به گزارش قدس آنلاین به نقل از تبیان ، از جمله آسیب های جامعه اسلامی زمان امام حسین (علیه السلام) آسیب حکومت و رهبری جامعه بود. «امام (علیه السلام) در نامه ای به سعید بن عبدالله حنفی - از شهیدان روز عاشورا - می نویسد: فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط به جان خودم قسم که امام و پیشوا و رهبر مسلمین نمی شود مگر آن کسی که به قرآن خدا حکم کند، میزان حکم او قرآن مجید باشد. «القائم بالقسط» در میان مردم به عدل و داد قیام کند «الدائن بدین الحق» خودش ملتزم به دین حق باشد. «الحابس نفسه علی ذات الله» آن کسی شایسته امامت و پیشوایی و رهبری است که خود را در راه خدا و بر خدا حبس می کند و به تعبیر روشن تر خود را وقف کند بر خدا یعنی او را جز خدا منظوری نباشد.» [1] حضرت در حقیقت چهار خصوصیت را برای رهبر جامعه اسلامی معرفی می کند.
حال ببینیم این صفات در رهبر جامعه اسلامی آن زمان هست یعنی آیا این چهار خصوصیت را دارد؟ قبل از هر چیز، حدیث دیگری از خود امام حسین(علیه السلام) درباره رهبر جامعه می آوریم تا ببینیم آیا رهبر جامعه اصلا حق رهبری را دارد یا نه تا بعد به آسیب او برسیم. حضرت می فرماید «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید، و لقد سمعت جدی رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان» یعنی بر اسلام سلام، یعنی با اسلام باید خداحافظی کرد و باید فاتحه اسلام را خواند. اگر واقعا کار امت اسلامی به آنجا برسد که رهبر امت اسلامی و زمامدار مسلمین جهان و قائد مسلمین و به تعبیر دیگر امام مسلمین مردی مانند یزید بن معاویه باشد با اینکه من از جدم خاتم الانبیا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.» [2]
از جمله آسیب های جامعه اسلامی زمان امام حسین (علیه السلام) آسیب حکومت و رهبری جامعه بود. حکومتی که حاکمش اسلام حقیقی را پیاده سازی نکند و منحرف باشد، مشخص است که مردم جامعه اش به چه چیزهایی گرایش می یابند.
با این حدیث ما متوجه می شویم رهبری که کلا حکومت کردنش حرام است و حق رهبری ندارد بر مسند است. در درجه اول بودن خود او آسیبی بزرگ است؛ حال با آوردن شواهدی این آسیب را بازتر و روشن تر می کنیم. امام حسین (علیه السلام) در نامه ای که به معاویه می نویسد می فرماید: «و امارتک صبیا یشرب الشراب و یلعب بالکلاب ما اراک الا و قداوبقت نفسک و اهلکت دینکه و اضعت الرعیه و الاسلام» [3] «معاویه تو در مقامی هستی که کودکی را بر مسلمانها امیر می کنی - مراد یزید پسر معاویه است کودکی که شراب می نوشد و با سگها بازی می کند. معاویه می بینم تو را که خود را هلاک، و دین خود را تباه، و امت اسلامی را بیچاره کرده ای.
امام با این جمله ها ماهیت این آسیب را بخوبی نمایان می سازد و همه را بر ملا می کند تا مردم بدانند چه آسیبی بر جامعه اسلامی سایه افکنده است. مسعودی در شأن یزید و آسیب حکومت می گوئید: یزید مردی خوشگذران و عیاش بود. او کسی بود که حیوانات شکاری، سگ، میمون و یوزپلنگ داشت و پیوسته مجالس شرب خمر برپا می کرد. روزی در مجلس شراب خود نشست و پسر زیاد هم در طرف راست او بود و این بعد از آن بود که حسین بن علی را کشته بود پس به ساقی مجلس خود رو کرد و گفت: اسقنی شربه تروی مشاشی ثم من فاسق مثلها ابن زیادصاحب السر و الامانه عندی و لتسدید مغنمی و جهادی؛ یعنی ای ساقی محفل به من جام شرابی ده پس برگرد و ابن زیاد را شاداب و سیراب کن آن کسی که رازدار من است آن کسی که امین کار من است آن کسی که محکمی کار من و مبنای خلافت من با دست او محکم شد و حسین بن علی (علیه السلام) را کشت.
