قدس آنلاین: به احتمال زیاد شما هم مانند خیلیهای دیگر به این نتیجه رسیدهاید که دوران کارمندسالاری در جامعه به پایان رسیده و گذشته است آن زمان که خانوادهها دخترشان را فقط به کارمندها میدادند! گذشته از این، جوانها هم دیگر رؤیای زندگی کارمندی را در سرشان نمیپرورانند و اغلبشان از سنین نوجوانی یا شیفته درآمدسازی از طریق فضای مجازی و تکنولوژی میشوند یا میروند به دنبال کارآفرینی و سعی میکنند به جای آنکه تا آخر عمر با کاری حوصله سر بر، یکنواخت و تکراری کلنجار بروند، با نبوغ، خلاقیت و استعدادشان پول پارو کنند. در تمام این سالها بارها از مزایای کارمند بودن، حقوق ثابت، کار سبک و بدون دردسر و از همه مهمتر «آب باریکه» معروف زندگی کارمندی شنیدهاید اما حالا به بهانه روز «کارمند» بد نیست اگر از زاویه جدیدی به زندگی کارمندی، معایب و دردسرهایش نگاه کنیم و پس از آن با خودمان چرتکه بیندازیم که آیا کارمند بودن در دنیای امروز مثل گذشته خوب است یا باید بپذیریم که «کارمندی» در شکل و شمایل ایرانیاش، شغلی منسوخ شده است و کارمندان در آینده نه چندان دور به تاریخ خواهند پیوست!
راضی به رضای خداوند
روزهای تکراری را میتوان فصل مشترک اغلب شغلهای کارمندی در ایران به حساب آورد. اینکه بدون هیچ خلاقیت و نوآوری، هر روز سر یک ساعت معین از خانه بیرون بزنی و سر یک ساعت معین از محل کارت خارج شوی، سر ماه حقوق مشخصی بگیری و راضی باشی به رضای خداوند، شاید در گذشته یک زندگی ایدهآل بهحساب میآمد، ولی بیشک امروز این سبک زندگی، مصداق افسردگی و بیانگیزگی است.
این البته فقط یک روی ماجراست. جامعهشناسها معتقدند کارمندی به سبک ایرانی، این روزها به فعالیتی تبدیل شده که خیلی اوقات، نه خروجی مثبت و قابل دفاع دارد و نه دردی از جامعه دوا میکند. این سبک زندگی طی چند دهه اخیر، حسابی در فرهنگ و جامه ما ریشه دوانده و در طول تمام این سالها خلاقیت افراد را نابود کرده و بسیاری از افراد خلاق، خوشفکر و هدفمند را تبدیل به انسانهایی بیانگیزه و بیهدف کرده است.
البته این را هم بگوییم که نمیشود همه را با یک چوب زد و گفت همه کارمندان ایرانی در مسیر رکود و رخوت پیش میروند. ارزش کار کارمندی را که بیوقفه و بدون معطلی به مشتریان خدمت میکند، نمیتوان نادیده گرفت، ولی در سطحی کلیتر میتوان شماری از نیروهای کارمند را پیدا کرد که بود و نبودشان، فرقی به حال مجموعه ندارد.
در ایران همه کارمند هستند!
در حال حاضر بسیاری از کشورهای جهان، بهخصوص توسعه یافتهترهایشان، سالهاست از نظامهای خشک بروکراتیک فاصله گرفتهاند و کارمندان، جای خود را به نیروهای ماهر و تولیدکنندگان دانش دادهاند، اما هنوز در کشور ما زندگی کارمندی با تمام توان تلاش میکند حیاتش را حفظ کند و هر سال هم به تعداد کارمندان ایرانی در دستگاههای مختلف دولتی و خصوصی اضافه میشود. برای آنکه به عمق این ماجرا پی ببرید، کافی است نگاهی به تعداد کارمندان در کشور خودمان و سایر نقاط جهان بیندازید.
