نقوی، فاطمینژاد:/
هر نظام مستقل و مردمسالاری مقبولیت خود را از مشارکت مردم در امور مهم کشور، یعنی انتخابات میگیرد. انقلاب اسلامی با همه فراز و فرودهایش در دولتهای مختلف، از منظر مشارکت مردم آمار کمنظیری را در میان انقلابهای جهان به جای گذاشته است تا آنجا که تمرکز اصلی دشمنان در این برهه از زمان، معطوف بر کاهش این مشارکت مردمی شده است.
اما مدل انقلاب اسلامی برای مشارکت مردم چه بود که پس از گذشت ۴۱ سال همچنان ادامه دارد و از بین نرفته است؟ مشارکت مردم در انقلابهای دیگر به چه صورت و کیفیتی بوده است؟
برای یافتن پاسخ این پرسشها با دکتر محسن جبارنژاد، دانشآموخته جامعهشناسی و عضو پژوهشکده علوم و فرهنگ اسلامی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
آقای دکتر! جایگاه مشارکت سیاسی در انقلاب اسلامی و منظومه فکری امامین انقلاب چگونه بوده و هست؟
انتخابات به تعبیری تجدید حیات نظامهای مردم سالار است. بدون مشارکت فعالانه و انتخابات آگاهانه و مسئولیتپذیرانه مردم، نظامهای سیاسی عموماً به رکود و سکون و درنهایت اضمحلال و کاهش سرمایه اجتماعی دچار خواهند شد. به همین دلیل است که رهبری، انتخابات را تزریق خون تازه در کالبد نظام اسلامی و تجدید قوا و نیرو برای ملت میدانند. استفاده از تعبیر لیلهالقدر برای انتخابات توسط ایشان نیز دقیقاً همین معنا را به ذهن متبادر میکند که تقدیر چندین سال یک ملت در یک انتخابات رقم میخورد.
تفاوت مشارکت سیاسی در انقلاب اسلامی با سایر انقلابها در چیست؟
وقتی به حوادث منتهی به انقلاب اسلامی نگاه میکنیم، میبینیم خود انقلاب اسلامی یک تجربه بینظیر در عرصه مشارکت سیاسی است. نوعی رفراندوم که با حضور مردم در عرصه موجب سقوط حکومت پهلوی میشود. مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها نشان میدهد انقلاب ما یک انقلاب طبقاتی نبود، یعنی تمام طبقات در آن مشارکت داشتند.
امام در مصاحبههای خود در پاریس به نقش کلیدی مردم تأکید میکنند و حتی در برابر شبهاتی که ذیل نوع مواجهه یک حکومت دینی با نقش مردم مطرح میشود، از مدل حکومت جمهوری اسلامی به عنوان قالبی که در آن مشارکت مردم نقش اساسی و راهبردی دارد، یاد میکنند. حتی ما در هیچ انقلابی سراغ نداریم که نوع و قالب حکومت به عنوان یک شعار سیاسی ذیل سهگانه استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی با چنین صراحت و شفافیتی مطرح شود.
از دیدگاه اندیشمندان خارجی چطور؟ آنها چه تلقی از تفاوتهای انقلاب اسلامی با سایر انقلابها دارند؟
فوکو در سال ۵۶ که به ایران میآید و حوادث انقلاب را میبیند به شدت بُعد مشارکت مردم برایش قابل توجه است و از آن به عنوان «اراده جمعی» یاد میکند. همانگونه که در کتاب «روح یک جهان بیروح» میگوید اتفاق میان مردم و اراده برآمده از آن، چیزی فراتر از ائتلاف جریانهای مختلف یا سازش سیاسی بین طبقات اجتماعی بر سر منافع مشترک بوده است.
