تحولات منطقه

زهرا میرزاپور یک عروسک‌ ساز جوان است. او با یک ایده جذاب، کارش را شروع کرده؛ شما برای او عکس می‌فرستید و او عروسکی شبیه به عکس برایتان می‌سازد! به لطف همین ایده جذاب و البته اجرای هنرمندانه، کسب و کار خانم میرزاپور خیلی گرفته است.

عکس بده، عروسک بگیر!
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

«زهرا میرزاپور» متولد هفتم اردیبهشت ۷۴ در زنجان است. او در دانشگاه کارشناسی مهندسی صنایع خوانده ‌اما بیشتر از آنکه با این رشته دانشگاهی شناخته شود با فعالیت‌های هنری‌اش شناخته می‌شود. زهرا میرزاپور یک عروسک‌ ساز جوان است. او با یک ایده جذاب، کارش را شروع کرده؛ شما برای او عکس می‌فرستید و او عروسکی شبیه به عکس برایتان می‌سازد! به لطف همین ایده جذاب و البته اجرای هنرمندانه، کسب و کار خانم میرزاپور خیلی گرفته است. خودش می‌گوید تا اردیبهشت سال بعد وقتش رزرو شده است و فرصتی برای قبول سفارش تازه ندارد. گفت‌وگو با او، گفت‌وگو با جوان موفقی است که با تکیه بر توانایی‌های شخصی و با کمک گرفتن از ایده‌ای خلاق، کسب و کاری موفق را رقم زده است. 

  قصه عروسک‌هایی که می‌سازید، از کجا شروع شده است؟
من از بچگی عاشق عروسک بودم. یعنی از آن دخترهایی بودم که هرجایی عروسک ببینند حتماً باید بخرند و به همین خاطر یک اتاق پر از عروسک داشتم. نکته جالب اینکه وقتی کوچک بودم خودم، به کمک مادر، برای عروسک‌هایم لباس می‌دوختم.خانواده ‌ما، یک خانواده پنج نفره است. مادر خیلی هنرمندی دارم. مادرم از کودکی کارهای بافتنی را به من یاد می‌داد. خودم هم از بچگی کلاس‌های طراحی و نقاشی می‌رفتم. البته خیلی حرفه‌ای نبود اما به هر حال تابستان‌ها را با کلاس نقاشی می‌گذراندم. تابلوی رنگ روغن می‌کشیدم و به همین خاطر با رنگ‌ها آشنا بودم. به نظرم خیلی مهم است که برای کارهای هنری ترکیب رنگ‌ها را بلد باشید.من نقاشی می‌کردم و حتی در چند مسابقه هم برنده شده بودم. از همان دوران علاقه به کارهای هنری داشتم؛ مثلاً تزئینات مدرسه همیشه با من بود. ولی تمام این علایق، چه نقاشی و چه عروسک را حدود ۶ سال پیش از دانشگاه کنار گذاشتم. مثلاً می‌خواستم بگویم بزرگ شده‌ام. حتی نقاشی هم نمی‌کردم و کلاً هنر را رها کرده بودم. تا اینکه سال آخر دانشگاه دوباره در من این جرقه زده شد و انجام کارهای هنری را شروع کردم.

 چرا نقاشی را کنار گذاشتید؟
درمورد نقاشی استادان نقاشی که داشتم زیاد خوب نبودند. در ایام راهنمایی حتی برایم معلم خصوصی نقاشی هم گرفتند که توی خانه خودمان آموزش می‌دادند. اما ایشان هم بعد از مدتی رفتند تهران و من هم دیگر ادامه ندادم. همیشه دوست داشتم چیزهایی که دوست دارم را نقاشی کنم اما معلم‌ها اجازه نمی‌دادند. یک مدتی هم سعی کردم در منزل خودم نقاشی را تمرین کنم و ادامه بدهم اما چون توی اتاقم نقاشی می‌کردم بوی رنگ و تینر اذیتم می‌کرد. همین موجب شد دیگر ادامه ندهم و دیگر هیچ وقت به نقاشی برنگردم. حتی بچه‌هایی که با هم کلاس نقاشی می‌رفتیم نمایشگاه گذاشتند اما من شرکت نکردم. دلیلش هم این بود که من علاقه نداشتم کارهایی که کشیده بودم را بفروشم. آن قدر به کارهای خودم دلبستگی داشتم که آن‌ها را حتی به فامیل‌ها هم نمی‌فروختم. 

