قدس آنلاین- هفته کتاب و کتابخوانی آغاز شده است و بهتناسب این نامگذاری، فعالیتهای بسیاری از مراکز فرهنگی تحتالشعاع کتاب قرار گرفته است. معمولاً در این هفته روزنامهها و خبرگزاریها پر میشود از گزارش مراسمی که بهمناسبت هفته کتاب برگزار میشود؛ برنامهها و مراسمی که باید همهاش منتهی بشود به یک مسئله و آن هم چیزی نیست جز کتابخوان شدن این جماعت کتابزده!
با همه اینها در هفته گذشته مجید غلامیجلیسه، مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب، بیستوپنجمین هفته کتاب را خانوادهمحور و شعار آن را «آینده روشن با خانواده کتابخوان» اعلام کرده است. حال سؤال ما این است که در جامعه با این شرایط فرهنگی، خانواده کتابخوان چگونه محقق میشود؟
اگر جزو خانوادههایی هستید که فارغ از مسائل فرهنگی حاکم بر جامعهای که در آن زندگی میکنید، دوست دارید در خانهتان روح کتابخوانی را زنده کنید و فرزندانی کتابخوان داشته باشید، گزارش امروز و تحلیلهای کارشناسان را بخوانید.
فقط دعا کنیم!
همیشه کارشناسان، نویسندگان، شاعران و فعالان حوزه فرهنگ تأکید کردهاند زمانی یک خانواده میتواند روح کتابخوانی را در خود ایجاد کند و فرزندانی تربیت کند که انگیزه خواندن و لذت بردن از کتاب را داشته باشند، که پدر و مادر آن خانواده، کتابخوان باشند و اگر پدر و مادر کتابخوان نباشند، خانواده کتابخوان ایجاد نخواهد شد.
ابراهیم زاهدیمطلق هم ضمن تأکید بر این مسئله میگوید: رفتارهای ما عموماً از پدر و مادر گرفته میشود و عموماً بچهها از پدر و مادر تقلید میکنند. در دوران کودکی این تقلید کورکورانه، ناشیانه و ناآگاهانه است و در بزرگسالی این تقلید تبدیل به عادت میشود. بهاعتقاد این روزنامهنگار، کتابخوانی مسئلهای است که باید بچهها آن را در رفتارهای پدر و مادر ببینند و پدر و مادر کتابخوان میتوانند فرزندانی کتابخوان تربیت کنند. اما مسئله اساسی این است که چقدر از پدرها و مادرهای این دوره و زمانه کتابخوان هستند؟
این نویسنده و منتقد با بیان این مسئله که همه ما در زندگی روزمرهمان کارهایی انجام میدهیم که به آن نیاز داریم، سؤالی مطرح میکند و میگوید: در شرایط امروز، خانوادهها چه نیازی به کتابخوانی دارند؟ امروزه کتابخوانی برای ما موقعیت شغلی ایجاد میکند و یا برای ما بین همسالان اعتبار، آبرو و احترام کسب میکند؟ آیا در جامعه ما بین استخدام آدم کتابخوان و آدم کتابنخوان تفاوتی است و اصلاً جامعه ما چه احترامی برای یک فرد کتابخوان قائل میشود؟
بهاعتقاد وی، کتابخوانی یک لذت شخصی است که شخص کتابخوان میتواند این لذت را به اطرافیانش هم تسری دهد و همین فرد اگر پدر و یا مادر شود، فرزندانی کتابخوان تربیت خواهد کرد.
