قدس آنلاین _ گروه استانها_ لیلا مرگن: طرح تنفس جنگل یا همان توقف بهره برداری تجاری از جنگلهای شمال، بعد از مصوبه سال ۹۲ هیات وزیران به طور جدی در کشور پیگیری شد.
این طرح بهمن ماه سال گذشته در جریان تصویب برنامه ششم توسعه، با کش و قوسهای فراوان در مجلس نهایی شد و پس از ابلاغ به مرحله اجرا درآمد.
مهمترین دغدغه در اجرای طرح تنفس، کمبود منابع مالی بود. زیرا در جریان اجرای این طرح، بخشی از مشاغل وابسته به جنگل از دست میرفت و حقوق کارکنان حفاظتی جنگل هم به پول نفت گره میخورد.
دولت که هیچ گاه برای جنگل اولویتی قائل نیست، قطعا نقطه اتکای مطلوبی برای تامین اعتبارات نخواهد بود اما جنگل هم توان با شرایطی که برای آن ایجاد کردهایم توان خدمت رسانی و تولید چوب ندارد. بنابراین ناگزیریم مدتی بهرهبرداری تجاری را از جنگل متوقف کرده و برای بازسازی این اکوسیستم پول نفت را هزینه کنیم.
متاسفانه پیشبینیهای کارشناسی درباره بدعهدی دولت درست از آب درآمد و پول نفت به سمت جنگل سرازیر نشد اما از همه بدتر رفتارهای کارشناسانی بود که در سایه دلسوزی برای جنگل، به دنبال ایجاد کلاهی شرعی برای بهرهبرداری از درختان شکسته و بادافتاده جنگل بودند!
این در حالی است که برداشت درختان شکسته و افتاده قبل از اجرای طرح تنفس جنگل، چندان مورد توجه بهرهبرداران نبود زیرا تلفات این درختان در زمان بهرهبرداری بیش از درختان سالمی است که در قالب نشانهگذاری، بهرهبرداری میشوند و سود اقتصادی حاصل از آنها نیز کمتر از درختان حاصل از نشانهگذاریهاست.
حال که قانون برداشت درختان را بهطور کلی ممنوع کرده، تنها ابزار کسب درآمد از جنگل همان درختان شکسته و افتادهای است که این روزها گروهی عزم خود را جزم کردهاند که لزوم برداشت از این درختان را به قانونگذاران گوشزد کنند! اگرچه این تاکید در پشت هدف زیبای بهداشت جنگل مخفی میشود اما کیست که نداند درآمد حاصل از برداشت درختان شکسته و افتاده، مهمترین هدفی است که برخی کارشناسان را به سمت سخنرانی در زمینه اثرات منفی خشکهدارها بر وقوع آتش سوزیها سوق میدهد.
درست است که مطالعات کشورهای پیشرو نشان میدهد که درختان شکسته و افتاده در وقوع حریق در جنگل موثر هستند اما آیا نتایج این مطالعات، به ایران قابل تعمیم است؟ کدام مطالعه با چه دقتی در ایران انجام شده که نشان دهد خشکه دارها و درختان شکسته و افتاده در وقوع حریق جنگل، به چه میزان تاثیرگذار هستند؟ با کدام مطالعه میگوییم که باید درختان شکسته و افتاده برای حفظ بهداشت جنگل از این اکوسیستم خارج شوند؟ آیا مطالعات محدود انجام شده، قابل تعمیم به کل جنگلهای شمال هستند؟ بر اساس کدام فرمول وطنی میخواهیم تعداد استاندارد درختان شکسته و افتاده در هر هکتار جنگل را تعیین کنیم تا میزان برداشت از این درختان (با هدف درآمدزایی) در دوران تنفس، بیش از توان جنگل نباشد؟ و بالاخره اگر قادر بودیم برای اکوسیستم جنگلی به درستی برنامهریزی کنیم، چه شد که با ۶۰ سال سابقه برنامه ریزی به نقطه امروز رسیدیم و با یک باد و طوفان، حجم زیادی درخت شکسته و بادافتاده تولید شد؟ وضعیت امروز جنگل نشان میدهد یک جای کار ایراد دارد.
طرح تنفس جنگل نشان داد که در فهم علم جنگل نقصهای زیادی داریم زیرا برای باریکهای از جنگلهای شمال، با وجود دانشکدههای فراوان منابع طبیعی و یک سازمان عریض و طویل به نام سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور با بیش از ۷۰ سال سابقه فعالیت، هنوز نتوانستهایم طرحی جایگزین تدوین کنیم تا دو میلیون هکتار عرصه جنگلی کشور، بر اساس این طرح مدیریت شود. عدم تدوین طرح جایگزین برای مدیریت جنگلهای شمال شکستی بزرگ برای جامعه جنگلداری ایران به شمار میرود.
نظر شما