قدس آنلاین: اگر بخواهیم یک هنر را از بین همه هنرها انتخاب کنیم که درباره مسئله فلسطین و آرمان قدس بیشتر صحبت کرده است و در آن هنر بیشتر از سایر هنرها دادخواهی شده است، بیشک آن هنر، شعر و ادبیات است. از شاعران معروف عرب بگیرید تا پیشکسوتان و شاعران جوان در ایران هر یک نگاهی به مسئله قدس داشتهاند و درباره این ظلم بزرگ سکوت نکردهاند. یکی از شاعرانی که آثار بسیار خواندنی و خوبی برای فلسطین و قدس خلق کرده، علی فردوسی است. شعر سنگ او برای فلسطین که در دیدار شاعران با مقام معظمرهبری خوانده شد و مورد استقبال واقع شد، از زمره بهترین شعرهای اخیر شاعران فارسیزبان درباره قدس است. از او همچنین دو مجموعه شعر مقاومت با نامهای «شتک» و «فریاد زندانی» منتشر شده است. با علی فردوسی درباره شعر مقاومت، تجربه او در نوشتن شعرهای مقاومت بهخصوص شعر سنگ و بایستههای این شعر به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
* شما تجربه زیادی در نوشتن شعرهای مقاومت دارید. نگاهتان به شعر مقاومت چگونه است؟
** مدتی است که نگاه من به شعر مقاومت کمی متفاوت شده است، یعنی شعرهایی که معمولاً دوستان شاعر مینویسند، اگرچه زیبایی خودشان را دارند و ارزشمند هستند، اما من را راضی نمیکند. من دنبال دو چیز در شعر مقاومت هستم؛ نخست اینکه شعر مقاومت باید فراتر از یکسری تکنیک باشد. هر کس در حد خودش از این تکنیکها استفاده میکند، اما حرف، محتوا و نگاه آن شعر برایم مهم است. نکته دوم اینکه در پنج ،6 سال اخیر بیشتر دنبال این بودم شعری بگویم که قابل ترجمه باشد، یعنی اگر شعر به دست یک غیر فارسیزبان برسد، او هم بتواند از مفهوم آن لذت ببرد. این نکته شاید در شعر نو، نیمایی و سپید، امکانپذیر باشد، ولی ترجمه غزل نیاز به دقت و توجه بیشتری دارد، چون ممکن است ترجمه غزل خیلی از زیبایی شعر را از بین ببرد به خصوص به این دلیل که شعر کلاسیک ما بیشتر استوار بر آرایههای ادبی است. نقطه آغاز این نگاه در من همان شعری است که در محضر مقام معظمرهبری خواندم. شعر «سنگ» برای من اولین قدم از حرکت در این مسیر تازه در شعر مقاومت بود. البته پس از آن سعی کردم در حد یک مجموعه شعر از آن نوع بنویسم. حاصل این نوع شعر هم کتاب «هفت» شد که در نشر نزدیکتر منتشر شده است. به نظرم اسم خود این کتاب هم نشان میدهد که من در شعر دنبال چه چیزی بودم. من سعی کردم شعرها یک روایت در خودشان داشته باشند، مثل یک فیلمنامه یا داستان کوتاه و زبان شعرم زبانی نو و به قول شما مدرن باشد. از آن طرف بگویم که من در شعر مقاومت واقعاً شوخی ندارم، یعنی زبان من زبان نرمی نیست. چون همیشه به من میگویند شعر رجزوار را خوب مینویسم و خودم این حرف را نسبتاً قبول دارم. وقتی با مخاطبی صحبت میکنم که منفورترین آدم است مثلاً رژیم اشغالگر صهیونیستی، در این قضیه با کسی شوخی ندارم. برای همین زبان شعر من در شعر مقاومت زبان رجزگونهای است. مثلاً من شعری دارم با عنوان «فریاد زندانی» که الگوی بسیاری از شعرهای مقاومت من همچون این شعر است. آقای علی داوودی یک بار به من میگفت علی فردوسی در ادبیات ژورنالیستی خیلی خوب مینویسد. من سعی میکنم از دایره لغاتی که استفاده میکنم، اگرچه دایره لغاتی ژورنالیستی هستند، به همنشینی این کلمات که خیلی اوقات ممکن است شاعرانه هم نباشند، دقت کنم. یعنی تلاش میکنم این کلمات در شعر فضای مناسبی پیدا کنند و با کلمات امروزیتر و حال و هوای امروزیتری با مخاطب صحبت کنند. من شعر مقاومت را هم فقط مختص فلسطین نمیدانم، بلکه هر جایی که مظلومی تحت ظلم واقع میشود، شعر مقاومت کارکرد پیدا می کند؛ حالا میخواهد فلسطین، یمن یا لبنان یا جاهای دیگر دنیا باشد.
