قدس آنلاین: پژوهشگر و نسخهشناس یگانه معاصر، نجیب مایلهروی قریب به نیم قرن است که در ایران به سر میبرد. حضور یک پژوهشگر تراز اول از افغانستان در محیط فرهنگی ایران، از ثمراتی که به واسطه تألیفات ارزشمند ایشان داشته است، یک پل پیوند میان جامعه مهاجر و جامعه میزبان بوده است. کسب افتخارهای متعدد، انتشار گفتوگوها و مقالات درباره ایشان در مطبوعات و دیگر رسانهها، بسیار به این کمک میکند که جامعه مهاجر از «بیچهره بودن» و «بیصدا بودن» دربیاید. حقیقت این است که مردم ایران، جامعه مهاجر را بیشتر در کسوت کارگری دیدهاند که البته آن کسوت هم ارجمند و شریف است و این مردم در آن عرصه هم با سختکوشی، درستکاری و امانتداری خود زبانزد بودهاند. ولی طبیعتاً یک جامعه برای اینکه حقیقت وجودی خود را بهتر نشان دهد، باید در همه زمینهها صاحب صدا و صاحب چهره باشد، از هنر و ادبیات بگیرید تا ورزش و از علومدینی بگیرید تا دانش و تخصصهای روز.
وقتی نام استاد مایل به عنوان برنده جایزه کتاب سال و یا به عنوان مؤلف کتابهای مرجع در حوزه نسخهشناسی و تصحیح متون بر سر زبانها باشد، لاجرم در تصحیح نگاه مردم ایران نسبت به افغانستان و قابلیتهای مردم آن مؤثر خواهد بود. پس بیسبب نبود استاد در این نیمقرن همواره بر پسوند «هروی» در نام خویش تأکید داشته و با اینکه در مواردی امکان اخذ تابعیت ایرانی برایش میسر شده، از آن صرفنظر کرده است. او میداند وقتی یک دانشمند نسخهشناس از «هرات افغانستان» دانسته شود، چقدر تأثیر فرهنگی مثبتی دارد.
ولی از آن طرف انکار هم نمیتوان کرد که یک مهاجر افغانستانی در ایران به هر حال در تنگناهای قانونی و معیشتی به سر میبرد. او حق استخدام رسمی ندارد، محدودیت شغلی و سفر دارد، حق خرید ملک ندارد؛ حتی در مواردی برای گرفتن گواهینامه یا ثبت یک سیمکارت تلفن یا کارت بانکی برای خویش هم با محدودیت و در مواردی ممنوعیت روبهروست.
اینکه شخصی قریب به ۵۰ سال این محدودیتها را تاب میآورد و در پی مهاجرت به کشورهای دیگر برنمیآید، نشان میدهد او چقدر دلبسته این وطن زبانی و این ادبیات و تاریخ مشترک است.
حال به وجهی دیگر از قضیه بپردازیم. به راستی اینکه کسی همچون استاد مایل همچنان در این کشور زندگی میکند و به خدمت میپردازد، به این معنی است که این سلوک برای همه نخبگان مهاجر ممکن است؟ ما کسانی را نداریم که پس از تحمل این دشواریها به کشورهای دیگر مهاجرت کرده باشند؟ بله بسیار داریم، کسانی را که شرایطی مشابه یا حتی سختتر داشتند و به ناچار به مهاجرتی دوباره به کشورهای غربی دست زدند. این مهاجرتهای مجدد به تدریج جامعه مهاجر را فقیرتر و بیصداتر ساخت و از نخبگانی که میتوانستند یا برای کشور خویش یا برای کشور ایران سودمند باشند، غربال کرد.
دلیل اصلی این مهاجرتهای مجدد نیز مشکل اقامت و یا معیشت بود. معیشت البته برعهده خود شخص است، ولی بسیاری از مواقع موانعی برای آن وجود دارد. میشود با ایجاد سهولتهایی در امر اقامت و مجوزهایی برای اشتغال در زمینههای فرهنگی، کار را بر این نخبگان آسان کرد و مانع این شد که این سرمایههای عظیم انسانی از دست جامعه افغانستان و ایران خارج شوند.
امیدوارم این واقعه تلخی که در مورد استاد مایل رخ داده و توجه همگان را به این موضوع جلب کرده است، بتواند هم برای رفع کامل دشواریهای ایشان مؤثر باشد و هم گشایشهایی را در امور قانونی فراهم آورد، چون حقیقت این است که مسئله استاد مایل اولین مورد از این نوع نبوده است. ما موارد دیگری از این قبیل هم در سالهای گذشته داشتهایم، ولی آنها در سالهایی رخ داده است که این وقایع کمتر انعکاس مییافت.
انتهای پیام/
نظر شما