قدس آنلاین - سینمای دفاع مقدس طی چندسال گذشته هم بهلحاظ کمی و هم بهلحاظ کیفی با افت شدیدی روبهرو بوده است. این درحالی است که آثار و نوشتههای متعدد و جذابی از خاطرات سالهای جنگ منتشر شده است، ولی با وجود تنوع گسترده سوژههای موجود در این کتابها، کفگیر سینمای ایران در این زمینه به ته دیگ خورده و کار به جایی رسیده که در چندسال فقط یک یا دو فیلم قابل دفاع در این حوزه تولید میشود.
کتابهای خاطرات دفاع مقدس هرکدام قابلیت تبدیل شدن به یک یا چند فیلمنامه قوی و ارزشمند دارند و میتوانند در این برهوت کمبود تولید آثاری درخور توجه در حوزه دفاع مقدس بهعنوان منابعی ناب و دسته اول مورد استفاده سینماگران کشورمان قرار گیرند. اما با وجود این منابع، دلیل بیاعتنایی سینماگران به اقتباس در این زمینه، سؤالی است که از دو چهره شناختهشده در زمینه سینما و ادبیات دفاع مقدس پرسیدهایم.
مشکل اقتباس نداریم!
علیرضا سبط احمدی تهیهکنندهای که فیلم سینمایی «نغمه» را در حوزه دفاع مقدس در کارنامه کاری خود دارد، در عدم استفاده فیلمنامهنویسان و کارگردانان سینما از کتابهای حوزه دفاع مقدس، بازهم بحث تکراری بودجه را تأثیرگذار میداند و میگوید: مهمترین و بزرگترین اتفاق بعد از انقلاب اسلامی، 8 سال دفاع مقدس است و برای اولینبار در طول تاریخ معاصر کشورمان است که ما درگیر جنگی شدیم، بدون اینکه یک وجب از خاکمان را واگذار کنیم.
ولی حیف زمانیکه میخواهیم به این رویداد مهم بپردازیم، باز بحث بودجه به میان میآید و آن جاییکه باید دوستان به میان بیایند و متولی سرمایهگذاری در این زمینه باشند، عقبنشینی میکنند و حتی در دادن امکانات نظامی ،از فیلمساز طلب اجاره هم میکنند. باید بپذیریم که پروژههای جنگی خیلی پرهزینهاند و باید حمایت شوند.
این تهیهکننده با بیان اینکه مشکل ما مشکل اقتباس یا عدم اقتباس نیست، میافزاید: مشکل عدم حمایت و عدم برگشت سرمایه است. ما برای ساخت اینگونه آثار دلگرمی نداریم. من همین فیلم «بادیگارد» را مثال میزنم. میخواهم بدانم واقعاً اگر از این فیلم حمایت نمیشد، میتوانست هزینهای را که صرف آن کردهاند، برگرداند؟ آیا همین یکی دو نمونه فیلمی که با اقتباس ساخته شدهاند، خوب فروخته و هزینهشان را برگرداندهاند؟ اگر قرار است بسترسازی فرهنگی کنیم و از این رویداد سیاسی فرهنگی بگوییم، باید از سینما کمک بگیریم. هیچ رسانهای به اندازه سینما در این زمینه نمیتواند موفق باشد، ولی با کدام دلگرمی؟ مشکل ما عدم حمایت است. برای این است که سینما پر شده از فیلمهای ارزان.