با توجه به آخرین آمار که مربوط به سال ۹۷ است، حدود ۲۲ میلیون نفر شاغل در ایران داریم که از این تعداد، حدود ۲۵ درصد آنها کارمند رسمی دولت محسوب میشوند. تازه در این آمار، کارمندان قراردادی، شرکتی، غیررسمی و... محاسبه نشدهاند که اگر این اتفاق بیفتد، متوجه خواهیم شد که تقریباً همه ایرانیها به نوعی کارمندند!
در ژاپن اما فقط حدود ۵ درصد جمعیت شاغل، عنوان کارمند را یدک میکشند. در ترکیه این آمار به ۱۲ درصد میرسد و در انگلستان به حدود ۱۶ درصد.
آقای خودشان بودند
برای آنکه زیاد درگیر اعداد و ارقام نشویم و به بدگویی از کارمندان در روز مخصوصشان هم نیفتیم، اجازه دهید «کارمند» بودن را از زاویه دیگری بررسی کنیم. بسیاری از ما لابد به واسطه چیزهایی که از بزرگترهایمان شنیدهایم و باورعموم مردم جامعه، فکر میکنیم استخدام شدن قسمتی عادی از زندگی بشر است. اما جالب است بدانید که از نظر تاریخی، اینکه یک نفر یا یک دولت شما را استخدام کند، نه تنها مسئله عادی نیست، بلکه پدیدهای نسبتاً جدید و عجیب و غریب است!
برای آنکه ماجرا برایتان ملموستر شود، باید کمی به عقبتر برگردیم. یعنی زمانی که بسیاری از مردم جهان از طریق کشاورزی روزگار میگذراندند. در آن روزها عمده کشاورزان روی زمینهای خودشان کار میکردند و به اصطلاح آقای خودشان بودند، اما به مرور زمان، زمینها از دست کشاورزان خارج شد و آنها مجبور شدند روی زمین خان یا شاه کار کنند، اما باز هم در استخدام شاه و خان نبودند و میشد گفت آقا بالاسر خودشان بودند. شاید پیش خودتان به این نتیجه برسید که وقتی آنها برای شاه کار میکردهاند در عمل به استخدام شاه درآمده بودند، اما باید بدانید که آنها به دو دلیل در استخدام شاه نبودهاند. نخست از شاه حقوقی دریافت نمیکردند و دوم آنکه آنها تولیدکننده بودند و برای کار کردن روی زمین شاه، زمین را از او اجاره میکردند. یعنی این کشاورزان بودند که به شاه پول میدادند. چیزی شبیه به شرکتهای خصوصی کنونی که روی پای خودشان ایستادهاند و نه تنها از دولت پولی نمیگیرند بلکه مالیات هم میپردازند.
نظام آموزش پروسی
اما چه شد انسانی که در گذشته روی پای خودش ایستاده بود، در نهایت به زندگی کارمندی روی آورد و به این نتیجه رسید که اگر استخدام نشود، خوشبخت نخواهد شد!؟
وقتی عصر صنعتی در غرب فرا رسید، تقاضا برای کارمندی و کارگری بیشتر شد، در نتیجه، دولت وظیفه آموزش و پرورش را به عهده گرفت و نظامی آموزشی به نام «پروسی» را راه انداخت. وقتی فلسفه آموزش و پرورش پروسی را بررسی میکنید، میبینید هدف، پرورش سرباز و کارمند دولت است. در واقع نظام پروسی با این هدف تشکیل شده بود که افرادی فرمانبر را برای دولت تربیت کند. نظام پروسی در طول زمان بر سیستم آموزش و پرورش تمام کشورهای سرمایهداری غالب شد. به خصوص در آمریکای دهه ۶۰ و ۷۰، استخدام شدن به عنوان کارمند، مساوی بود با یک زندگی ایدهآل و رؤیایی. نظام آموزشی پروسی رفته رفته به کشورهای غیرسرمایهداری هم راه یافت، از جمله ایران.
