قدس آنلاین- «حزب التحریر» یکی از جریانهای فکری و اجتماعی کشورهای اسلامی است که ادعای خلافت اسلامی دارد و درگیریهای زیادی در کشورهای اسلامی ایجاد کرده است. فعالیتهای این حزب به داخل مرزهای کشور افغانستان هم کشیده شده و چند وقتی است که زمزمه ها و صحبتهای زیادی در این زمینه در محافل رسانهای این کشور و نیز مراکز مطالعاتی سایر کشورها مطرح شده است. از همین باب به سراغ «حجت الاسلام و المسلمین لطف الله جلالی» از اساتید برجسته مدرسه امام خمینی (ره) رفتیم و از وضعیت این حزب در افغانستان، ریشه های فکری آنها و نیز آینده گروه های سلفی و رادیکال در کشورهای مختلف پرسشهایی را مطرح کردیم.
اول کمی در مورد پیشینه حزب التحریر در افغانستان توضیح بفرمائید.
حزب التحریر یک جریان در اصل عربیست که به موازات جریان اخوان المسلمین ظهور کردهاست؛ جریان اخوان المسلمین در نیمه دوم قرن بیستم توسط آقای حسن البنا و با پشتیبانی فکری سید قطب تشکیل شد و هدفش هم قیام مسلحانه بود؛ قیام مسلحانه علیه حاکمان ستمگر و به قول خودشان ظالم و جاهل و ناشایست و ناصالح دولت های اسلامی. با توجه به رویه اخوانی ها، کم کم بحث تکفیر حکومتها در میان آنان پدیدار شد. در مقابل جریان اخوان که در مصر سقوط کرد، جریان دیگری در اردن به نام حزب التحریرظهور کرد. این حزب التحریر توسط شیخ محمدتقی نبهانی تشکیل شد؛ نبهانی نظرش کاملا مخالف نظر سید قطب و حسن البنا بود. قطب می گفت باید این حاکمان را براندازیم و به جایش حکومت تشکیل بدهیم و بعد براساس شریعت رفتار کنیم. یعنی کاملا رادیکال. نبهانی از همان ابتدا مخالف این تفکر بود. نکته اینجاست که ایشان هم مثل اخوانی ها معتقد به تشکیل دولت اسلامی بود اما معتقد بود که روش رادیکال و تند جوابگو نیست. وی می گفت ما الگوی قیام خودمان را باید پیغمبر قرار بدهیم. آیا پیغمبر در مرحله اول قیام مسلحانه کرد؟ ۱۳ سال در مکه نشست، آدم تربیت کرد، فکر پرورش داد، وقتی که افکارش را در بین مردم و جوانان گسترش داد و عده ای از افراد را هم براساس تفکر مورد نظرش تربیت کرد آنگاه با زمینه مساعدی که خود مردم به وجود آوردند، حکومت تشکیل داد. نباید کاری کنیم که در جوامع اسلامی کشتار راه بیفتد. بلکه راهش اینست که ما اول توحید را تدریس و تبیین کنیم و افرادی را براساس مبانی توحیدی تربیت کنیم. زمانیکه جوامع آمادگی پذیرش توحید را یافتند آنگاه سراغ تشکیل یک حکومت میرویم.
آقای نبهانی به شدت و به طور جدی طرفدار تشکیل حکومت بود، آن هم حکومت از نوع خلافت اسلامی و یک کتاب دارد به همین عنوان: خلافت اسلامی. در این کتاب توضیح می دهد که کشورهای اسلامی باید از این تشتت و مرزبندی های مدرن عبور کنند و به یک حکومت یک پارچه اسلامی و یک حاکم مسلمان به عنوان خلیفه بازگردند. اما این خلافت به سادگی تأسیس نمی شود، بلکه باید اول اندیشه و راهکارهایش ارائه بشود و بعد به مرحله اجرا برسد. اتفاقا گروهی از طرف حسن البنا هم آمدند اردن پیش نبهانی مذاکره کنند که بلکه به یک نقطه واحد برسند، اما نرسیدند. بعدها مهم ترین حزبی که مخالف دولت اسرائیل بود، حزب آقای یاسر عرفات، جبهه آزادی بخش فلسطین حزب التحریرفی الفلسطین آمد پرچم دار و مجری عملی تفکرات نبهانی شد. شاه حسین هاشمی، پادشاه اردن احساس کرد تفکرات نبهانی برای او مشکل ساز خواهد بود و او را به لبنان تبعید کرد.
