تحولات منطقه

حجت‌الاسلام اصغر جدایی شهریور سال گذشته بود که امام جمعه بیله‌سوار شد؛ شهرستانی محروم در شمال غرب کشور و به قول خودش گوشه گوش گربه ایران.

هفته‌ای یک بمب در نقطه صفر مرزی!
زمان مطالعه: ۵ دقیقه


آرمان اورنگ/

حجت‌الاسلام اصغر جدایی شهریور سال گذشته بود که امام جمعه بیله‌سوار شد؛ شهرستانی محروم در شمال غرب کشور و به قول خودش گوشه گوش گربه ایران. او اما خیلی زود با فعالیت‌های متفاوتش به خبرِ یکِ رسانه‌ها تبدیل شد؛ یک روز با پوشیدن لباس مبدل و بازدید از گمرک شمال غرب، یک روز با استخر رفتن همراه جوان‌های بیله‌سواری، یک روز با کمپین زیباسازی شهر، یک روز با دادن تریبون مسجد به یکی از خانم‌های شهرستان و.... پس از آن هم اواخر سال گذشته اول به عنوان میهمان برنامه پرمخاطب «فرمول یک» و پس از آن هم به عنوان یکی از برترین چهره‌های سال این برنامه فرصتی را پیدا کرد تا از دغدغه‌های فرهنگی و اجتماعی‌اش بیشتر بگوید؛ دغدغه‌هایی که حوزه وسیعی داشت؛ از مشکلاتی که مسافران خارجی در مغرب شمال غرب دارند، تا پایین بودن قیمت گندم کشاورزان منطقه، مشکلات فرهنگی مساجد کشور و... این روزها اما پرشر و شورترین امام جمعه کشور با آخرین خبرش روی رسانه‌ها رفت.

برای صفحه مردم فرصتی دست نداد تا گفت‌وگویی را میزبان حجت‌الاسلام اصغر جدایی باشد. عجیب اینکه گفت‌وگوی دیگری هم از او در رسانه‌ها موجود نیست و تنها هر چه هست سخنان کوتاهی از اوست که در آرشیو یکی، دو برنامه تلویزیونی باقی مانده؛ سخنانی که بریده‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید.

امام جمعه بیله‌سوار نخستین بار اواخر دی ماه سال گذشته میهمان برنامه «فرمول یک» شد. بهانه دعوت از او هم گویا خبری بود که درباره بازدید مخفیانه ایشان از گمرک منتشر شده بود. آن برنامه هم بیشتر به شوخی‌های مداوم حجت‌الاسلام جدایی گذشت و البته گلایه‌های او از وضعیت اقتصادی منطقه بیله‌سوار.

- مردم نقطه امید و پناهگاهشان دفتر امام جمعه هست. دفتر امام جمعه یکی از مراکزی است که معمولاً شلوغ است. مردم به ادارات مختلف مراجعه می‌کنند و وقتی برخورد خوبی با آن‌ها نمی‌شود یا توجهی به خواسته‌هایشان نمی‌کنند، دردهایشان را به ما می‌گویند. من گزارش‌های زیادی را شنیده بودم. گزارش‌ها را که دیدم، گفتم اگر با لباس روحانیت بروم، همه آدم‌های خوبی می‌شوند و واقعیت‌ها را نمی‌توانم ببینم. برای همین ترجیح دادم لباسم را دربیاورم و به صورت گمنام بروم توی آن فضا. یک ساعت آنجا بودم و حس کردم مواردی که گفته شده، وجود دارد. واقعاً اتفاقات بدی هم داشت می‌افتاد. نتیجه‌اش ولی این شد که استاندار دستور پیگیری دادند و چند شرکت اعلام آمادگی کردند برای ساماندهی‌های لازم در گمرک.

- الان چند ماه است که امام جمعه بیله‌سوار شده‌ام، ولی خیلی چیزها توی دفترمان عوض شده است. یک اداره‌ای رفتم در بیله‌سوار، سالنش دو تا لامپ داشت ظاهراً از عصر مزوزوئیک، 17، 18قرن قبل از میلاد مسیح (می‌خندد). یک از لامپ‌هایش هم که کلاً نبود. یک پرچم هم بود، مال 30سال پیش. گفتم: «آقا این‌ها را برسید دیگر...» گفتند: «حاج آقا بودجه نداریم.» گفتم: «خدا انصافتان بده... یک 10 تومنی هم از جیب خودتان نمی‌توانید هزینه کنید؟» یعنی دغدغه که نباشد، عشق به خدمت که نباشد، حاضر نیستند یک ریال از جیب خودشان هزینه کنند و صندلی‌ای را که هر روز پنج ساعت روی آن می‌نشینند، درست کنند. ما این مشکلات را داریم. هر جا هم که ما عقب مانده‌ایم - بروید نگاه کنید - می‌بینید که آنجا دغدغه نیست، عشق به خدمت نیست.

