قدس آنلاین- تشبیه را اساس شعر دانستن، حکم قابلدفاعی است. اگر تخیل را ذاتی هر شعر فرض کنیم و مکانسیم ظهور و بروز تخیل در شعر را صورخیال بدانیم و آنگاه تمام انواع صورخیال را از استعاره و نماد و اسطوره گرفته تا مبالغه و اغراق و حسآمیزی و پارادوکس دارای بنمایهها و رگههایی از تشبیه بدانیم، پس به اینترتیب هر شعری را واجد درجهای از تشبیه دانستهایم.
ناگفته پیداست که هر شاعری میکوشد این ذات ساده را بهگونهای از دید مخاطب پنهان کند. به همین دلیل است که در شعرهای موفق غالباً تشبیه کمتر بهکار میرود و با حذف ادات تشبیه یا با تمهیدات دیگری آن را به استعاره و دیگر صورخیال تبدیل مینمایند؛ همان تبدیلی که فاطمهسادات حسینی در شعر خود به انجام رسانده است: زن چون بهمن مرتفع، نامنتظره و غیرقابل پیشبینی و همچنین ویرانگر است.
حسینی با حذف ادات تشبیه و با استفاده از آرایه اسلوب معادله، شباهت زن و بهمن را تعالی بخشیده و تا سطح شعر ارتقا داده است.
اتفاقاً بسیاری آرایه اسلوب معادله را نوعی تمثیل میدانند که آن هم ریشه در تشبیه دو موقعیت دارد.
ازنظر محتوایی نیز میتوان این شعر را متنی فمینیستی خواند که با تکریم و حتی برتریبخشی و ابهتبخشی به جنس زن به ستایش او برخاسته و مخاطب را نیز به ستایش او برمیانگیزاند.
*زنی در ازدحام ثانیهها ـ فاطمهسادات حسینی ـ مایا ـ ۱۳۹۵ ـ صفحه ۱۳
نظر شما