 اما اکنون عروسک‌هایتان را می‌فروشید.
بله. درمورد عروسک‌ها هم بعد از مدت‌ها توانستم خودم را راضی به فروششان کنم.

 با توجه به این علایق، چرا هنرستان نرفتید؟
آن زمان در زنجان نگاه‌ها به هنرستان رفتن، چندان خوب نبود. یعنی اگر درس کسی خوب بود باید ریاضی می‌خواند. من عاشق ادبیات هم بودم اما ریاضی را انتخاب کردم. حتی همین الآن هرشب باید شعر بخوانم بعد بخوابم. عاشق هوشنگ ابتهاج و فریدون مشیری بودم؛ الان بیشتر مولانا و سعدی و حافظ می‌خوانم. مدتی در زمان راهنمایی شعر هم می‌گفتم و دفتری داشتم که شعرها را در آن می‌نوشتم. اما نمی‌دانم آن وسط چه اتفاقی افتاد که همه دلخوشی‌ها و دلبستگی‌هایی که داشتم را یکی یکی کنار گذاشتم! اگرچه حالا همه آن‌ها برگشته‌اند؛ علاقه به عروسک و شعر و هنر.
 چرا رشته مهندسی صنایع را انتخاب کردید؟
از رشته ریاضی به این رشته رفتم. البته می‌خواستم در دانشگاه طراحی لباس بخوانم ولی چون در زنجان چنین درس و دانشکده‌ای وجود نداشت و من هم به خانواده وابسته بودم و نمی‌توانستم جای دیگری دانشگاه بروم، همان مهندسی صنایع را انتخاب کردم. از اطرافیان پرسیدم آسان‌ترین رشته ریاضی چیست؟ گفتند مهندسی صنایع. من هم مهندسی صنایع را خواندم تا آسان باشد و بتوانم در کنارش هنرم را ادامه بدهم.

 یعنی می‌دانستید که به عالم هنر برمی‌گردید؟
به صورت دقیق نه. مثلاً یک مدت می‌خواستم سمت طراحی بروم، مقداری هم پیش رفتم اما نشد. سه،چهار ترم از دانشگاه گذشته بود که به صورت نیمه حرفه‌ای کار عروسک‌ سازی را شروع کردم. اصلاً هم به فروش و درآمدزایی از این راه فکر نمی‌کردم. ولی وقتی اطرافیان استقبال کردند ادامه دادم.نخستین نفری که از من عروسک خرید، معلم مدرسه خواهرم بود. بعد از آن یک صفحه در اینستاگرام زدم و عکس‌ها را آنجا گذاشتم. حتی اینجا هم به فکر فروش و درآمدزایی به این شکل نبودم؛ فقط دوست داشتم دیده شوم. ولی خب خدا را شکر به درآمدزایی هم رسید.

 نخستین تجربه‌های عروسک‌سازی را یادتان هست؟
بله، در دوران راهنمایی با پارچه‌ای که خاله‌ام هدیه داده بود، عروسک دوختم! بعد از آن تا ترم چهار دانشگاه هیچ عروسکی نساختم. جالب است بدانید من حتی کار با چرخ خیاطی را بلد نبودم. اوایل فقط با دست کوک می‌زدم و عروسک می‌ساختم اما بعد مادرم کار با چرخ را به من آموزش داد.

 خاله تان ناراحت نشد که هدیه‌اش را تکه پاره کردید؟
نه؛ کوچک بودم. یعنی اول راهنمایی بودم که از پارچه آن یک جوجه و خرگوش ساختم. ساخت عروسک بعدی افتاد به سال آخر دانشگاه. آن سال با نمدی که تازه به ایران آمده بود، برای خواهرم عروسک نمدی ساختم. ولی نمد، چون خیلی ابتدایی بود، من را راضی نمی‌کرد. ساختن عروسک با نمد جزو صنایع دستی کشور روسیه است. آن موقع در اینستاگرام صفحه‌های روسی را نگاه می‌کردم و سعی می‌کردم از روی آن‌ها عروسک بسازم. خیلی خراب کردم تا بتوانم عروسک بسازم. شما فکر کنید هزار تا الگو زدم تا آخر همانی شد که می‌خواستم.