به تدریج شعبه حزب التحریر لبنان هم تاسیس شد. در سوریه هم شعبه ای باز کرد و به تدریج به گونه ای شد که هم اکنون در بیش از ۴۰ کشور اسلامی دارای شعب مختلفی است. این حزب وارد کشور افغانستان هم شده است، اما از آنجائیکه این حزب، یک حزب غیر رسمی است و در هیچ یک ازکشورها بدنبال مجوز گرفتن نیست، زمان ورودش مشخص نیست. این جریان در بیشتر این کشورها غیر قانونی است به همین دلیل شما نمی توانید تاریخ هایش را راحت دنبال کنید.
ظهور جریان حزب التحریر در افغانستان به اواخر دوره طالبان و پس از طالبان یعنی در دوره حکومت دولت انتقالی و دولت موقت می رسد. در این مرحله ما شاهدیم که گروهی به طور رسمی آن هم نهبا مجوز دولت، نه با پرچم، نه با یک اساس نامه مشخص و کادر مشخص که رئیس و سخنگو و دفترش مشخص باشد، بلکه بدون اینها آغاز به فعالیت کردند. این گروه چیزی بود مابین و حد وسط جریان حزب التحریر آسیای میانه و حزب التحریر لبنان و حزب التحریر اندونزی یعنی نه به تندی در ازبکستان و تاجیکستان نه به آن نرمی اندونزی و مالزی. در افغانستان اطلاعیه هایی پخش شد. سایتی تأسیس شد به نام حزب التحریر ولایت افغانستان به نام یک ولایت یعنی یک نگاه متفاوت سلفی گونه. با این حال هنوز هیچ اطلاع رسمی در مورد دفتر و مکان این حزب نداریم اما کسی به نام آقای امین الله لشکری به عنوان رئیس حزب در ولایت افغانستان شناخته میشود. حال آیا این لشکری اسم واقعی است یا اسم مستعار! اینها محل بحث است که گفته می شود این آقای لشکری قبلا در زمان دولت کمونیستی در سازمان امنیت افغانستان بوده است.
محتوای سایت این جنبش از بیرون از افغانستان تغذیه می شود اما به هردو زبان فارسی و زبان پشتو است. الآن اطلاعیه هایشان به زبان پشتون است و در این سایت هم بیانیه ها و هم اطلاعیه هایشان موجود است. بعضادرگیری های لفظی که با بعضی مقامات حکومت داشته اند، قابل مشاهده است. مثلا یک جایی آقای عبدالله چیزی گفته است علیه حزب التحریر اینها واکنش نشان دادند یک جایی آقای کرزی، آقای غنی، وزیر خارجه چیزی گفته اینها واکنش نشان دادند.
نوعا درگیری بر سر چه مسائلی بوده است؟
مثلا ماه رمضان سال ۹۴ بود که یک انفجار در بدخشان صورت گرفت. این انفجار را کسی برعهده نگرفت. آقای عبدالله این انفجار را به گردن حزب التحریر انداخت و اینها فورا واکنش نشان دادند. گفتند ما مردم را نمی کشیم. این دقیقا درست بود. چون که اصلا مرام آنها این نبود که وارد دعواهای مسلحانه بشوند. بخش عمده ای از اعلامیه های سایت این جنبش پاسخ به اتهام هایی است که به اینها زده شده و اتفاقا این پاسخ ها درست است و آن اتهام ها نادرست است. چرا؟ چون که در نگاه بسیاری از کسانی که در افغانستان هستند حزب التحریر یک حزب سلفی است. البته سلفی است اما آنها سلفیه را با دیوبندیه و با وهابیت یکی می گیرند در حالی که تحریر نه دیوبندی است نه وهابی، سه چیز مجزا هستند. هرسه اینها هم دنبال عملی کردن الگوی خلافت هستند. اما هرکدام از یک زاویه خاص خودشان. هرکدام از نگاه ویژه ای که دارند به دنبال تشکیل حکومت اسلامی هستند، بر مبنای خلافت هم عمل می کنند. کتاب های آقای ظلوم و آقای نبهانی را به عنوان مبنای اعتقادی پذیرفته اند. به خصوص آن کتاب خلافت آقای نبهانی، کتاب الإسلام و الحکم. در این کتاب ها آقای نبهانی پیشنهاد خوبی برای بشر امروز دارد که خیلی از جوان های ما اگر بخوانند ممکن است جذب بشوند ولی باید توجه داشته باشیم که همین جریان تحریر که خودش در مقابل جریان اخوان قرار داده که از آن طرف در مقابل جریان سلفی گری حجاز یعنی وهابیت قرار داشته خیلی جاها از جمله در کشورهای آسیای میانه و افغانستان مورد بهره برداری سلفی گری وهابی قرار می گیرد و ازشان استفاده می کنند چرا؟ چون بسیاری از کسانی که در این کشورها جذب حزب التحریر می شوند خودشان از مبانی فکری حزب التحریر بی خبرند و فکر می کنند ما که دنبال خلافت هستیم اینها هم دنبال خلافت هستند پس ما چه هستیم؟ با هم برادر و یکی هستیم در حالی که نه، اصلا ظهور حزب التحریر در مقابل اینها بوده یعنی ظهور حزب التحریر در مقابل جریان مدرنیسم نبوده در مقابل جریان لیبرالیسم یا حتی در مقابل جریان کمونیسم نبود، بلکه اینها مشخصا در مقابل دو جریان ظهور کردند: جریان سلفی وهابی و جریان اخوان المسلمین که هردوی اینها قصد داشتند از طریق خشونت وارد شوند. اما اینها گفتند ما خشونت را قبول نمی کنیم. یعنی حرف اصلی این جریان این بود. الآن اتفاقی که افتاده این است که در کشورهای آسیانه میانه و افغانستان به دلیل این که سطح سواد پایین است و اطلاعات شان از مبانی کم است به جای اینکه کتاب های آقای نبهانی را بخوانند کتاب های وارده از عربستان را می خوانند و می شوند سلفی وهابی به عنوان حزب التحریر.
شما فرمودید الگوی التحریر از پیامبر خدا، الگوی مکه است. یعنی کارشان تربیت نیرو است. اینها قبلا در افغانستان کار جدی تربیتی شان چه بوده است؟
جزواتی را بین مردم تقسیم می کنند بیشتر در مدارس و دانشگاه ها، اخیرا یک جزوه ای در کابل پخش شد که من گزارشش را خواندم به نام «آزادی». کاملا با همین مفهوم تحریر همخوان است. کلمه آزادی هم برای بخش ها و طیف های مختلف جوانان جذابیت دارد، مفهومی است که برای سکولار و دین گرا و قوم گرا و اقشار مختلف جذابیت دارد. نگفتند برای حزب التحریر است. آمدند آزادی از ظلم را در این جزوه مختصر در دانشگاه های مختلف پخش کردند که آزادی باید اتفاق بیفتد اما کلیدواژه هایی به کار بردند که این کلید واژه ها گویای تفکر حزب التحریر بود. اینکه ما نباید حکومت ستمگر را قبول بکنیم باید در مقابل حکومت شیطان موضع بگیریم یعنی حزب التحریر الآن در افغانستان فعالیت های خُرد اینچنینی دارند. فعالیت کلان علنی ندارند.
یعنی در کل می توانیم بگوییم فعالیت آن چنانی چشم گیری ندارند؟
فعالیت در سایه دارند، چشم گیر هست اما در سایه است، یعنی فعالیت بارزی که بخواهند پرچم بلند کنند و سرو صدا راه بیندازند، ندارند. چون فضای افغانستان خیلی اجازه نمی دهد. یعنی الآن حکومت به شدت مخالف اینها است و به اینها رسمیت نمی دهد. اینها خودشان هم نمی روند از حکومت اجازه بگیرند چون مخالف مبانی شان است، فضا برایشان خیلی آماده نیست.
این شیطانی که اشاره کردید در جزوه هایشان مطرح میکنند منظورشان چه کسانی است؟
هرکسی که از حکومت اینها صرف نظر بکند. یعنی الآن اینها از نظرشان حکومت آقای غنی مصداقی از حکومت طاغوت است، شیطان است، اما با شیطان هم همیشه نمی شود مبارزه مسلحانه داشته باشید. نباید ولایتش را پذیرفت اما این که بتوانی سنگش را هم بزنی بستگی به جایش دارد.
