مثلاً وقتی مینشینیم پشت میز مدیریتی (آن هم از نوع مدیریت کلان) راحت به پرستوها واکنش میدهیم. واکنشمان هم فقط مربوط به آن مسائلی که ذهن شما به سمتش رفت، نمیشود! آن موضوع ، کاتالیزورِ واکنشی محسوب میشود که به قول نماینده مجلس منجر به تغییر در تصمیمات کلان مدیریتی و ایجاد بحران در وزارت نفت و در نتیجه بلبشوی اقتصادی و کاهش سطح کیفی زندگی مردم میشود.
از آن طرف من و شما هم آن قدر راحت با شرایط جدید اقتصادی، قیمت دلار و کاهش سطح کیفی زندگیمان اُخت میشویم که این وسط خودمان هم نمیفهمیم کاتالیزورِ واکنشی که منجر به ایجاد این شرایط اقتصادی و اُخت شدنمان با آن شده، پرستو بوده یا قضا و قدر روزگار یا پایین و بالاهای دنیای سیاست!
در این شرایط احساس میکنم به یک اصلاح اساسی در سیستم و ساختار مدیریتیمان نیاز داریم. البته نه از آن اصلاحهایی که اصلاحاتچیها شلنگ را از توی باغچه رقیب برمیدارند و میگذارند توی باغچه خودشان و مردم هم از دور هورا میکشند؛ اصلاح درست و حسابی! منظورم این است وقتی میشود با یک پرستوی خشک و خالی، ۱۶ مدیر رده بالا را از راه به در کرد و به قول یکی از نمایندههای مجلس تصمیمهای درشت اقتصادی مملکت را به سمت و سویی سوق داد که پرستوی محترم مد نظر داشته، بدون تردید با یک لشکر پرستو میشود زبانم لال مملکت را برد ته دره. البته به حال ما که فرقی ندارد چون تجربه ثابت کرده ما به علت کاتالیزورهای موجود در گِل تشکیلدهندهمان، در هر زمان و مکانی بخوبی با هر پیشامد و رخدادی واکنش میدهیم اما شرایط آب و هوایی در ته دره زیاد مساعد نیست!
انتهای پیام/
نظر شما