 نخستین عروسک‌هایی که فروختید همان نمدی‌ها بودند؟
بله. اما نمد پارچه‌ای است که پرز دارد. من هم وقتی می‌دیدم قیافه عروسک‌ها پرز دارد، بدم می‌آمد. خیلی دنبال پارچه خوب گشتم؛ پارچه‌ای که رنگ بدن باشد و بتوانم برای عروسک استفاده کنم. اما هرچه می‌گشتم پیدا نمی‌کردم. تا اینکه برای زیارت به مشهد آمده بودم و آنجا توانستم نخستین پارچه‌ها را که دلخواهم بودند، تهیه کنم.

 پس به نوعی کارتان از مشهد کلید خورده است.
بله. یادم می‌آید وقتی عروسک‌های جدیدم را برای فروش گذاشتم خیلی زودتر از آن‌ها فروش رفتند. سال ۹۳ بود که نخستین عروسک را ۶۰ هزارتومان فروختم. آن زمان سود نداشت. پارچه و مواد ساخت عروسک خیلی گران بود. خانواده برای اینکه من روحیه‌ام را از دست ندهم هرچیزی که لازم داشتم را خودشان می‌خریدند تا پول مشتری برای من بماند.

 چرا عروسک‌های شما اینقدر کوچک‌اند!؟
من از همان بچگی عاشق چیزهای کوچولو بودم. مجسمه‌های کوچولو، عروسک‌های کوچولو و... حتی یک کلکسیون از این جور چیزها داشتم. اوایل که کارم را شروع کردم به درخواست مشتری‌ها، عروسک‌های بزرگِ ۵۰ سانتیمتری هم می‌دوختم. ولی آن لذتی که باید را نمی‌بردم. حتی اگر مشتری از کارم راضی بود، چون خودم دوست نداشتم لذت نمی‌بردم. برای همین سعی کردم سایز عروسک‌ها را کوچک‌تر کنم. الآن بزرگ‌ترین سایز عروسک‌های من ۲۵ سانتیمتر است. هرچقدر هم مشتری اصرار کند ساخت عروسک بزرگ را قبول نمی‌کنم. نخستین کسی که در ایران تا این حد سایزهای کوچک کار کرده من هستم. برای همین از همان اول کسانی که مثل من چیزهای کوچک دوست داشتند از کارم خیلی استقبال کردند و تا الآن هم مشتری‌های خودم را دارم. هرکس عروسک کوچک بخواهد به من سفارش می‌دهد.

 یکی از کارهای جذاب شما ساختن عروسک از روی عکس‌هایی است که برایتان می‌فرستند. این ایده چطور به ذهنتان رسید؟
همان اوایل فعالیتم بود که یکی از مشتری‌هایم که دخترخانمی بود، خیلی اصرار داشت برای دوستش، عروسکی مشابه عکسش بدوزم. چون آن زمان این کار مرسوم نبود، ترسیدم شاید نتوانم انجام بدهم.
 اما خیلی اصرار کرد و من هم قبول کردم. از آن کارم، به دلیل اینکه آن موقع چنین کاری انجام نشده بود، خیلی خیلی استقبال شد. از آن زمان تا همین حالا بیشتر سفارش‌هایی که می‌گیرم ساختن عروسک از روی عکس است. اگرچه خیلی سخت است و خرید پارچه‌ها و وسایل مورد نیاز برای شبیه شدن به آن عکس‌ها خیلی راحت نیست، اما مادرم هم به من کمک می‌کند. کارم خیلی لذتبخش است و آن را دوست دارم. بعدها آن دخترخانمی که با اصرار او عروسک‌های مشابه عکس را شروع کردم دیدم و از دیدنش خیلی خوشحال شدم؛ چون اگر اصرار او نبود شاید من به این جایگاه نمی‌رسیدم.