سبط احمدی ادامه میدهد: بهنظر من سیاستگذاران فرهنگی در این دو سه دهه اخیر مسیر را به بیراهه رفته و جامعه را هم به بیراهه بردهاند. ما چگونه میتوانیم برای نسل آینده با این وضعیت الگوسازی کنیم. سیاستگذاران فرهنگی ما بهجای اینکه دغدغهشان ساختن این فرهنگ باشد، دغدغشان این شده که آیا در دولت بعدی کرسی دارند یا نه؟
اقتباس یک تخصص ویژه است
احمد شاکری نویسنده و منتقد آثار دفاع مقدس، اقتباس را موضوع درازدامن و بیپیشینهای نمیداند و معتقد است سینمای ایران به دلایل متعددی بهلحاظ اقتباسی از سینمای جهان عقب افتاده است. وی میگوید: اگر قرار باشد سینمای ایران را با سینمای غرب مقایسه کنیم، میبینیم که کلاً اقتباسها در سینما و تلویزیون ما بسیار اندک است. اما سؤال اینجاست که اساساً حوزه ادبیات دفاع مقدس در حوزه مستندنگاری چه ظرفیتهایی دارد؟ نکتهای که حتماً باید به آن توجه شود، مراتب بهرهمندی سینما از آثار روایی است؛ یعنی اگر ملاک را به این شکل قرار دهیم که آثار داستانی پرفروش هستند، ولی بخواهیم بگوییم لزوماً این آثار قابلیت تام و تمامی برای اقتباس تصویری دارند، این تصور فنی و دقیقی نیست.
این منتقد میافزاید: بهتعبیری سینما و تلویزیون در لایههای مختلفی ممکن است از یک اثر اقتباس کنند. اینکه اثر مستندنگاری در قالب مکتوب و با روایت کلامی میتواند توفیق داشته باشد، لزوما به این معنا نیست که در حوزه سینما هم توفیقاتی دارد. دلیلش تفاوت این دو مدیوم است.
شاکری ادامه میدهد: این قضیه دلایل متعددی دارد که یکی از این دلایل برمیگردد به این مورد که فیلمنامهنویسان ما متأسفانه در این زمینه بهصورت فنی هم توجهی به اقتباس ندارند. درواقع اقتباس یک نوع تخصص ویژه است که به فیلمنامهنویس این اجازه را میدهد که متن نوشتهشده را به قالب دیگری برگرداند. بهنظر میرسد یکی از دلایل این مسأله، وجود ضعفهای فنی است که کمتر هم دیده شده است.
سینماگران ما با ادبیات آشنا نیستند
وی در ادامه میگوید: مشکل دیگر، عدم آشنایی سینماگران و فیلمنامهنویسان ما با ادبیات است. طیف دیگری از سینماگران ما هستند که آشنایی با ادبیات داخلی ندارند که درواقع زمینههای غربگرایی موجب یک چنین انفعالی شده است؛ یعنی با یک پیشفرض غلط گمان میکنند که ادبیات تألیفی ما چیزی برای گفتن ندارد، لذا اساساً مطالعهای هم در این زمینه ندارند.
این منتقد اضافه میکند: طیف سوم کسانی هستند که ممکن است مطالعه داشته باشند، ولی زاویه فکری و فرهنگی نداشته باشند، که این خودش مسأله مهمی است. میبینید که الان در سینمای ما چه فیلمهایی تولید میشود. وقتی کسی سمت و سوی فرهنگیاش جلب رضایت جشنوارههای خارجی است، مطمئناً بهسمت ادبیات ارزشی نخواهد رفت.
وی به ظرفیتهای ادبی ادبیات هم اشاره میکند و میافزاید: بهنظر میرسد که در ادبیات ما، نویسندگانمان در حوزه داستان و راویان خاطره در حوزه مستندنگاری توجه کافی به چندمحصوله بودن کارشان ندارند. بهتعبیری داستاننویسان ما جوری نمینویسند که امکان اقتباس از نوشتهشان تسهیل بشود. خاطرهگویان بهنحوی آموزش ندیدهاند که بدانند چگونه خاطره بگویند و بهشکلی روایت کنند که به درد تلویزیون یا سینما بخورد.
وی ادامه میدهد: نکته دیگر به فروش آثار برمیگردد. در غرب کارهایی اقتباس میشود که فروش بالایی دارند، ولی الان شما به بازار ما نگاه کنید؛ بهصورت خاص کتابهای داستان ما چقدر تیراژ دارد؟ وقتی اثری پرفروش نیست، چرا سینماگر باید برای اقتباس از آن اقدام کند؟ از جمله موانع دیگر کارگردانها، مؤلفها هستند که سینماگر دیگر دلیلی نمیبینند که اثر یک فیلمنامهنویس را بخرد. متأسفانه این فرایند جاری شده است و همین قضیه میتواند بهنوعی مانع از اقتباس باشد.
نظر شما