مصطفی آذری، از جنس همان آدم هایی است که جز خدمت به خلق خدا، چیزی راضی شان نمیکند. با او که از پیشگامان و حامیان حمایت از کارتن خوابها و سرپرست انجمن نجات یافتگان امامعلی(ع) است، گفتوگویی داشتیم که در ادامه بخشی از آن را میخوانید.
آقای آذری، از خودتان بگویید. چه شد که رسیدگی به افراد بیخانمان شد اولویت زندگیتان؟
شاید اعتراف کردن برای من، مانند همه سخت باشد اما میخواهم اینجا و برای خوانندگان شما اعتراف کنم. میخواهم بگویم من هم جزیی از همین دسته بودم. متاسفانه چند سال پیش، با وجود اینکه هنرمندی خطاط بودم و همسر و فرزندانی داشتم، به دام اعتیاد گرفتار شدم و همه را از دست دادم. پس از آن و قطع حمایتهای خانواده بود که جز در کنار خیابان و حاشیه شهر جایی برای اقامت نداشتم. چه روزها و شبها که تکهای کارتن، فرش و پتو و کلاً همه داشته من از زندگی بود. با همین وضع چند بهار و زمستان را پشت سر گذاشتم تا اینکه در یکی از شب های سرد زمستان سال 89 در سرما، یخ زدم و فقط با یک معجزه زنده ماندم بطوری کاملاً ناخواسته و با لطف خدای بزرگ موفق به پاک شدن و نجات از آن وضعیت اسفناک شدم.
در همان دوران سیاه، با افرادی آشنا شده بودم. آن هایی که شرایطی مانند خودم داشتند. حالا دیگر خوب میدانستم افرادی که ضایعات جمع میکنند یا اعتیاد داشته و لباسها و بدنی کثیف دارند؛ دارای خانواده هستند و به خاطر یک اشتباه و نبود یک حامی به این روز درآمدهاند. تصمیم گرفتم به آن ها هم کمک کنم. یکی از آن ها، دوستی بود که او هم در سرمای زمستان یخ زده بود و بخاطر یخزدگی دو پایش را از زانو به پایین از دست داده بود. ترس از این داشتم که زمستان پیش رو را چطور سپری میکند. کمک به او برای ترک و سپس اسکان و کاری مناسب، شروعی بر ادامه راهی بود که تا به امروز ادامه دارد.
چه طیفی را کارتن خواب میدانید؟ تعریف خاصی دارد؟
نداشتن جایی برای خواب و روی کارتن خوابیدن، تعریف یک کارتن خواب است. اما به نظر من کارتن خواب فردی است که جامعه دیگر او را نمیپذیرد و خانواده از او قطع امید کرده است. مانند زندانی ها که برای مدت تعیین شده توسط قاضی، استحقاق شهروند بودن را ندارند. اما این افراد تا وقتی زندهاند و به خاطر شرایطشان از بودن در محیط گرم خانواده محروم هستند.
کم سن و سال ترین کارتن خوابی که دیدهاید چند ساله بود؟
این افراد سن خاصی ندارند. وقتی یک خانواده به هر دلیل کارتن خواب میشود از کوچکترین فرد تا بزرگترین آن درگیر این معضل میشود. کوچکترین فردی که تحت حمایت مرکز قرار گرفت، نوزادی 7 ماهه بود. بچههای 5 ساله، 12 ساله و... داشتیم که پس از کمک به ترک آن ها که بیشترشان اعتیاد داشتند و پس از سالم شدنشان، همگی با هماهنگی به بهزیستی سپرده میشوند.
در همین مدت محدود به چند نفر کمک کردهاید؟
آمار دقیقی از این افراد ندارم اما مطمئنم با این کمکها و حمایت ها در این چند سال، بالغ بر 600-500 نفر به زندگی عادی و طبیعی خود برگشتهاند.