برای کتاب یادبود بگیرید
نویسنده «یک جعبه پر از دروغ» قاطعانه میگوید: مسیر کتابخوان شدن افراد در جامعه ما بسته است. زاهدیمطلق مسئولان کتابنخوان و نبود الگوهای مرجع تأثیرگذار را دلیل این مسئله عنوان میکند و توضیح میدهد: مسئولان کشور مثل پدر و مادران هستند؛ پدران و مادرانی کتابنخوان. سؤال من این است که چرا تابهحال اینهمه وزیر بر مسند نشسته و رفته، اما یکبار خاطرات خود را منتشر نکردهاند؟ بههرحال اشخاصی مثل وزرای بهداشت و یا وزرای امور خارجه به کشورها و شهرهای مختلفی میروند و با آدمهای مختلفی همنشینی و دیدار دارند و حتماً این دید و بازدیدها خاطراتی در خود دارند که درصورت نوشته شدن و منتشر شدن، خواندنی خواهند شد، اما چرا تابهحال این اتفاق رخ نداده است؟
این نویسنده میگوید: پاسخ به این سؤال آسان است، چون در کشور ما مسئولان، مدیران سازمان و مشاورانشان اهل کتاب نیستند و بهطور کلی با مقوله «قلم» قهرند. در این شرایط چرا باید بهدنبال تربیت خانواده و جامعه کتابخوان باشیم؟ اتفاقاً برای داشتن خانواده کتابخوان در این جامعه فقط باید دعا کرد، چون کتاب در جامعه ما مردهای است که باید تندیس آن را ساخت و برایش یادبود گرفت!
این نویسنده، منتقد و روزنامهنگار در پایان گفت: با همه اینها نباید ناامید بود و حداقل اهل کتاب باید همچنان بهدنبال ترویج کتاب و کتابخوانی باشند؛ یعنی فرد کتابخوان را تشویق کنند، کتاب خوب را بههم معرفی کنند و به عناوین مختلف بههم کتاب هدیه بدهند و در جمعهای خانوادگی بهجای صحبت درمورد مسائل سیاسی و اقتصادی، راجع به کتاب حرف بزنند. شاید اینگونه بشود روح کتاب و کتابخوانی را حداقل در خانههایمان زنده نگه داریم.
با کتاب بد، بچهها را دلزده نکنیم
اما یک شاعر کودک و نوجوان درخصوص تحقق خانواده کتابخوان، بر معرفی کتاب خوب به کودکان تأکید میکند. کبری بابایی معتقد است: در هر جامعهای با هر شرایط فرهنگی باید مباحث و برنامههای کتابخوانی همیشه مطرح شود و نباید به این بهانه که آمار کتابخوانی پایین است، دست روی دست گذاشت و کاری نکرد.
وی میگوید: خانواده کتابخوان درصورتی محقق میشود که فرزندان یک خانواده لذت کتابخوانی را درک کنند؛ یعنی با کتابخوانی حس بدی به آنها دست ندهد و احساس خستگی نکنند و این حس وقتی ایجاد میشود که مسئله مطالعه برای بزرگسالان فرهنگسازی شود و اثر خوب برای کودک و نوجوان تولید شود.
این بانوی شاعر میگوید: پدران و مادران امروزی برخلاف پدر و مادرهای دیروز برای بچههایشان کتاب میخرند، با آنها به کتابفروشی میروند و با آنها کتاب میخوانند و این مسئله نتیجه همین فعالیتهای فرهنگی بوده است و اگر تعدادی از این بچهها، وقتی به سن نوجوانی میرسد، کتاب خواندن را رها میکنند، به این دلیل بوده که برنامههای کتابخوانی در خانواده استمرار نداشته و یا خانواده در دوران کودکی کتاب خوبی در اختیار کودک نگذاشته که او را در دوران استقلال، از کتاب دلزده کرده است.
شاعر «من مترسکم همین!» معتقد است: کتاب خوب میتواند در کتابخوان کردن کودک تأثیر زیادی بگذارد. اگر ترجمههایی را که بعضی ناشران حرفهای منتشر میکنند، بخوانید متوجه میشوید چقدر فضای متنوع نوشتاری در ادبیات وجود دارد که نویسندگان ایرانی از این ظرفیت کم استفاده کردهاند و به نوشتههای قالبی و طبقهبندیشده بسنده کردهاند.
نظر شما