1- امروز نظام اسلامی، بلکه هست و نیست این سرزمین در شرایط خاصی قرار دارد. تاریخ ما را وارد یکی از حساسترین نقاط عطف خود نموده است؛ مرحلهای که این کشور میتواند یک گام بلند و اساسی برداشته و خود را از یک طبقه به طبقهای بالاتر بکشد؛ یا خدای ناکرده، اوضاعی شکل بگیرد که تا سالها نتوان جبران مافاتش را نمود.
2- شکست دیپلماسی رسمی ما در رویکرد مذاکره با غرب، اگر چه زمینههای بسیاری برای اوج گرفتن آتشهای تشتّت عمومی و تفرقه (بویژه به بهانه مقصر یابی برای این شکست) در خود دارد، اما به مراتب بیشتر از اینها نیز بستر مناسبی برای ایجاد عقلانیت راستین الهی و همدلی جمعی و اتحاد ملی، برای رسیدن به یک راه حل مشترک و مورد توافق همگانی است. اگر بن بستهای زندگی نبودند، نبوغ انسانها فعال نمیشد؛ یعنی گاهی ملتها نیز برای گرفتن تصمیمات سخت و سرنوشت ساز، نیاز به شرایط دشوار دارند!
3- در درجه نخست باید دقت داشت که در بین معتقدان به رویکرد سازش با غرب و آمریکا ( یا مثلا، تعامل سازنده با جهان!) اشخاص و حتی نخبگان دلسوز فراوانی وجود دارند. نخبگانی که با چشمانی باز و از نظر منطق معمولی، حتی واقع بینانه، به مسائل فعلی جهان و شرایط خاص نظام انقلاب اسلامی مینگرند؛ از آن سو امکانات گسترده، توان بالا و ظرفیتهای موجود در بین نیروهای دشمن را میبینند و از این سو، نقاط آسیب پذیر و شرایط بحرانی اقتصاد کشور را و نهایتاً هزینههای سنگین مقاومت را!
4- شاید مشاهده سطحی این شرایط هر انسان دلسوز، واقع بین و صاحب درایتی را به این نتیجه برساند که چارهای غیر از تسلیم حساب شده و بالا بردن گام به گام دستها در برابر فشار بی امان دشمنان نمانده است! وقتی مقاومت ممکن نیست، باید تسلیم شد و کوتاه آمد و فوق آخر، منتظر فرصتهای بهتری ماند؛ اما تمام این حرفها وقتی درست است که سازش و تسلیم ممکن باشد و هزینههای سازش، به مراتب کمرشکنتر از هزینههای مقاومت نشوند! یعنی اصل ماجرا و پرسش مهم و اساسی این است که: «این حدّ نهایی تسلیم ما چیست؟» آیا در برابر دشمنانی قرار داریم که تسلیم شدنِ ما را قبول کرده و به میزان قابل تعیین و مشخصی از عقب نشینی ما رضایت دهند؟ فشارهای اقتصادی ممکن است اقتصاد ما را تا مرز ورشکستگی پیش ببرند. اما مرز تسلیم شدن ما تا کجاست؟ مثلاً اگر در سوریه و لبنان تسلیم شویم، آیا فقط تعدادی از متحدان خود را از دست دادهایم، یا همین جنگ و ناامنیها به داخل مرزهای ما خواهد آمد؟ یا مثلاً در صورت عدم حمایت ما از لبنان و یمن، مبارزان این مناطق نیز تسلیم اسرائیل و رژیم سعودی میشوند؟ اصلاً چه ضرباتی باقی مانده که اگر تسلیم شویم، دشمنان ما بتوانند بزنند و تاکنون نزدهاند؟
5- یکی از شروط اصلی مقاومت، همدلی و همصدایی ملّی و داخلی است. تا وقتی عامه مردم ضرورت گفتمان مقاومت را درنیابند، به آن تن در نمیدهند؛ در این شرایط مقاومت تقریباً محال یا بسیار دشوار میشود. اما کدام عقل سلیم و انسان منصفی است که انکار کند، ما در طول سالهای اخیر، رویکرد سازش و تعامل را تا حدّ و حدود نزدیک به نهایت خودش آزموده ایم؟ نتیجه این رویکرد چه بوده است؟ آیا طرفین مقابل نیز به حد و حدود خود در این رویارویی آشنا بودهاند؟ برای طرفین مقابل، چه پیامی واضحتر از اینکه ملّت ایران برای دو دوره چهار ساله، به همین تفکر «آزمودن امکان سازش احتمالی» رأی 24 میلیونی مثبت داده اند (اگرچه با 16 میلیون رأی مخالف نیز حواس شان به همه چیز هست!) اما پاسخ آنها چه بوده است؟ هنوز حکم ریاست جمهوری مجدد آقای روحانی تنفیذ نشده بود که دولت جدید آمریکا آخرین میخها را به تابوت برجام کوبید! و دشمنان منطقهای ما برای یک تهاجم گسترده خیز برداشتند و نهایتاً تا چند هفته پیش که آن مردک هویج (ترامپ) عملاً آب پاکی را ریخت روی این جنازه! جنازه کالبد و ساختاری به اسم «امکان آشتی و مصالحه با طاغوتهای زمان».
6- گفتمان تعامل و سازش این روزها حوالی گور برجام، پریشان ایستاده و به نوعی دوران عزاداری خود را میگذراند. شرط انصاف نیست که به انسانهای عزادار فشاری مضاعف وارد آورد. باید به کسانی که دلسوزانه از این رویکرد حمایت کردهاند تسلّی و دلداری داد. باید به آنان کمک کرد که با واقعیات تلخ موجود کنار بیایند و شجاعت پذیرش آن را بیابند و بپذیرند که: دشمن هر قدر که میتوانسته این ملت را تحریم کرده و خواهد کرد. اما در عین حال، همین تحریمها میتوانند با کمی درایت و تلاش، تبدیل به بهترین فرصت تاریخی برای رشد صنعت بومی و اقتصاد پایدار و اشتغال آفرین داخلی شوند. گروههای سیاسی و طیفهای داخلی قدرت، اگر یکدله شوند، بی شک ما برگهای بسیاری برای بازی کردن داریم که تا کنون رو نیامده و نشدهاند. برگهایی که میتوانند حتی فتنه دشمن برای به انزوا کشاندنمان در جهان را به سمت خودشان بازگردانند. خیلی وقتها اگر در برابر دشمن مقاومت نکنیم، حد و حدود خودش را برای سازش و مصالحه نخواهد شناخت! یعنی واقعاً باید به این بصیرت ملی و فرا جناحی برسیم که: حتی سازش منطقی با دشمنان نیز نیاز به مرزهایی از ایستادگی و مقاومت دارد.
نظر شما