آغاز کارمندی در ایران
تشکیل دولت مدرن در ایران قدمت چندانی ندارد. نخستینبار در دوره رضا شاه و بهدنبال تغییرات اجتماعی، اداراتی با عنوان ادارات دولتی شکل گرفتند. شروع به کار ادارات دولتی و بهدنبال آن، حاکمشدن سیستم گسترده و عریض و طویل بروکراسی با شکلگیری طبقه جدیدی به نام کارمند همراه بود. بهتدریج، طبقه کارمند که مأموران دولت در جامعه محسوب میشدند و از حقوق و مقرری دولتی ثابت برخوردار بودند، مانند کارمندان در تمام دنیا جایگاه و اعتبار خوبی در میان مردم پیدا کردند.
به مرور زمان اما کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند که سیستم عریض و طویل اداری و کارمندی ضررهای جبرانناپذیری به اقتصاد و مدیریت کشور وارد میکند. به همین خاطر دولتها خیلی زود تصمیم گرفتند سیاست کوچکسازی دولت را پیش بگیرند. شاید دهه ۸۰ میلادی را بتوان نقطه اوج این تفکر در غرب دانست که سبب شد بسیاری از ادارههای دولتی تعطیل شوند، کارمندان به بخشهای خصوصی بروند و سیاستهای بلندمدت در راستای کوچکسازی دولت قرار بگیرد. اتفاقی که در کشورمان فقط در حد و اندازه حرف و حدیث باقی ماند و برعکس تمام جهان، روز به روز به تعداد کارمندان در ادارههای دولتی افزوده شد و کار به جایی رسید که بسیاری از کارمندان روی دست ادارهها باد کردند، اما این ادارات راهی به جز پرداخت حقوق در مقابل هیچ نداشتند. در نتیجه بسیاری از کارمندان استخدام شده، صبح به صبح در محل کارشان حضور پیدا میکردند و بعدازظهر بدون آنکه کار خاصی انجام داده باشند، به خانه برمیگشتند و سرماه هم حقوق میگرفتند! چرخهای که هنوز هم در بسیاری از ادارات وجود دارد.
انقراض کارمندها!
درحال حاضر میتوان انگشت اتهام را در وهله اول به سوی مراکز آموزشی و سپس دولتهای مختلف در تمام این سالها گرفت. اگر مراکز آموزشی ما آموزش کاربردی و مهارتی به متقاضیان ارائه میدادند، هر کس با تکیه بر توانمندی حرفهای خود میتوانست در بازار کار خوش بدرخشد، ولی وقتی مهارتی در کار نباشد، برای بسیاری از افراد بیمهارت، پیدا کردن شغل کارمندی به رؤیایی برای پول درآوردنتبدیلمیشود. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که کمبود بسترهای اشتغالسازی در تمام این سالها، سبب شده خیلیها به کارمندی به عنوان یک شغل و آینده رؤیایی نگاه کنند.
با تمام این حواشی اما متخصصان معتقدند «کارمندی» در شکل امروزیاش، دیر یا زود به پایان خواهد رسید و کارمندان نیز منقرض خواهند شد! آن ها معتقدند نمیشود یک نظام اداری، ناکارآمد باشد و بتواند سالها در مسیر توسعه دوام بیاورد. وقتی قرار باشد یک جهش اقتصادی، اجتماعی، علمی و فرهنگی رخ دهد، این نظام اداری هم دیر یا زود محکوم به فناست. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، زندگی کارمندی در حال دست و پا زدن است تا بتواند هرطور شده بقایش را حفظ کند، اما این سبک زندگی کارمندی نمیتواند در مقابل تغییر و تحولات جهانی دوام بیاورد و دیر یا زود باید خودش را با معیارهای جهانی وفق دهد یا برای همیشه نابود شود.
انتهای پیام/
نظر شما