* شعر «سنگ» شما در دیدار با مقام معظم رهبری خیلی مورد توجه قرار گرفت. از آن شعرخوانی خاطرهای دارید؟
** در آن سال اصلاً قرار نبود در دیدار با رهبری، من شعر بخوانم. خودم تا لحظه آخر از شعر خواندنم اطلاع نداشتم و گویا در فهرست اولیه شعرخوانیها هم نبودم. ظاهراً از دفتر مقام معظم رهبری به گردانندگان جلسه گفته بودند که خوب است شعری با موضوع فلسطین در جلسه قرائت شود، چون آن روزها مصادف با حملات رژیمصهیونیستی به نوار غزه بود و این تب و تاب وجود داشت. به همین دلیل من دقیقه ۹۰ انتخاب شدم، اما اینکه این شعر چگونه متولد شد باید بگویم دقیقاً همان اتفاقی افتاد که در شعر روایت کردهام. من داشتم توی کوچه راه میرفتم که پایم به یک سنگ خورد. چون از یک جایی به بعد سعی کردم در شعر جزئینگر باشم و نگاهم کلینگر نباشد، وقتی به اشیا و پیرامونم نگاه میکنم، این نگاه میتواند برای من تداعیکننده یک شعر باشد. چون آن روزها مصادف با حملات به نوار غزه بود، تیپای من به یک سنگ، این جرقه را در ذهن من ایجاد کرد و در نهایت وقتی که شب شد و اخبار را دنبال کردم، ایده شعر سنگ در من متولد شد. خدا را شکر همان دغدغه و جرقه موجب شد شعر سنگ با آن کیفیت و شرایط تولید شود و مورد توجه مقام معظمرهبری و شاعران هم قرار گرفت.
* نکته مهم این جزئینگری شما در شعر است، چون ما بسیار اسیر کلیات و کلیشهها شدهایم و کمتر توانستهایم با یک نگاه ظریف و بدیعی به مسئله فلسطین بپردازیم. به نظر شما نقاط ضعف فعلی شعر مقاومت چیست؟
** پس از دیدار رهبری وقتی با آقای فیض صحبت میکردیم ایشان با اشاره به همین شعر گفتند که کلیشه همیشه وجود دارد به خصوص در موضوعات خاص یکسری کلیشهها همیشه وجود دارند. مثلاً وقتی از امام رضا(ع) صحبت میکنیم کلیشههایی مثل کفتر، گنبد، آهو و غیره وجود دارند. شاید کلیشهایترین واژه در شعر مقاومت هم همین کلمه سنگ باشد. آقای فیض میگفتند اگرچه در تمام ابیات این شعر کلمه سنگ وجود دارد، اما این سنگ آن سنگی که همیشه هست، نیست. به قول معروف «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت / در بند آن نباش که مضمون نمانده است». در شعر لزوماً نباید دنبال چیز جدیدی بگردیم بلکه میتوانیم نگاهمان را عوض کنیم و از همان اِلمانهای موجود متنهای جدید خلق کنیم. به هر حال کلیشه فینفسه چیز بدی نیست، چون کلیشهها حداقل به مخاطب یک پیشینه از آن موضوع را ارائه میکنند. اما اینکه آیا من میتوانم رنگ و بویی تازه به این کلیشهها بدهم یا نه، مسئله دیگری است و این هنر شاعر است که میتواند از کلیشهها متن و نگاه تازه تولید کند یا نه. تمام سعی من در این شعر این بود که سنگ کلیشهای نباشد و همان سنگی نباشد که میشناسیم. خواستم سنگی به مخاطب ارائه