زنم دو رگه روس ژاپن است. يك بچه هم در شكم دارد كه هنوز به دنيا نيامده است و ملاقاتش هم نكرده ام. در مورد تحصيلات هم فقط سيكل دارم.
***روز درگیری چه اتفاقی افتاد؟
يك سالي بود كه ميلاد را هيچ جايي پيدا نميكرديم و هيچ جايي هم آفتابي نميشد. گوشي هم خالي شده بود و هيچ زنگ خوري نداشتيم. به هر طريقي بود شماره اش را به دست آورديم و با او در ناگويا قرار گذاشتيم میلاد الان خیلی مظلوم شده و همه فکر میکنند که ما یکهویی ریختیم سرش و کتکش زده ایم به خدا اینطور نبود.
برای ما شاخ و شانه میکشید همه ما را هر 8 نفرمان را که در آن دعوا حضور داشتیم به قتل و کتک کاری تهدید کرده بود. ما آدمهای خاص خودمان را داشتیم میلاد هم یارهای خودش را داشت. اما اصل ماجرا این بود که ما را دور زده بود. با همفکری همه آنهایی که از تک خوری و نامردی میلاد ضرر دیده بودند قرار شد باهاش تماس بگیریم و خودمان را مشتری معرفی کنیم. اتفاقا کلکمان هم گرفت.
این نشان میداد که میلاد چقدر طمع کار شده است. خدا رحمتش کند. همان قدر که من روزنامهها را میبینم و برایم تعریف میکنند حتما خانواده میلاد هم پیگیر روزنامهها هستند. اما خدایی نامردی کرد همه داشتیم کار میکردیم. یکهو همه را دور زد. روز حادثه هم قرار شد به ما مواد بفروشد داخل یک پارک در ناگویا قرار گذاشتیم.
آمد، اتفاقاً با یک ماشین خیلی خوب هم سر قرار آمد. زماني كه به سر قرار رسيدیم شش الی هفت نفر با هم سر قرار آمده بودند که تا آمدیم با آنها صحبت کنیم سوار ماشین شدند و فرار کردند. با ماشین جلوی ماشین میلاد پیچیدیم که یکدفعه پیاده شد فرار کند و ما جلویش در آمدیم. تفنگ کشید که بزند من شمشیر کشیدم و دستش را انداختم. الان که این حرف را میزنم شاید تعجب کنید اما همه اینها آنجا واقعیت دارد. ما قاچاقچیهای مواد مخدر با هم درگیر میشویم و برخی از ما ایرانیها در آنجا هستند یک دست ندارند، یا یک گوش ندارند و یا اینکه انگشتهایشان قطع شده است خب اینها به خاطر این است که آنجا سعی میشود تا جایی که ممکن است مشکلات مسالمت آمیز بین خودمان حل شود.
***به قطع عضومی گویید مسالمت آمیز؟
زندان در ژاپن خیلی وحشتناک تر از قطع عضو است بچهها این طوری مشکلاتشان را حل و فصل کنند خیلی بهتر از این است که توی آن کشور کارشان به زندان و دادگاه بکشد. مجرم مجرم است کاریش هم نمیشود کرد قانونشان اصلا اما و اگر و استثنا ندارد.
***وضعیت درآمدی تان چطور بود؟
ماهی 400 الی 500 میلیون تومان عایدیمان بود و 15 نفر بودیم که باید اینها را بین خودمان قسمت میکردیم. آنجا یک آب معدنی میخواهی بخری باید 15 هزار تومان پول بدی. مطمئن باشید چیزی برایمان نمی ماند و این خانه شهرک غرب را با هزار زور و زحمت به دست آوردم. آنجا پنج نوع مواد میفروختیم. کوکایین، حشیش، ماری جوانا، هرویین و اکسپنشن. ما نیاز داشتیم و به خاطر همین در کار همه چیز بودیم.
***پشیمانی؟
نه، کار اشتباهی نکرده ام.
نظر شما