مسعودی بعد از جمله هایی که درباره ی یزید و مظالم و ستمکاریهای او می نویسد، می گوید که او مانند فرعون بود در میان رعیت. بعد می گوید: بل کان فرعون اعدل منه فی رعیته و انصف منه لخاصته و عامته بلکه فرعون در میان رعیت خود از یزید عادلتر بود و در میان مردم نسبت به خواص و عوام خود با انصافتر. مسعودی سپس می گوید این نارواییها و بی باکیها و بی تقواییها و بی دینیهای یزید به ملت و امت اسلامی هم اثر کرد. حاصل سخن اینکه به حکم «الناس علی دین ملوکهم» «غلب علی اصحاب یزید ما کان یفعله من الفسوق» همان گناه هایی که یزد می کرد بر اصحاب او و کارمندان دولت او هم غلبه کرد. آنها هم همین کارها را از سر گرفتند «و فی ایامه ظهر الغناء بمکه و المدینه» وقتی دولت و زمامداران همه گنهکار می شوند، در روزگار او غنا و آوازه خوانی و موسیقی در مکه آشکار شد. «در مدینه لهو و لعب به کار برده شد» در مدینه هم مردم عادت کردند به غنا و نشستن پای خوانندگی خواننده ها «استعملت الملاهی...» و وسائل لهو و لعب به کار برده شد «و اشهر الناس شرب الشراب» مردم آشکارا شراب می نوشیدند چنانکه خلیفه شان آشکارا می نوشید ...
«و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید، و لقد سمعت جدی رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان» یعنی بر اسلام سلام، یعنی با اسلام باید خداحافظی کرد و باید فاتحه اسلام را خواند. اگر واقعا کار امت اسلامی به آنجا برسد که رهبر امت اسلامی و زمامدار مسلمین جهان و قائد مسلمین و به تعبیر دیگر امام مسلمین مردی مانند یزید بن معاویه باشد با اینکه من از جدم خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود خلافت بر آل ابی سفیان حرام است.»
حال خلیفه مسلمین که فردی چون یزید بود پس وای بر حال آن امت اسلامی؛ اینجا سخن امام حسین (علیه السلام) صادق است که فرمود باید فاتحه اسلام را با رهبری یزید خواند و خداحافظی کرد. امام (علیه السلام) در جای دیگر بیان می دارند که آنها چگونه بودند و چه می کردند: «ایها الناس ان رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا لعهد الله [4] مخالفا لسنه رسول الله (صلی الله علیه و آله) یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله الا و ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و الستأثروا بالفی ء و حلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غیر.»
فرمود: مردم جدم، نیای بزرگوارم پیغمبر شما امت اسلامی چنین گفت هر کسی که سلطان جائر و امام و پیشوا و رهبر بیدادگری را ببیند که حرامهای خدا را حلال می شمارد و حرمتهای خدا را در هم می شکند و پیمان خدا را نقض کرده است و با سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مخالفت می کند...
بدین ترتیب و با دانستن اوضاع حاکمان در آن دوره و تاثیر آن در مردم جامعه، به خوبی خواهیم فهمید که چه اتفاقی بر اسلام حقیقی به وجود آمده است و مردم از اسلام حقیقی چه می دانند.
پی نوشت
(1).گفتار عاشورا - انتشار - مهر 60 - تهران - ص 159.
(2).همان ص 157.
(3).الامه و السیاسه - ابن قتیبه - چاپ مصر - 1356.
(4).«لحرام الله ناکثا لعهد الله» درست است
نظر شما