به این افراد چه خدماتی توسط شما و دیگران حامیان ارایه میشود؟
هر کاری که برای سلامت و ادامه زندگی یک فرد لازم باشد در این مرکز انجام میشود. حتی اگر از دست خودمان هم کاری برنیاید، از حامیان مرکز درخواست کرده و با کمک آن ها این کار را انجام میدهیم. نخستین کمکی که باید برای یک کارتن خواب در مورد معتادان انجام داد، بحث سم زدایی است. مورد بعدی تغذیه است که همه آن ها سوء تغذیه دارند. درمان بیماریهایی که با آن درگیرند، زخمهای عفونی که حتی بیمارستانها و کمپهای دولتی بخاطر نداشتن پول و شرایط جسمانی آن ها را نپذیرفتهاند با همیاری پزشکانی که با مرکز همکاری میکنند، از اولین اقداماتی است که برای آن ها انجام میشود. اما از آن مهمتر، بحث درمان روحی و روانی است. جلسات رواندرمانی، تزکیه روح و نفس، پیش گرفتن روال معنوی و تعهدات اخلاقی و رفتاری و کلاً باور سازی، حتی تمرین طرز صحبت کردن، راه رفتن و... از گامهای بعدی برای کمک به زندگی سالم است. بعد از طی آن مراحل بحث اشتغال و برنامهریزی برای زندگی شان است. کار در کارگاههایی که توسط مرکز اداره میشود گام بعدی برای بازگشت آن ها به زندگی عادی است.
خدمات شما در فصول مختلف سال مثل تابستان و زمستان متفاوت است؟
به نظر من فشارهای بیرونی عاملی است برای تلنگر به این افراد و کمک به داشتن زندگی عادی و سالم. اینکه بخواهیم آن ها را تشویق کرده و فقط یک وعده غذا در هفته به آن ها بدهیم، کمکی به حال آن ها نیست. کارتن خواب حمایت میخواهد، باید آن ها را حمایت کرد. از سرما حفظ کرد. به آن ها روحیه داد و تا رسیدن به روزهای عادی تنهایش نگذاشت. این کمکها روز و شب و فصل نمیشناسد و در همه سال جریان دارد. ما هم هر هفته در حد توان و بضاعتمان غذا میپزیم و به میان آن ها میرویم، نه اینکه بخواهیم فقط شکم آن ها را سیر کنیم. بلکه با این هدف که بتوانیم با این وسیله، پل ارتباطی برقرار کرده و آن ها را به سمت سالم شدن و زندگی سالم هدایت کنیم.
از خانمهای کارتن خواب بگویید.
متاسفانه به دلیل حساسیتهایی که وجود دارد، کار کردن در حوزه خانمها قدری شرایط متفاوتتری دارد. به محض شناسایی خانمهای کارتن خواب آن ها را به کمپی که مخصوص خانمها است هدایت و در آنجا نگهداری میکنیم. معمولاً در کنار یک مرد کارتن خواب یک مادر، یا یک همسر، یا یک خواهر و یا دختر کارتن خواب هم وجود دارد که همگی به حمایت نیاز دارند.
از حامیان خانم هم بگویید. آن ها چه نقشی برای سالم سازی این افراد دارند؟
تمام کمک در بحث کارتن خوابها، کمک مالی نیست. خانمهای بسیاری با ما همکاری میکنند که عمده وظیفه و کار آن ها شناسایی و حمایت از کارتن خوابها است. کمک به تحصیل بچهها، مشاورههای خانواده، کمک به بازگشت افراد کارتن خواب که سالم شدهاند به آغوش گرم خانواده و آماده کردن بستر لازم و صحبت با همسران و خانوادههای آنان از کارهایی است که حامیان مرکز و بویژه خانمهای داوطلب انجام میدهند. مورد بعدی درمان است. خانمها به خاطر احساسات دلسوزانه و مادرانهای که دارند، تا کنون در ادامه راه کمکهای بسیاری به تک تک افراد داشتهاند. بیشک اگر همفکری و حمایتهای آنان نبود مشکلات زیادی در ادامه راه داشتیم.
به عنوان یک شهروند عادی با زندگی عادی و معمولی، چه کمکی میتوانیم به این دسته از هموطنانمان بکنیم؟
رسالت همه ما این است که فرهنگی بسازیم تا به کارتن خواب به چشم یک مجرم نگاه نشود. فردی که انگیزه و امیدی برای زندگی ندارد، منتظر فردایی نیست و دست به هر جرمی میزند. باید با آن ها ارتباط برقرار کرد و شماره یا آدرس یک سرای نجات را به آن ها داد. شاید همان یک ارتباط کوتاه که ممکن است با یک شکلات کوچک برقرار شود، راه نجات یک فرد ناامید و برگشت او به زندگی عادی باشد و می دانیم که نجات یک فرد، نجات یک جامعه است.
نظر شما