در برابر آمریکا چطور؟
به شدت مخالف هستند. یعنی یکی از عنصرهای اصلی سلفی گری در جهان اسلام مخالفت با استکبار است. کل گروه های سلفی در دنیای اسلام مخالف استکبار جهانی بوده و هستند. یکی از عنصرهای مهم سلفی گری در همه گروه های مختلف که ما بیش از ۱۱ نوع سلفی گری در اسلام داریم، یکی از مظاهرش این است که نسبت به وضع موجود و ارتباط مسلمان ها با دنیای کفر معترض است، اما الگوهایشان هرکدام برای اصلاح این وضعیت فرق می کند، همه می گویند ما باید رو به گذشته و رو به پیامبر داشته باشیم. سلفی ها یک معیار مشترکی که دارند، این هست که باید پیغمبر را الگو بگیریم، اما اینکه از پیغمبر چه بگیریم؟ این مهم است. آیا فقط شمشیر بگیریم؟ یا از پیغمبر حسنه بگیریم، موعظه بگیریم، مجادله بگیریم اینها متفاوت است. حزب التحریری ها معتقدند که ما نسبت به این وضع موجود جهان اسلام کلا معترض هستیم، به اینکه عنصرهای مختلف از فرهنگ غربی وارد شده است معترض هستیم به اینکه جوان های مسلمان به جای اینکه لباس های دامن دار بپوشند، کت شلوار و شلوار جین می پوشند معترض هستیم، اما آیا راهش این است که این لباس ها را آتش بزنیم؟ نه باید این را صحبت بکنیم روشن گری بکنیم تا اینها از این بندها رها و آزاد بشوند و تحریر صورت بگیرد.
ارتباطات تشکیلاتی اینها با دیگر گروههای اهل سنت شمال یا حتی پاکستان چگونه است؟
تشکیلاتی ارتباط نمی گیرند. آنگونه که بگوییم حزب التحریر رسما با یک حزب دیگر همکاری کند اما به صورت انفرادی ارتباط دارند. حتی قائل هستند که این عضو ما برود عضو آن حزب بشود برای اینکه بتواند در تشکیلات نفوذ کند و افکارشان را تغییر بدهد
یعنی ممکن است همین ها در حزب جمعیت اسلامی یا حزب اسلامی هم باشند؟
بله ممکن است افرادی از اینها در آنجا نفوذ کرده باشند. این اصلا تزشان هست. همانطور که پیغمبر از خانه های مشرکین عضو می گرفت اینها از احزاب دیگر، از گروه های دیگر عضو میگیرند.
مجادلات فکری شان بیشتر در چه زمینه ای بود؟
عمده مجادلات فکری اینها در افغانستان با وهابی ها و سلفی ها است. چون هردویشان یک گفتمان مشترک دارند. برای همین دعواها بیشتر در دانشگاه ها مشهود است. هردو دنبال خلافت هستند. اما هرکدام با یک برداشت و روش خاص. درواقع جبهه مخالف اینها الآن وهابیت است. در گذشته هم همینطور بوده که اینها مخالف وهابیت بودند.
مگر وهابیت در افغانستان خیلی جدی است؟
وهابیت در بخش گفتمان ها جدی هست. اگرچه ما افراد وهابی نداریم یا اگر داریم انگشت شمار است یا افرادی داریم که وهابی رسمی نیستند، بلکه وهابی زده هستند، یعنی تحت تأثیر بعضی از افکار وهابیت قرار گرفته اند اما از این طرف تحریری ها به هیچ عنوان آنها را قبول ندارند و علیه گفتمان آنها موضع دارند. چون وهابی مسلکها معتقدند که ما بایستی مظاهر شرک را از بین ببریم؛ از طریق انفجار باشد، انتحار باشد، تبلیغ زورکی باشد هرچه باشد. اما اینها می گویند نخیر شما در مقابل این مظاهر شرکی که درست هم می گویید، در مقابل اینها باید روشن گری داشته باشید. کاملا مواضع مختلف است.
آینده اینها چگونه خواهد شد؟
ببینید آینده احزاب تندرو در هیچ جا امیدبخش نیست چون جهان و بشر امروز تندروی را قبول نمی کند. ممکن است یک جاهایی یک دولت مستعجلی مثل طالبان بشود اما در افغانستان دوام نمی آورد. شما ببینید حتی کشور عربستان سعودی که پرچم دار رسمی سلفی گری وهابی است، پابند به آموزه های وهابیت نیست. در دو سه ماه اخیر اجازه دادند که زنان رانندگی یاد بگیرند. اجازه دادند که در قانون صاحب رأی مساوی با مردها باشند. کسی تصور نمی تواند بکند که در عربستان همچنین چیزی اتفاق بیفتد. نمی توانند تفکرات سلفی گری را در جهان اجرا کنند.
*منتشر شده در ویژه نامه بیت المقدس روزنامه قدس
نظر شما