تحولات لبنان و فلسطین

۳۱ تیر ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۶
کد خبر: 611190

مصرف و مصرف زدگی برای هیچکس شخصیت نمی‌آورد، زیرا می‌دانیم بخش عمده‌ای از اقتصاد واقعی آدم ها، نوعی نیازهای روحی- روانی و فرهنگی است.

پیش از این عرض کردم که متأسفانه افکار عمومی ما هنوز هم متوجه نیستند که تئوری‌ها چگونه می‌توانند هست و نیست یک ملت را تحت تأثیر قرار بدهند! برای همین است که هیچ وقت آن‌ها را جدی نمی‌گیرند. یا به همین خاطر است که هنوز هم بسیاری از مدیران کلان یا متوسط ما متوجه نیستند که کشور اسلامی را نمی‌توان با تئوری‌های اقتصادی امپریالیستی اداره کرد! در این یادداشت سعی می‌کنیم فهرست وار مروری بر برخی از مبانی اولیه اقتصاد اسلامی داشته باشیم.
1 - اقتصاد در اسلام غیر ربوی و «کار و مهارت» محور است نه «سرمایه و فرصت» محور؛ زیرا نسبت به سرمایه راکد مالیات‌های مختلفی از خمس گرفته تا حج واجب، صدقه، وقف و... تعلق می‌گیرد. که مثلاً به هیچ کدام از سرمایه‌های درگیر تولید تعلق نمی‌گیرد. بنابراین در اقتصاد اسلامی این سرمایه دار است که مدام در پی تولید کننده و صنعتگر یا تاجر و... می‌رود، نه برعکس! (اگر همین یک اصل رعایت می‌شد، آیا مشکلی به نام «حجم نقدینگی» می‌توانست مثل سایه کابوسی وحشتناک، همواره تولید و تولیدکنندگان را تهدید کند؟!)
2- تولید محور است، نه مصرف محور. کمترین نتیجه این اصل آن است که در جامعه دینی، ارزش اجتماعی هر شخصی بستگی به میزان کارآفرینی او خواهد داشت، نه میزان مصرف او و حجم موتور ماشین شاسی بلندش! در چنین جامعه‌ای از افراد پولدار می‌پرسند چقدر کار آفرینی داری و چند نفر به واسطه تو نان می‌خورند؟ نه اینکه چقدر پول و ملک و املاک داری و سالانه چند مسافرت تفریحی خارجی می‌روی!
3- کفاف محور است نه رفاه محور و مصرف‌گرا. یعنی در پروسه «مصرف» مواردی چون صرفه جویی، ساده زیستی، قناعت و... مطرح است. مصرف و مصرف زدگی برای هیچکس شخصیت نمی‌آورد، زیرا می‌دانیم بخش عمده‌ای از اقتصاد واقعی آدم ها، نوعی نیازهای روحی- روانی و فرهنگی است. یعنی اشخاص تلاش می‌کنند با کسب ثروت بیشتر شخصیت اجتماعی خود را بالاتر ببرند و گرنه از نظر نیازهای ضروری معیشتی، مگر آدمیزاد چقدر غذا می‌خورد و چند متر جا و فضا را می‌تواند اشغال کند؟ بگذریم. (هر کدام از این مبانی بعدها باید به صورت تفصیلی توضیح داده شوند.)
4- دانش و تکنولوژی محور است، نه صنعت محور. یعنی صنعت باید در خدمت دانشگاه باشد نه برعکس! (آن گونه که خیلی‌ها تصور می‌کنند... و گله دارند که چرا دانشگاه‌های ما در خدمت صنعت نیست؟! در صورتی که صنعت باید در خدمت دانشگاه باشد، زیرا در نگاه دینی علم و دانش مطلوب‌های ذاتی هستند- نه عرضی و طفیلی! و در این صورت است که دانشگاه نیز با توان علمی خود می‌تواند مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را برطرف کرده و تمدن و مدنیت را توسعه دهد. وقتی نگاه کاسب کارانه به علم و دانش داریم، ارزش علم و دانش در مسیر سراشیبی قرار گرفته و اهل علم نیز به دنبال کسب وجهه و شخصیت اجتماعی، توسط تجمل‌گرایی و ثروت اندوزی می‌روند...)
5- کار تفریح است، نه رنج. (و بیکاری نشانه نادانی است  نه نوعی مظلومیت و طلبکاری از جامعه) واقعاً بیایید قبول کنیم کسی که بیکار است، در درجه نخست طلبکار از اجتماع و دولت نیست. اگرچه هر دولت و حکومتی وظیفه دارد برای اشتغال و رشد معیشتی شهروندانش تلاش کند، اما نیروهای کار یک جامعه (بخصوص جامعه‌ای که تازه دارد در مسیر توسعه یافتگی گام برمی دارد و می‌کوشد عقب ماندگی‌های خود را جبران کند) نباید به صورت غیر منطقی سطح مطالبات و توقع خود را بالا ببرند. بیکاری در فرهنگ دینی زشت است و کار برای آدم عیب نیست. وقتی کار و شغل ایده‌آل یک فرد موجود نیست، باید موقت هم که شده بیکار نماند و کاری کوچک‌تر را آغاز کند.
6- آبرو و عزت محور است، نه لذت محور. (در مصرف) یعنی اولویت با لذت‌های معنوی است. اگر قرار به لذت‌های نفسانی مثل خوردن و نوشیدن بود، انعام و چارپایان به مراتب از انسان جلوتر بودند! اما وجه امتیاز و مزیت نسبی انسان نسبت به تمام جانوران دیگر، همین قدرت تعقل و خردورزی اوست. خلاصه در نگاه دینی حفظ کرامت و شرافت ذاتی انسان بسیار مهم است و در همین نگاه است که مسائل قبلی نیز حاصل می‌شود. (چون که صد آید نود هم پیش ماست)
7- کار با رویکرد خدمت به خلق بیشتر موضوعیت دارد، تا رشد اقتصادی شخصی. یعنی یک تولید کننده و فعال اقتصادی، بیشتر نظر به آخرت خود داردنه دنیای زودگذر و بی ارزش. (این تفاوت بسیار مهم است و می‌توان کتاب‌ها در مورد آن نوشت...)
8- منافع جمعی همواره بر منافع فردی اولویت دارد. (برعکس ذات فرهنگ سرمایه‌داری) اما در عین حال، مالکیت فردی کاملاً مشروع و محترم به شمار می‌آید.
9- و... مالکیت در اصل از آن خداست (نه فرد) و این مالکیت بنا بر قواعد خاصی در جامعه توزیع می‌شود. (برعکس فرهنگ سرمایه داری، مالکیت جمعی بیشتر موضوعیت دارد، اما برخلاف نگرش سوسیالیته تساوی و عدالت را در توزیع نمی‌بیند. بلکه در فرصت‌های تولید می‌بیند و...)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.