وقتی انقلاب اسلامی را با انقلاب فرانسه یا انقلاب بلشویک روسیه مقایسه کنیم، میبینیم طبق تعاریف مرسومی مثل رفرم، کودتا و شورش که برخی دانشواژههای سیاسی دارند، اصلاً به یک معنا نه در انقلاب فرانسه و نه در انقلاب شوروی به هیچ وجه شاهد گستردگی قیام مبتنی بر مشارکت سیاسی آحاد ملت نیستیم. مثلاً انقلاب شوروی طبق نظر مورخان روسی مثل تروتسکی، در دو مرحله اتفاق میافتد؛ یکی در فوریه ۱۹۱۷ که صرفاً یک شورش و بلوا در یک شهر اتفاق میافتد و کشور را در عمل انجام شده قرار میدهد و به همین دلیل نیز بخش مهمی از کشور از آنچه در این شهر اتفاق افتاده، مطلع نبودند. در مرحله دوم اکتبر ۱۹۱۷ حزب بلشویک به رهبری لنین دست به کودتا زده و قدرت را قبضه میکند. بنابراین انقلاب روسیه فاقد وجه مردمی و فراگیر و همه طبقاتی است که در انقلاب اسلامی شاهدش بودیم. در انقلاب فرانسه نیز وجه فراگیر مردمی را شاهد نیستیم. حتی عدهای معتقدند آنچه در فرانسه اتفاق افتاده نه یک انقلاب، بلکه یک رفرم و اصلاح و جنگ بین طبقات اشراف بوده است.
آیا انقلاب توانست این مدل خیزش و مشارکت مردمی را به الگویی موفق در جهان تبدیل کند؟
انقلاب اسلامی بهوسیله الگویی که بهواسطه انتخابات ارائه داد توانست بر سایر کشورها تأثیر بگذارد و ابعاد فراملی به خود بگیرد. اسپوزیتو نیز در همین مورد اینگونه تعبیر میکند که در قرن بیستم کمتر رویدادی است که همچون انقلاب اسلامی ایران، تمامی طبقات مردمی در آن مشارکت داشته باشند. اینکه بسیاری از نهضتهای آزادیبخش از ایران الهام میگیرند را باید در قالب بازتاب انقلاب اسلامی در متن خیزش جهانی اسلام ارزیابی کرد. وقتی الگوی عمیق دینی مبتنی بر مشارکت سیاسی شکل بگیرد سبب خواهد شد ضرورت استقرار حکومتهای مردم سالار در کشورهای منطقه احساس شود. این علاوه بر اینکه امیدی را برای ملتها ایجاد میکرد هراسی را نیز به دل حاکمان مرتجع منطقه میانداخت که یکی از دلایل تحمیل جنگ هشت ساله به ما همین بود. قطعاً تجربه بعد از انقلاب اسلامی به لحاظ مشارکت سیاسی و نظم دموکراتیک یکی از دلایل دامن زننده انقلابهای عربی و بیداری اسلامی در منطقه بود.
جدا از صدور پیام انقلاب در عرصه بینالمللی، انقلاب اسلامی چه تأثیری بر فرهنگ سیاسی کشور ما گذاشته است؟
پاسخ به این پرسش در درجه اول نیازمند تبیین معنای فرهنگ سیاسی است. فرهنگ سیاسی باورها و چارچوبها و نظام ارزشهای سیاسی است که به کنشهای ما جهت میدهد. ما تا پیش از انقلاب اسلامی فرهنگ سیاسی محدود و بستهای داشتیم، کما اینکه در تقسیمبندیهای معروفی که از فرهنگ سیاسی وجود دارد، آن را به دو نوع محدود و تبعی و فعال و مشارکتی تقسیم میکنند. پس از انقلاب، فرهنگ سیاسی ما بهواسطه فرهنگی که انقلاب به وجود آورد تحول بنیادینی کرد که بخشی از آن نیز به نحو بسیار جالبی بر امنیت تأثیر گذاشت و انقلاب اسلامی توانست بر بسیاری از تهدیدات امنیتی فائق آید. آن تحول بنیادین هم که بهواسطه رشد فرهنگ سیاسی مردم اتفاق افتاد، مشارکت در انتخابات بود.
نظر شما