کنم که خاص خودش باشد؛ انگار آن سنگ را از فلسطین برداشتهام و آوردهام جلو مخاطب گذاشتهام تا خودش آن سنگ را ببیند و با آن ارتباط برقرار کند. اگر بخواهم جمعبندی کنم باید بگویم «نگاه نو» به کلیشه، کلید حل تمام مسائل است. قطعاً اکنون هم اگر بگردیم میتوانیم با دیدن سنگ به نگاه تازهای برسیم. هنوز هم در شعر مقاومت چیزهای زیادی برای کشف کردن وجود دارد که ما آنها را ندیدهایم. نکته بعدی هم اینکه من معتقدم باید نگاه جهانی داشته باشیم. چه اشکالی دارد شعرمان جهان شمولتر باشد و اثری خلق کنیم که اگر این اثر ترجمه شد بتواند با مخاطب جهانی هم ارتباط برقرار کند.
* اتفاقاً شعر سنگ کاملاً ترجمهپذیر هم هست، با اینکه شعری در قالب کلاسیک است. چقدر توجه به ترجمهپذیربودن شعرهای مقاومت را مهم میدانید؟
** بسیار مهم. مثال میزنم اگر شما بخواهید حقانیت اهلبیت(ع) را برای یک غیرمسلمان ثابت کنید، نمیتوانید از معارف خودتان برای همراه کردن او استفاده کنید. مثلاً نمیتوانید برای کسی که قرآن را قبول ندارد، از قرآن مثال بزنید و بگویید این آیه این شأن نزول را دارد. در واقع باید با کسی که یک موضوع را قبول ندارد با زبان خود او صحبت کنیم. باید سراغ مفاهیمی برویم که برای او آشنا باشد. من یک تجربه جالب دارم؛ یک بار در شبشعری که مخاطبان غیرایرانی هم حضور داشتند و شعرها برای آنها ترجمه همزمان میشد، شعری خواندم که پس از اتمام آن با تشویق بسیار زیاد و جالبی مواجه شدم. به طوری که خودم شگفتزده شدم، چون در عمرم چنین تشویقی از سمت مخاطبان عربزبان ندیده بودم. شعری با این مطلع خواندم که «از زخمهای بید مجنون راه افتادند / در پای لیلاهایمان خون راه افتادند» الی آخر. وقتی پس از جلسه با آن شاعران عربزبان صحبت کردم میگفتند شعر شما وقتی برای ما ترجمه شد عین یک شعر عربی بود. اینجا دریافتم باید شعری بگویم که بر دل مخاطب غیرایرانی هم خوش بیاید. چه اشکالی دارد من شعری بگویم که این شعر محدودیت زبانی نداشته باشد؟ به خصوص شعر کلاسیک که مقداری وابسته به آرایههای ادبی و فنی هم است. مجموع این تجربهها، من را به سمت شعری جهانشمولتر برد.
* پس از غزل «سنگ» چند شعر دیگر با موضوع مقاومت نوشتهاید؟
** من دو کتاب در حوزه شعر مقاومت دارم. کتاب «شَتَک» بیشتر درباره انقلاب و دفاعمقدس است و کتاب دوم با نام «فریاد زندانی» است که با موضوع شعر مقاومت بینالملل است و سال ۹۶ منتشر شده است. من جزو دوستان پرکار در شعر مقاومت هستم. البته پیشتر شعرهای من در حوزه مقاومت منحصر در شعر کلاسیک بود، اما از یک جایی به بعد به حوزه ترانه هم وارد شدم و آثاری در این حوزه هم خلق کردم. همین ایام هم چند تا کار نوشتم که به زودی این روزها پخش میشود و خواهیم شنید.
نظر شما