- در اسالم که بودم، یک نامه نوشتم... شب چهارشنبه‌ سوری هم بود. قبل از اینکه مردم بترکانند، من ترکاندم(می‌خندد). نامه نوشتم و گفتم یک خواننده مورد اقبال جوانان با رعایت ضوابط شرعی و دینی برای بیله‌سوار بفرستند. اتفاقاً یک خواننده هم آمد و خیلی خوب خواند. خیلی‌ها استقبال کردند. بعضی‌ها هم ناراحت شدند. یکدفعه دیدم این نامه ما هم یک بمب خبری شد. البته الان که عادت کرده‌ام به بمب درست کردن. تقریباً هر دو هفته یک بمب درست می‌کنم. البته بیله‌سوار هم چنین امام جمعه‌ای می‌خواهد، باید بمب درست کند و توجه‌ها را بیاورد طرف بیله‌سوار.

- الان ماه‌هاست گفته‌ام که در بیله‌سوار، مساجد پارچه‌های عزا را بردارند. الان که چند ماه از محرم گذشته، در بسیاری از مساجد کشور ما همچنان مساجد پارچه‌ها و سیاهی‌های محرم را دارند. چه لزومی دارد در تمام سال باشد. چرا مساجدمان را شاد نمی‌کنیم؟ چرا مساجدمان را جذاب و جوان‌پسند نمی‌کنیم؟ هیئت‌ امنای ما نوعاً پیرمرد هستند. به جوان‌ها میدان بدهیم. وقتی یک پیرمرد هیئت‌ امناست، 20 نفر دوستش را می‌آورد که همگی پیرمردند. ولی جوان که باشد، 20 تا جوان می‌آورد.

- من هنوز دلم خنک نشده. دو، سه نفر از مجرمان مجازات شده‌اند، ولی هنوز به دانه‌درشت‌ها نرسیده‌ایم. چرا نباید برسیم. بسیاری از کسانی که مسجد نمی‌آیند برای این اختلاس‌ها نمی‌آیند. می‌گویند بابا بخور بخور راه انداخته‌اید، حالا می‌گویید مسجد هم بیا. بعضی‌ها حتی به خاطر این اختلاس‌ها نماز هم نمی‌خوانند. الان که دیگران می‌خورند، ولی به اسم ما تمام می‌شود (می‌خندد). من اگه حقوق ائمه جمعه را بگویم، باورتان نمی‌شود. خود من هم حتی باورم نمی‌شود. من الان 225هزار تومان برای امامت جمعه می‌گیرم. ولی مردم وقتی نگاه منفی پیدا کرده‌اند، حرفشان را به ما می‌زنند.

دو ماه که از نخستین برنامه حجت‌الاسلام جدایی در «فرمول یک» گذشت، مردم او را به عنوان یکی از 40چهره برتر سال در این برنامه انتخاب کردند. به همین بهانه هم امام جمعه بیله‌سوار فرصت دوباره‌ای پیدا کرد تا جلوی علی ضیا بنشیند و دوباره از دغدغه‌هایش بگوید:

- خوشحالم که توانستیم یک کار قشنگ انجام بدهیم و با جوان‌های شهرمان برویم استخر. فاصله‌ها باید کم شود. الان زمانه عوض شده. باید باور کنیم. من از آبروی خودم مایه گذاشته‌ام. خیلی‌ها می‌گفتند در شأن یک امام جمعه نیست که برود توی استخر، ولی من برای اینکه با جوان‌ها رفیق باشم، صمیمی باشم، برای اینکه فاصله‌ام کم شود، رفتم استخر. بعد هم با جوان‌ها صحبت کردم، بعد هم برایشان ساندویچ خریدم. البته یک چیزی بگویم. در استخر 40 نفر بودیم. من 40 نفر را هم میهمان کردم، ولی بعد که ساندویچ را حساب کردم، 61 نفر بودیم. (می‌خندد) از اطراف هم آمده بودند.

- به بچه‌های دانش‌آموز بیله‌سواری گفتم هر کس رتبه زیر 10بیاورد، یک خودرو جایزه می‌دهم. حالا از شانس من خودرو هم هی دارد گران می‌شود. تا الان که دو، سه برابر شده.

- من اعتقادم این است که بین خانم‌ها و آقایان جز در برخی مسائل عاطفی فرقی نیست. برای همین با افتخار تریبون نماز جمعه را در ایام روز زن در اختیار یکی از خانم‌ها قرار دادم. ایشان در تریبون سخنرانی کردند. من هم نشستم و گوش دادم.

کوتاه درباره زندگی مرحوم حجت‌الاسلام اصغر جدایی

مرحوم حجت الاسلام اصغر جدایی متولد سال 1348 در خانواده‌ای کشاورز در شهرستان سراب است. او خیلی زود در نوجوانی فرصتی پیدا کرد تا حضور فعالی در جبهه‌های حق علیه باطل داشته باشد. پس از آن هم در پایان دوران دبیرستان، وارد حوزه علمیه معصومیه قم شد.

او در دوران تحصیل در حوزه علمیه در محضر بزرگان علوم دینی قرار گرفت و دوره‌ای پای درس آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله محقق داماد تلمذ کرد. او همچنین بیش از 6 سال این فرصت را داشت تا پای جلسات درس و اخلاق آیت‌الله بهجت(ره) حاضر شود.

حجت‌الاسلام جدایی با توجه به علاقه‌ای که به عرفان داشت، کتابی با عنوان «دمی با قدسیان» را به رشته تحریر درآورد و در ادامه تألیفات خود کتاب «خاطرات دکتر هفت ساله» درباره زندگینامه محمد حسین طباطبایی را نگاشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.