 فکر می‌کردید کارتان اینقدر بگیرد و از کل کشور سفارش داشته باشید؟
وقتی شروع کردم اصلاً قصد فروش و درآمدزایی نداشتم اما صفحه‌ام را که راه انداختم و مشتری‌ها خیلی استقبال کردند، صفحه‌ام را به سمت بازاریابی بردم. خدا را شکر در مهندسی صنایع چند واحد بازاریابی داشتیم که از استادمان نکات خوبی یاد گرفته بودم و همان‌ها برای پیشرفت کارم خیلی به من کمک کرد. مثلاً یادم هست از شرکتی گفته بودند که وقتی کارش نگرفت کلاً مسیرش را عوض کردند و با این تغییر مسیر موفق شدند. من هم وقتی در عروسک‌ سازی با نمد آنچنان که باید موفق نشدم، کلاً مسیرم را عوض کردم. پیج قبلی را با اینکه فالورهای زیادی هم داشت بستم و با پیج جدید دوباره شروع به کار کردم. درواقع برای این عروسک‌ها از صفر شروع کردم. به مرور یاد گرفتم و تجربه کسب کردم. مثلاً جست‌وجو می‌کردم که چطوری در اینستاگرام خوب دیده بشوی. وقتی کار را با عروسک‌های جدید شروع کردم از آن خیلی استقبال شد. برای همین تبلیغات زیادی انجام ندادم. شاید در این مدت کلاً دو یا سه بار تبلیغات کرده‌ام. آن هم به درخواست خودشان عروسک را برای یک صفحه خوب که فالور زیادی داشتند فرستادم و آن‌ها هم لطف کردند و صفحه و کار من را تبلیغ کردند.

 نخستین خریدی که با درآمدتان داشتید یادتان هست!؟
من عاشق لباسم. بیشتر پولم را به خرید لباس می‌دادم. البته نخستین چیزی که برای خودم خریدم ساعت بود. ولی خب بعدش درآمدم خیلی بیشتر شد و توانستم پس انداز زیادی داشته باشم و چیزهای بیشتری بخرم.

 تا حالا چند تا عروسک ساختید؟
دقیق نمی‌دانم. شاید تا حالا ۶۰۰ تا عروسک مشابه عکس ساخته باشم.

 حتماً واکنش‌های جالبی هم در این مدت از سمت مشتری‌ها دیده‌اید.
خیلی. عروسک برای دخترها یک چیز خیلی فانتزی و دوست داشتنی است، برای همین، همه، حتی اگر خیلی سنشان بالا برود، آن را دوست دارند. مثلاً یکبار وقتی مادربزرگ عروسک نوه‌اش را دیده بود، آمد و برای خودش سفارش عروسک داد! یا گاهی مشتری‌های من سه نسل از خانواده را تشکیل می‌دهند؛ اینطور که یک مادر اول برای خودش عروسک سفارش داده، بعد از یک مدت آمده و برای عروسش سفارش داده و بعد از مدتی هم عروس و پسرش آمده‌اند برای بچه‌هایشان عروسک سفارش داده‌اند.سفارش مشتری‌های من هر کدام‌شان یک جور جذاب‌اند. مثلاً عروسک‌های مدل سربازی از این مدل‌اند. حتی می‌توانم بگویم عروسک‌های سرباز را برای نخستین بار من در ایران ساخته‌ام. وقتی عکس عروسک سرباز را که به سفارش یکی از دوستان همشهری ساختم ، در صفحه‌ام گذاشتم، خیلی از آن استقبال شد. هنوز هم حداقل هر ماه پنج،۶ تا سفارش عروسک سرباز، با لباس‌ها و آرم‌های مختلف، دارم.

 بعضی‌ها می‌گویند برای موفقیت حتماً باید بودجه زیاد و وسایل مجهز و زیادی داشته باشید. برای شما هم همینطور بود؟
شاید باورتان نشود اما چرخ خیاطی که با آن کار می‌کنم، جهیزیه مادرم است و خیلی قدیمی است. من عمده کارهایم را، حتی بعد از اینکه چرخ خیاطی جدید خریدم، با همان چرخ خیاطی قدیمی انجام می‌دهم. بعضی‌ها می‌گویند تو خیلی پول داشتی که این کار را انجام دادی اما زمانی که من کار را شروع کردم زیر ۵۰ هزار تومان پول داشتم. 

