به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم ، مرگ به عنوان یکی از رمزآلودترین حقایق زندگی انسان، همیشه جزء اصلیترین دغدغههای او بوده است و بسیاری برای حل و فرار از آن اندیشیده و تلاش کردهاند. رمز حقیقت مرگ، در گرو فهم حقیقت دنیاست که در همین مورد باید به فکر فرو رفته و از کلمات معصومین علیهم السلام و قرآن کریم مدد بگیریم.
رابطه مرگ با دنیا
امام علی علیه السلام در روایتی بسیار عمیق، رابطه مرگ و دنیا را اینگونه شکافتهاند:«إِنَّمَا الْمَرْءُ فِی الدُّنْیَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِیهِ الْمَنَایَا وَ نَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَی وَ لَا یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ فَنَحْنُ أَعْوَانُ الْمَنُونِ وَ أَنْفُسُنَا نَصْبُ الْحُتُوفِ فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ وَ هَذَا اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ لَمْ یَرْفَعَا مِنْ شَیْءٍ شَرَفاً إِلَّا أَسْرَعَا الْکَرَّةَ فِی هَدْمِ مَا بَنَیَا وَ تَفْرِیقِ مَا جَمَعَا[1] انسان در این دنیا نشانهای است که تیرهای مرگ به سوی او روان هستند، ثروتی است که مصائب در مصادره آن سبقت میجویند، با هر جرعهای که مینوشد و هر لقمهای که میخورد در گلو گرفتنهایی است و شخص به نعمتی نمیرسد مگر با جدایی از نعمتی دیگر و به روزی از زندگی خود نمیرسد مگر با سپری شدن روزی دیگر از محدوده عمر خود. بنابراین ما یاران مرگ هستیم و جانهای ما نشانه مرگها. و چگونه امید بقا داشته باشیم در حالی که این شب و روز چیزی را بالا نمیبرند و به شرف نمیرسانند مگر آنکه در ویرانی آن با شتاب هجوم میآورند و هر چه را جمع کردهاند پریشان میسازند». به نکاتی درباره این حدیث گرانقدر اشاره میکنیم.
مرگ؛ نتیجه حقیقت دنیا
دنیا را باید مجموعهای از کارها برای رفع نیازهای خود در آن بدانیم. به این معنی که ما از دنیا چیزی جز همین رفع موقّتی نیازهای موقّتی نمیفهمیم. قرآن کریم درباره حقیقت زندگی دنیا میفرماید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور [آلعمران/185] و زندگی دنیا، چیزی جز سرمایه فریب نیست!». این زندگی و عوامل سرگرم کننده آن از دور، فریبندگی خاصی دارد، اما به هنگامی که انسان به آن نائل میگردد، و از نزدیک آن را لمس میکند، معمولاً چیزی تو خالی به نظر میرسد، و معنی"متاع غرور" نیز چیزی جز این نیست. به علاوه لذّات مادّی از دور، خالص به نظر میرسند، اما به هنگامی که انسان به آن نزدیک میشود میبیند آلوده با انواع ناراحتیهاست و این یکی دیگر از فریبندگهای جهان ماده است.[2]
امید واهی به زندگی دائمی در دنیا
به راستی چقدر سؤال جدّی را امیرمؤمنان بیان فرمودند که:« فَمِنْ أَیْنَ نَرْجُو الْبَقَاءَ [3] از کجا باید امید به دائمی بودن در این دنیا داشت؟». سؤال بسیار محسوس و کلیدی است. دنیا مجموعهای است از روزها و شبها که حتّی انسانهای موفّق در آن نیز همانند کسانی هستند که ساختمان رفیع، باعظمت و پُرهیبتی را بنا میکنند ولی در طول همین روزها و شبها است که عمر آنان به اتمام میرسد. آن ساختمان باعظمت هر روز و هر شبی که میگذرد پایهاش سُستتر شده و به ناگاه فرومیریزد. از آن همه شرافتی که در دنیا جمع کردهاند جز خبری باقی نمیماند. این بهترین دلیل بر عدم بقاء دنیاست زیرا در این دلیل، شریفترین انسانها در این دنیا و با نگاه دنیایی، رفتنیترین افراد هستند زیرا بیشترین غنایم را رها کرده و رفتهاند. پس نتیجه میگیریم که این دنیا محل قرار و بقاء نیست.
شیرینیهای تلخ
نکته دیگری که امیرالمؤمنین علیه السلام در این روایت به آن اشاره میکنند، شیرینیهایی است که همیشه درهمآمیخته با تلخیهاست و این از خصوصیّتهای دنیاست. خودِ این مطلب دلیل دیگری بر عدم بقای دنیاست. وقتی اصل شیرینیها در این دنیا دوامی ندارند، پس در واقع اصل دنیا نیز نمیتواند دوامی داشته باشد. «وَ مَعَ کُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِی کُلِّ أَکْلَةٍ غَصَصٌ وَ لَا یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَی [4] با هر جرعهای که مینوشد و هر لقمهای که میخورد در گلو گرفتنهایی است و شخص به نعمتی نمیرسد، مگر با جدایی از نعمتی دیگر». حتّی اگر تلخی مخلوط با شیرینیها نشود حدّاقل این است که انسان در خوشترین حالتها لذّتش کوتاه و از بین رفتنی است. همه اینها به این معناست که ورای این دنیا باید سرای دیگری باشد که در آن، اصل بر باقی ماندن همه چیز است نه گذر کردن!
دیدن معاد بصیرت میخواهد!
امام علی علیه السلام باز هم نکتهای نغز در رابطه با درک معاد میفرمایند به این بیان که: «وَ إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الْأَعْمَی لَا یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً وَ الْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا [5] آدم کوردل، جهانهای ماوراء دنیا را نمیبیند و زندگی دنیوی تنها نهایت دیدن او است؛ اما آدم بینا و بصیر، آینده را با بصیرت خود مینگرد و میداند که سرای حقیقی و جاودان ورای این جهان است». دلیل ندیدن جهان باقی و دل بستن به جهان فانی گیج شدن انسان در بین زینتها و تنوّعات دنیاست که باعث غفلت انسان و سرگرم شدن به آنها میشود.
نتیجه اینکه؛ نیاز اوّلیه برای فهم و درک آخرت، شناخت و درک حقیقت دنیاست تا به وسیله عبور دادن توجّه خود از دنیا به کشف آخرت نائل شویم. به عبارت دیگر علّت و رمز عدم درک یا فهم جدّی معاد، گم شدن در دنیا و نشناختن صحیح آن است. ضمن اینکه شناخت صحیح دنیا برای داشتن زندگی دنیایی بهتر نیز بسیار به انسان کمک میکند. پس شناخت حقیقت دنیا میتواند هم دنیا و هم آخرت انسان را آباد کند.
پینوشت
[1]. سیدرضی، نهجالبلاغه(صبحی صالح)، ص503.
[2]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص20.
[3]. سیدرضی، نهجالبلاغه(صبحی صالح)، ص503.
[4]. همان.
[5]. سیّدرضی،نهج البلاغة(صبحی صالح)، ص191.
نظر شما