صبوحی خامنه افزون بر اینکه از سال 78 در آموزش و پرورش خراسان رضوی مشغول به کار بوده، به عنوان نویسنده داستان کوتاه در سالهای اخیر فعال است.
کتاب «پاییز از پاهایم بالا میرود» داستان زندگی معلمِ جوانی را در روستایی سردسیر روایت میکند که ورود به روستای مذکور درمی یابد تازه ماجرا برای او آغاز شده است و اتفاقات پیش آمده در روزهای بعد را از دیدگاه درونی خود برای مخاطب بازگو میکند. این نوع شخصیت پردازی و استفاده از عناصر مختلف دیگر در این اثر سبب شد تا منتقدان حاضر در این جلسه از ابعاد مختلف به بررسی ویژگیهای این کتاب پپردازند که در ادامه میخوانید.
پرگویی به روایت داستان ضربه میزند
در این جلسه، یکی از نویسندگان و منتقدان کتاب، نوع نگاه نویسنده این اثر را متفاوت برشمرد و اظهار داشت: در گفتار عامیانه میان ایرانیان، مباحث در بیشتر مواقع طولانی میشود که این امر سبب بی حوصلگی مخاطب میگردد، لذا متأسفانه در روایت داستانهای کتاب در کشور نیز این موضوع مانع جذب مخاطب و نیز مانع پیگیری او از ادامه داستان میشود.
علی براتی کم گویی در داستان و پرهیز از نکات یا داستانهای فرعی غیرضروری در رمانهای ایرانی را نکته قوت آن دانست و اضافه کرد: این امر افزون بر اینکه به درگیر شدن مخاطب با داستان کمک میکند، سبب میشود تا از خطر ضربه زدن به داستان در قالب پرگویی و استفاده از موضوعات بی ارتباط جلوگیری گردد.
او که خود نیز نگارش کتاب «پسر من قاتل است» را تمام و روانه بازار کرده است، ادامه داد: این کتاب افزون بر روایت داستانهای غیرمرتبط با محور اصلی قصه، قصد ورود از ساحت سنتی به مدرن را دارد که این امر سبب شده، مخاطب دچار دلزدگی شود و از مطالعه ادامه آن بگذرد.
این نویسنده و منتقد کتاب بازی با سایهها در بخش زیادی از این اثر را از جمله نکات مثبت و قوت آن بیان و تأکید کرد: به نظر میرسد، هر کدام از این سایهها تبدیل به شخصیتی شدهاند که میتواند سبک جدیدی از معرفی شخصیتها در یک داستان شود.
استفاده مناسب از زبان صمیمی
یکی دیگر از نویسندگان با اشاره به اینکه استفاده از زبان صمیمی در این کتاب سبب شده تا مخاطب پا به پای داستان پیش رود، اظهار داشت: افزون بر اینکه در این اثر، جغرافیای مناسبی برای مخاطب معرفی میشود، استفاده از عنصر تعلیق در آن نیز به لحظات شیرینی برای مخاطب تبدیل شده است.
فاطمه خلخالی افزود: استفاده از خرده داستانها در کنار روایت داستان اصلی نیز از دیگر نقاط قوت آن به شمار میآید که سبب شده مخاطب در لحظه لحظه داستان این کتاب خود را با شمار زیادی از اتفاقها و رخدادهای متنوع روبه رو ببیند و این ویژگی برایش جذاب باشد.
او البته نقدی نیز به این کتاب وارد کرد و گفت: به عنوان مخاطب این اثر توقع داشتم، ارتباط میان دو شخصیت اصلی داستان بیشتر از آنچه که روایت شده بود، از سوی نویسنده بیان شود و به نظرم در این بخش کم کاری شده است.
لزوم توجه به انتخاب زاویه دید مناسب در نگارش داستان
اما یکی دیگر از نویسندگان با تأکید بر لزوم توجه به انتخاب زاویه دید مناسب در نگارش داستان، این امر را در جذب مخاطب مؤثر برشمرد و بیان کرد: در این کتاب نویسنده از زاویه دید درونی شخصیت اصلی برای روایت داستان خود بهره برده است که این امر سبب شده تا در برخی بخشهای کتاب، مخاطب دچار سردرگمی شود.
عباس زاده با اشاره به اینکه استفاده از زاویه دید درونی و بیرونی شخصیتهای داستان کتاب مذکور میتوانست این سردرگمی را رفع کند، یادآور شد: نویسنده به جای استفاده از زاویه نگاه درونی میتوانست، روایت داستان را از سوی اول شخص فاعل در نظر بگیرد تا مخاطب در لابلای تک گوییهای شخصیت اصلی گم نشود.
او اضافه کرد: شروع داستان و بازی کردن با سایه از جمله مهمترین نقاط قوت آن به شمار میآید، زیرا شخصیت پردازی برای سایهها از مواردی است که مخاطب را به مطالعه ادامه داستان جذب میکند.
نظر شما