 کلاس خیاطی هم رفتید؟
نه. اوایل به خاطر اینکه من هیچ کاری با چرخ خیاطی بلد نبودم، لباس عروسک‌ها را مادرم می‌دوخت اما حالا مادرم می‌گوید تو روی دست من زده‌ای! البته در ابتدای کار خیلی سختی کشیدم و حتی چرخ خیاطی چندبار دستم را دوخت و زخمی شدم. اما الآن کاملا مسلط شده‌ام.

 این نگاه خیلی مهم است که پیشرفت لزوماً به پول و امکانات بستگی ندارد.
من و برادرم، با اینکه پدرم مدیرکل یکی از اداره‌های زنجان است، هیچ وقت نخواسته‌ایم که ایشان برای ما کار جور کند. دوست داشتیم توانایی خودمان را افزایش بدهیم. با اینکه فامیل‌های ما اکثراً کار اداری دارند اما من و برادرم به سمت یادگیری یک حرفه رفتیم.بعضی‌ها وقتی وضعیت الآن من را می‌بینند می‌گویند ما هم برویم عروسک‌ ساز بشویم. اما هم هنرش را ندارند و هم از سختی‌هایی که من کشیدم خبر ندارند. به نظر من خیلی مهم است کاری را شروع کنی که استعداد و توانایی آن را داشته باشی. اینکه فلانی اینقدر پول در می‌آورد پس من هم بروم همان کار را انجام بدهم درست نیست. خیلی با من حرف می‌زنند و دوست دارند مثل من کارشان بگیرد و موفق شوند. اما بیشترشان استعداد هنری ندارند و می‌خواهند بدون پشتوانه پا در این مسیر بگذارند. حرف من این است که حداقل بروند و آموزش ببینند.
حرف من با مادران و پدران این است که خواهش می‌کنم این همه روی درس و دانشگاه زوم نکنید. ببینید واقعاً فرزندتان چه استعدادی دارد و سعی کنید همان را پرورش بدهید. اگر نوجوان‌ها و جوان‌ها روی استعدادشان سرمایه گذاری کنند به شما قول می‌دهم که قطعاً در نهایت به درآمد می‌رسند.

 برنامه ندارید کارگاه بزنید؟
من الآن، جدا از زمان تفریح و باشگاه، می‌توانم یکی دو تا عروسک بسازم. اما استقبال و سفارش خیلی خیلی زیاد است و من همیشه تا دو، سه ماه جلوتر تمام وقتم رزرو شده است. مثلاً همین الآن تا اواسط اردیبهشت سال بعد زمانم رزرو شده است. 
برای همین خیلی دوست دارم کارم را گسترش بدهم و افراد بیشتری را برای همکاری در کنارم داشته باشم. اما چون حساس هستم و روی جزئیات دقت می‌کنم، کمتر کسی را پیدا می‌کنم که با استانداردهای من هماهنگ باشد. حدود دو ماه است که دختری به من کمک می‌کند و کارهایم سرعت بیشتری گرفته است. خودم هم دوست دارم با اضافه کردن همکاران بیشتر بتوانم هم کارآفرینی داشته باشم و هم کارگاه را گسترش بدهم.

 تا حالا به صادرات به کشورهای دیگر هم فکر کردید؟
بله. اما فعلاً زمانم خیلی کم است و می‌خواهم پاسخگوی سفارش‌های فعلی باشم. یکبار که در نمایشگاهی فروشِ حضوری داشتم حس خیلی خوبی گرفتم. چون از نزدیک با واکنش و حس کسانی که عروسک‌ها را می‌خریدند آشنا می‌شدم و واقعاً جذاب بود. خارج از کشور هم نمایشگاه‌های زیادی هست که می‌توانم در آن‌ها شرکت کنم. منتها رفت و آمد آن کمی سخت است، اما اگر شرایطش فراهم شود خیلی دوست دارم عروسک‌ها را به نمایشگاه‌های خارج از کشور هم ببرم.

خبرنگار: جواد شیخ الاسلامی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نرگس ۱۵:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۳/۰۹
    0 0
    عالی و بی نظیر
  • مبینا جوکار ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
    0 0
    اگر میتونید عروسک کپ عکسی که میفرستم درس کنید عالی میشه
  • ۱۲:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
    0 0
    سلام منم برای پسرم عروسک می خام چجوری عکس بدم