قدس آنلاین- «لبخوانی چشمهایت» را باید تداوم منطقی سرودههای پیشین چمنکار دانست که البته در برخی حوزهها چون به عینیت درآوردن انتزاعیات و ترجیح توصیف بر تشبیه و استفاده هنرمندانه از ساختار سیال ذهن، قدمهای بلند و محکمی رو به جلو برداشته است.
ترجمه شعرهای مجموعه «لبخوانی چشمهایت» را بابک تبرایی برعهده داشته و توانسته همان صراحت و سادگی، و در عینحال ظرافتها و ریزهکاریهای مضمونی این مجموعه را بهخوبی از زبان مبداء به زبان مقصد منتقل کند، تا جاییکه خوانش متن انگلیسی شعرها برای مخاطب فارسیزبان هم خالی از لطف نیست.
شاید دوزبانه بودن مجموعه اخیر چمنکار این تصور را ایجاد کند که اشعار «لبخوانی چشمهایت» نسبت به اشعار مجموعههای پیشین شاعر، ترجمهپذیرتر و بهعبارتی سادهتر و عاری از پیچشهای زبانیاند، حال آنکه اتفاقاً باید آثار پیشین این شاعر را بهمراتب سادهتر از اشعار این مجموعه دانست. چمنکار برای ایجاد امکان ترجمه بهتر اشعار این مجموعه، پیداست که نه اصراری بر سادهنویسی و بیبهرگی از ظرافتهای زبانی دارد، و نه حتی میتوان گفت اشعار سادهترش را برای این مجموعه انتخاب کرده، و این البته از توانمندی مترجم است که توانسته اشعار این مجموعه، از سادهترین شکل ممکن تا زبانگراترینهایش را با حفظ ویژگیهای زبانی هریک، به زبانی دیگر برگرداند.
برخی اشعار روجا چمنکار در «لبخوانی چشمهایت» را باید از بهترین مصادیق دانست برای آن قول برخی از علمای بلاغت که توصیف را بر تشبیه ترجیح دادهاند و معتقدند که توصیف اگر هنرمندانه باشد، از هر نوع تشبیهی کارآمدتر است، مانند آنجا که میگوید: (تاج بیحالی/ افتاده روی سرش/ به کاسه آب خیره شده/ به چاقو/ به بندی که پایش را بسته// شب از نیمه گذشته، / خروسخوان است) و بسیار موارد دیگر.
اما درکنار توصیفات ریزبینانه و البته بکری که در این مجموعه میبینیم، باید پذیرفت که تشبیه، همچنان حرف اول را در سازوکار تصویری این شاعر میزند. چمنکار در اغلب موارد، با نوعی تجاهلالعارف و تظاهر به ندانستن حقیقت امر، عنصری را بهجای عنصری دیگر بهکار میگیرد، با این توجیه که دو عنصر، از جهاتی بههم شبیهاند: (هر ششثانیه یکبار/ به قلاب تو گیر میکنم/ هر ششثانیه یکبار/ مرا از آبی گلآلود میگیری// میان همین فراموشیها/ دوزیست شدهام).
استفاده بیحد و حصر و البته بسیار هنرمندانه از عنصر خیال، مهمترین ویژگی اشعار مجموعه «لبخوانی چشمهایت»، و بهبیانی مهمترین ویژگی اشعار روجا چمنکار است که البته در سادهترین شکل ممکن در قالب کلمات ریخته میشود. چمنکار حتی آنجاکه توجهاتی به ظرایف زبانی دارد و دخل و تصرفاتی در عرصه زبان به نمایش میگذارد، همچنان در تلاش است تا سطرهایش ظاهری آرام و بیتشویش داشته، و از کمترین فاصله با زبان مألوف و متعارف و مورد استفاده مخاطب برخوردار باشند، و همین مسأله است که اجازۀ میدهد شاعر، شانه به شانه مخاطبش بنشیند و با زبانی با او حرف بزند که کمترین تصور غریبگی را برای مخاطب ایجاد نکند.
دو بال دارم
دو بال دیگر هم قرض میکنم
آنقدر دور میشوم از آسمانت
که جهانت بیپرنده شود.
نظر شما